یا لطیف
گاهی یک حدیث یا جمله ی قشنگی که پیدا می کرد ،با ماژیک می نوشت روی کاغذ و می زد به دیوار، بعد راجع بهش با هم حرف می زدیم. هر کدام هرچه فهمیده بودیم ،می گفتیم و جمله می ماند روی دیوار و توی ذهنمان.
مهدی دوست داشت و البته تلاش میکرد تمام روزمره ی ما و زندگی مان یاد خدا و آخرت و عمل به آنها باشد.
با وجود سختیِ شرایطِ کار ولی در خانه سعی میکرد هم رفتار و اعمال معنوی و هم عاطفی را جز به جز انجام دهد.
یک روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند.
با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم.
من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم.
وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🥀خوشا زبانی که با ذکرِ صلوات شهدا را یاد میکند 🥀
•┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
🆔 @soyezohor
#قرارگاهکوثر🇮🇷
•┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•