eitaa logo
"عصمت"
226 دنبال‌کننده
991 عکس
302 ویدیو
7 فایل
✔ می نویسم به یاد خواهرِ شهیدم عصمت پورانوری ✍ کانال رسمی یادداشت های سیده رقیه آذرنگ 🔻روزنامه نگار 🔻نویسنده و پژوهشگر حوزه زنان 🔻پژوهشگر سینما و سریال حوزه دفاع مقدس 📱راه ارتباطی👈 @razarang
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب "عصمت" از معدود کتابهایی است که شهیده عصمت پورانوری مصداق بارز یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم(آیه ۱۷۰. آل عمران) گشت. یعنی بشارت داد به نوشتن کتابش! او پس از گذشت ۳۷ سال از شهادتش نطقش باز شد. این نطق و پیام شهدایی که برای ثبت خاطراتشان در تلاطمند در کلام رهبر معظم انقلاب در زمینه ثبت خاطرات شهدا نمایان است. #کتاب_عصمت_بخوانیم #نشر_صریر #سیده_رقیه_آذرنگ #شهید_شاخص_98 @ketabe_esmat
🇮🇷 کتاب عصمت، زندگینامه شهید شاخص سال ۹۸، بمناسبت هفته بسیج🇮🇷 🔅عصمت، نیروی دلباخته ی شجره طیبه بسیج🔅 🕊صبح ها قبل از همه بیدار می شد تا به بسیج برود. انگار پرو بال می گرفت. فعال بود و پرشور. علاقه خاصی به بسیج داشت. به همراه خواهرانِ داوطلب بسیجی توی بسیاری از صحنه ها حضور داشت. در خصوص شرکت او در کارهایی که برای خدا و کمک به خلق الله بود مخالفتی نداشتم و از دل و جان راضی بودم. چون خوب می دانستم که عصمت همیشه راه درست را انتخاب می کند و این مهم را با دیدن دوستانش بیشتر متوجه می شدم و می فهمیدم که دخترم دارای چه خصوصیات و علایقی است. تدفین و خاکسپاری شهدا و دیدار با خانواده های این عزیزان از جمله فعالیتهایش بود. بعد از تشییع شهدا در کنار خانواده های آنها در گلزار شهید آباد می نشست وقتی به خانه بر می گشت به من می گفت: "مادر هر وقت خواستی بری شهیدآباد درسته که برای زیارت شهید می ری اما باید به قطره قطره اشک چشمای مادر یه شهید خیره بشی و از نزدیک صبوری خانواده اش را ببینی و بنشینی کنارشون. توی این چهره ها رازهای زیادی وجود داره. ما باید اونا رو الگوی خودمان قرار بدیدم و براشون تسلی خاطر باشیم." در اردوهای جهادی شرکت می کرد و.... 📚ادامه مطلب را با دانلود کتاب "عصمت" در اپلیکشن طاقچه و یا خریداری کتاب از مراکز کتابفروشی تهیه فرمائید. @ketabe_esmat
🔹سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ در صفحه شخصی اینستاگرامش خبر داد: 📚تالیف کتاب قصه ی کودکانه ی عصمت به اتمام رسید. البته با برداشتی از کتاب عصمت"زندگینامه شهید شاخص سال ۹۸. شهیده عصمت پورانوری". خدایِ شهدا را سپاس. امید که شهید عصمت از اثر جدید راضی باشند. @ketabe_esmat
🌷شهیده عصمت پورانوری، جزو شهدایی است که از خداوند متعال اِذن گرفت و یک موجِ معرفی و ثبت خاطرات شهدای زن در دوران دفاع مقدس را در کل کشور و جهان اسلام به راه انداخت. 🔹رجعتِ شهید عصمت پس از شهادت و اصرارش بر تالیف کتاب "عصمت" یک پیام داشت و آن اینست که هر جا خلاء اتفاق می افتد شهدا آتش به اختیار انجام وظیفه می کنند. 🔻طبق شنیده ها عصمت عاشق سادگی بود. 🕊شهدا هیچگاه امامِ خویش را تنها نخواهند گذاشت. آنها با ما حرف می زنند. و همه چیز را می بییند چون طبق آیات قرآن آنها زنده اند. @ketabe_esmat
🇮🇷کتاب سلام بر ابراهیم دخترونه🇮🇷 📚اثری که مورد تمجید مقام معظم رهبری قرار گرفته است... 👌بخوانید زندگانی دختری را که مردانه پای عقایدش ایستاد و شهادت پایان قصه اش نبود او پس از شهادت هم راهگشای دلها شد و نطقش باز شد... 🔻برای همراهی کانال معرفی کتاب "عصمت" روی لینک زیر کلیک کنید. http://eitaa.com/ketabe_esmat
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 🕊به حول و قوه الهی و عنایت خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها رونمایی از سردیس شهیده عصمت پور انوری و کتاب قصه کودکانه" چادری برای عصمت" به نویسندگی سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ، توسط سردار کارگر ریاست محترم بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و همچنین سردار اشتری رئیس پلیس کشور در باغ موزه دفاع مقدس تهران برگزار گردید. #فرهنگ_شهادت #شهیده_عصمت_پورانوری #شهید_شاخص_98 #کتاب_عصمت_بخوانیم ‌ @ketabe_esmat
🇮🇷کتاب سلام بر ابراهیم دخترونه🇮🇷 📚اثری که مورد تمجید مقام معظم رهبری قرار گرفته است... 👌بخوانید زندگانی دختری را که مردانه پای عقایدش ایستاد و شهادت پایان قصه اش نبود او پس از شهادت هم راهگشای دلها شد و نطقش باز شد... 🔻برای همراهی کانال کتاب "عصمت" روی لینک زیر کلیک کنید.👇 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🕊یادی که در دلها هرگز نمی میرد یادِ شهیدان است🌷 🔅ختم ۲۹ دوره قرآن کریم به نیت شهیده عصمت پورانوری شهید شاخص سال ۹۸ 🔻با تشکر از گروه جهادی شهدا در استان تهران 📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🍂🍃🌺🍂🍃🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍃 🕊🌸برشی از کتاب عصمت(زندگانی شهید عصمت پورانوری) بمناسبت روز دختر و میلاد باسعادت کریمه اهل بیت ع حضرت فاطمه معصومه ع🌸🕊 🔻طولی نکشید قابله رسید. نزدیکی های اذان مغرب بود که بچه به دنیا آمد. قابله بچه را در پارچه سفیدی پیچید و داد دست مادرم. او اولین کسی بود که بچه را در اغوش گرفت و به من گفت: بچه ات دختره! خیلی خوشحالم، خدا رو هزار مرتبه شکر که هر دو تون سالم هستید. بیا بگیرش بهش شیر بده. بچه را بغل کردم، زیبایی نگاه های معصومانه اش به دلم نشست. .... کم کم مهمان ها آمدند. بعد غلامعلی و حاج آقام از راه رسیدند. همه به من تبریک می گفتند. خانه شلوغ شده بود. مردها در حیاط نشسته بودند و زن ها هم پیش من و بچه، توی یکی از اتاق ها. حاج آقام و غلامعلی، آمدند دم در اتاق و پشت سر هم صدا می زدند: " یاالله... یا الله" که زودتر بیایند بچه را ببینند. زن ها چادر سر کردند. مادرم رفت جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارف کرد بیایند تو. غلامعلی تا مرا دید سلامی داد و سرش را پایین انداخت و بالای سر من و بچه ایستاد. پدرم دستش را گرفت و تعارفش کرد. هر دو نشستند. مادرم بچه را داد دست اقام، بغلش کرد و بوسید. خودش هم اذان و اقامه را در گوشش خواند و گفت: ماشاا... به این نو رسیده، دختر برای پدر و مادر برکت و رحمت داره. برگرفته از صفحه30 و31 کتاب عصمت به قلم 🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃 🌺 به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇🌺 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
📚بمناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس 🔻خرید مجازی کتاب عصمت به قلم سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ را در طرح روشنای خاطره ها با تخفیف ویژه و ارسال رایگان از انتشارات سوره مهر، ناشر برگزیده دفاع مقدس تجربه کنید. 📚فرصت خرید را از دست ندهید همین حالا با مراجعه به سایت روشنای خاطره ها از تخفیف ویژه بهره مند گردید. 🔹لینک خرید از سایت👇 http://sooremehr.ir/book/3454 📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
📚بمناسبت هفته کتاب و کتابخوانی زندگینامه داستانی و مستند شهید عصمت پورانوری یکی از بانوان شهید دزفول به قلم توانمند نویسنده جوان سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ در پیج اینستاگرامی سرکار خانم دکتر فضه سادات حسینی مجری اخبار ساعت ۱۴ شبکه یک سیما به نمایش درآمد. 📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
هدایت شده از  "عصمت"
🍂🍃🌺🍂🍃🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍃 🕊🌸برشی از کتاب عصمت(زندگانی شهید عصمت پورانوری) بمناسبت روز دختر و میلاد باسعادت کریمه اهل بیت ع حضرت فاطمه معصومه ع🌸🕊 🔻طولی نکشید قابله رسید. نزدیکی های اذان مغرب بود که بچه به دنیا آمد. قابله بچه را در پارچه سفیدی پیچید و داد دست مادرم. او اولین کسی بود که بچه را در اغوش گرفت و به من گفت: بچه ات دختره! خیلی خوشحالم، خدا رو هزار مرتبه شکر که هر دو تون سالم هستید. بیا بگیرش بهش شیر بده. بچه را بغل کردم، زیبایی نگاه های معصومانه اش به دلم نشست. .... کم کم مهمان ها آمدند. بعد غلامعلی و حاج آقام از راه رسیدند. همه به من تبریک می گفتند. خانه شلوغ شده بود. مردها در حیاط نشسته بودند و زن ها هم پیش من و بچه، توی یکی از اتاق ها. حاج آقام و غلامعلی، آمدند دم در اتاق و پشت سر هم صدا می زدند: " یاالله... یا الله" که زودتر بیایند بچه را ببینند. زن ها چادر سر کردند. مادرم رفت جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارف کرد بیایند تو. غلامعلی تا مرا دید سلامی داد و سرش را پایین انداخت و بالای سر من و بچه ایستاد. پدرم دستش را گرفت و تعارفش کرد. هر دو نشستند. مادرم بچه را داد دست اقام، بغلش کرد و بوسید. خودش هم اذان و اقامه را در گوشش خواند و گفت: ماشاا... به این نو رسیده، دختر برای پدر و مادر برکت و رحمت داره. برگرفته از صفحه30 و31 کتاب عصمت به قلم 🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃 🌺 به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇🌺 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc