هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ»
غیبت کردن به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده است. چرا برادر؟
🌴الف. چون مومن برادر مومن است و همگی اعضای یک جامعه واحدند، پس لازم است که بینشان حداکثر ترحم و عطوفت باشد و خود تعبیر «بعضکم بعضا هم بر همین ارتباط متقابل شدید تاکید دارد
📚المیزان، ج18، ص324 ؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج10، ص196
به تعبیر دیگر، با این تعبیر دارد شدت منع را تقویت میکند. زیرا انسانهای عادی (نه افراد فوقالعاده کینهای مانند هند جگرخوار) حتی از تکه کردن و خوردن گوشت دشمنان خود نیز ابا دارند، چه رسد به افراد معمولی؛ و چه رسد به عزیزترین عزیزان همچون برادر خود (مفاتيح الغيب، ج28، ص 110 ) که باید اوج عطوفت و مهربانی را با هم داشته باشند.
🌴ب. بسیاری از فقها و مفسران شیعه و سنی، از آمدن تعبیر «أخیه» استنباط کردهاند که حرمت شرعی غیبت ناظر به مسلمانان است، بویژه که در آیات قبل فرمود بین آنها رابطه برادری است؛ و بر این باورند که غیبت انسان کافر حرمت شرعی ندارد
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص 110 ؛ المیزان، ج18، ص325
✅تبصره
📝آيا #غیبت #غیرمسلمانها بدون اشکال است؟
(تفکیک دو معنای #حکم_ارشادی)
بیان شد که از نظر بسیاری از فقها و مفسران غیبت انسان کافر #حرمت_شرعی ندارد. در اینجا باید روی کلمه #شرعی درنگی داشت.
ما دو گونه حرمت داریم: یکی #حرمت_اخلاقی، که عقل بتنهایی آن را تشخیص میدهد؛ که در این زمینه اگر دستوری از جانب دین برسد حکم ارشادی میباشد؛ و
دیگری #حرمت_شرعی، که عقل به اصل آن ویا به حدود و ثغور دسترسی ندارد و از این رو نیازمند تعیین تکلیف از جانب شریعت است؛ که به آن حکم مولوی ویا حکم تعبدی هم میگویند. (توضیح بیشتر این دو در تدبر ۱۲ گذشت).
مروری بر تدبرهای ۱۶ تا ۱۹ و احادیثی که در هریک مورد استفاده قرار گرفت (و نیز در ادامه تدبر ۲۵ و احادیث ۷۱ تا ۸۳) نشان میدهد که ظاهرا حدود و ثغور غیبت همچون مساله تجسس نیست که صرفا با یک حکم ارشادی مواجه باشیم.
اما نکته قابل توجه این است که حکم مولوی دست کم در دو معنای متفاوت به کار میرود که بیتوجهی به این دو کاربرد موجب خلط بحثهایی میشود؛
گاهی وقتی میگوییم یک حکم مولوی و حکم دیگر ارشادی است، مشخصا توضیحات فوق مد نظر است؛ یعنی اینکه عقل بتنهایی راهی به کشف آن دارد یا خیر.
اما گاهی این دو تعبیر در زبان فقها و متکلمان از حیث مجازاتی که بر عمل مترتب میشود مد نظر است؛ یعنی وقتی میگویند حکم مولوی، مقصودشان جایی است که مخالفت با آن مشخصا مصداق مخالفت با امر مولاست که مجازات مخالفت کردن دارد (اصطلاحا عذاب اخروی در پی دارد)؛ و در این فضا، حکم ارشادی مولا، یعنی حکمی که مولا صرفا به خاطر خود مخاطب مطرح کرده و میخواهد وی را متوجه برخی از مناقع یا ضررهای انجام آن کار بکند؛ و اگر شخصی آن حکم را عمل نکرد، معنای مخالفت با حکم مولا برداشت نمیشود بلکه ضرر دیدن خود شخص مد نظر است (عذاب اخروی در پی ندارد).
🤔این فقط در قوانین الهی نیست بلکه در دستورات بشری نیز میتوان این دو را تفکیک کرد.
مثلا
قوانین مربوط به رانندگی از جنس حکم مولوی میباشد؛ مثلا عبور از چراغ قرمز، از اموری است که تخلف از آن جریمه دارد ولو که در وضعیت خلوت باشد و مزاحمتی برای کسی نداشته باشد (صرف مخالفت کردن تنبیه دارد).
اما دستورات پزشک، از جنس حکم ارشادی است؛ یعنی اگر کسی از عمل به نسخه پزشک تخلف کرد صرفا به ضرر خودش کاری کرده است و این تخلفش از حیث مخالفت با پزشک هیچ اهمیتی ندارد.
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10173
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر ۲۲ (درباره دو معنای حکم ارشادی)
با این توضیح اکنون وقتی گفته میشود فلان مساله حرمت #شرعی ندارد؛ معنایش این نیست که لزوما انجام آن به لحاظ #اخلاقی هم روا باشد؛ یعنی ممکن است ممنوعیت اخلاقی داشته باشد (یعنی عقل انسان به بد بودن آن حکم کند)، اما انجامش مجازات اخروی نداشته باشد؛ بلکه فقط آثار سویی در دنیا به همراه داشته باشد، که البته به خاطر آن آثار سوء عقل حکم میکند که انسان از آن اجتناب کند (شبیه مخالفت با دستور پزشک، که مجازات اخروی ندارد، اما کار خوبی نیست).
🤔با این بیان معلوم میشود که وقتی در برخی از موارد بیان میشود که غیبت (یا هر مطلب دیگری)، حکم مولوی و حرمت شرعی ندارد،
معنایش این نیست که انجام آن کاملا بلااشکال است؛
بلکه چهبسا با اینکه انجام آن شرعا حرام نیست (مجازات اخروی ندارد) اما عقل انجام آن را ناروا بشمرد؛
شبیه تخطی کردن از دستور پزشک، که شرعا حرام نیست؛ اما عقل آن را ناروا میشمرد.
با این توضیح معلوم میشود اینکه بسیاری از فقها و مفسران بیان کردهاند که «غیبت انسان کافر» حرمت شرعی ندارد؛ لزوما به معنای این نیست که عقلا هم بلااشکال است؛
بلکه اگر فلسفه حرمت غیبت را که در تدبر ۱۶ بیان شد یکبار دیگر مرور کنیم (غیبت موجب میشود پیوندهای اجتماعی بین مردم سست شود و کسی به کسی اعتماد نکند)
ویا به ریشههایی که موجب اقدام به آن میشود (عجز از مواجهه مستقیم، حسد و ...) توجه نماییم
آنگاه عقل حکم میکند که اگر انسان در یک جامعهای هم زندگی میکند که برخی از آنها مسلمان نیستند باز در اکثریت موارد (غیر از استثنائاتی که عقل در هر جایی آنها را مجاز میشمرد مثل شهادت در دادگاه) سزاوار است از غیبت کردن آنها اجتناب نماید.
@yekaye
#حجرات_12