#نوحه_ظهر_عاشورا 🎤•| #حاج_سیدرضا_نریمانی|• وقت خداحافظی رسیده میبینی کار روزگاری میری و توی این بیابون دست کی می سپاری ما ها رو بعد بابا تو بودی که همیشه می موندی پیشم داری میری حس می کنم بازم دارم یتیم می شم دردم فقط این نیست چطور از کربلا برم به شام فکر سفر با حرمله خواب و گرفته از چشام خواب و گرفته از چشام اون که این جوری می خنده فردا دستامو می بنده فردا دستامو می بنده داری میری یه کم آروم تر دارم می میرم بی قرارم کاش کی می ذاشتی قبل رفتن انگشترت رو در بیارم زیر گلوتو می بوسم اما دلم غرق خونه این بوسه ها باعث میشه جسم تو رو برگردونن پیراهن کهنه بپوش باشه نشونی تو تنت تا توی گودال بچه ها با این نشون بشناسنت ترسم اینه دم رفتن آخر غارت بشه پیرهن آخر غارت بشه پیرهن واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا بوسیده نیزه ای سرت رو خنجر بوسیده پیکرت رو نوبت به من رسید می بوسم رگ های سرخ حنجرت رو بیش از هزار بار زدنت بیش از هزار افتادم هر دفعه هم افتاد سرت تو کوچه بازار افتادم هر بار سرت رو می بینم یادم می افته ماجرا با خنجری که تیز نبود هی ضربه می زد از قفا هر بار بالا می رفت خنجر صد بار ناله می زد مادر صد بار ناله می زد مادر واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_ذاکرین_الحسین ایتا و سروش↙️ @southosein https://eitaa.com/zakerinhosein