1.2M
#بیست_وسوم_ماه_رمضان
گریز به گودال و خرابه
شبای قدر رسید،کجایی ای غریب
کاش توی بزم ما،بیایی ای غریب
تو مجلس عزای
پدر تو رو میخونم
بیا نمون تو صحرا
ای صاحب الزّمونم
فدای چشم خیست،کجای عالمی تو
نبینم ای آقاجون،که غرق ماتمی تو
یارب عجّل ظهور
میگه حسن با اشک،ای منتقم بیا
ماتم سرا شده،خونه ی مرتضی
دل بی قراره زینب
دلتنگ روی باباست
توی دل شکستَش
بساط روضه برپاست
غریبونه میریزه،اشکای امّکلثوم
آتیش زده به قلبش،داغ بابای مظلوم
یارب عجل ظهور
چند روزه که شدند،یتیما چشم به راه
ندارند جز علی،انیس و تکیگاه
بابایی که میومد
هرشب با نان وخرما
با رأفت نگاهش
دردا میشد مداوا
شاهی که با یتیما، بازی میکرد شبونه
تمام عمر بلا دید، از مردم زمونه
یارب عجّل ظهورک
گفتم یتیم و دل
رفت سمت شهر شام
دیدن چقد جفا،یتیمای امام
سر رقیه شکست، باسنگ توی کوچه ها
به روی نیزه ها دید، سر باباشو جدا
دشمن اونو با اجبار
به مجلس شراب برد
توی خرابه واسش، سر بابشو آورد
یارب عجّل ظهورک
ای آقای غریب،ای صاحب عزا
هر شب جمعه ای، زائر کربلا
مادر با زخم پهلو
پدر با فرق خونی
کرببلان، تو باید
روضه ها رو بخونی
یارب عجّل ظهورک
بحقّ اشک زینب
بحقّ اون تنی که
رفت زیر پای مرکب
یارب عجّل ظهور به اشکای سه ساله
به رگهایی که زینب بوسه زده با ناله
یارب عجّل ظهورک
به گریه ی سکینه
اونوقتی که تو مقتل
میزدنش با کینه
یارب عجّل ظهورک بحقّ ارباً اربا
تنی که بردن حرم هجده نفر با عبا
یارب عجّل ظهورک
به کام خشک اصغر
شش ماهه ای که شد ذبح
جلوی چشم پدر
یارب عجّل ظهورک
✍علی مهدوی نسب