eitaa logo
کانال شهدای کرمجگان
149 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
6هزار ویدیو
5 فایل
چشم من و امر ولی،جان من و سیدعلی⚡ یه کانال دلنشین شهدایی ورهبری کمی شاعرانه کمی عارفانه کمی خبر کمی موسیقی و مداحی جملات آرامش بخش با ما همراه باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت2) 🔷 در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد علیه السلام که به صورت معجزه(طی الارض) به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت. 🔵چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند 🌸سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید... 🌹 زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند... صدا زد: 📛 ابن زیاد! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید... ☘سپس شروع به گریستن کرد. ♨️ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند! 🌹زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی...؟! سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد ! 🌷حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند. 💠 ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست. ♨️این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید. 🌹زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه! ♨️ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ 🌷حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست، مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه. ♨️ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد. عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد. ♨️ابن زیاد: خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش! 🌷حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی! ♨️ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش! ♨️سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟ گفتند: علی ابن الحسین. ♨️ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟ 🌺امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید. ♨️ ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت! 🌸 امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او. 🔥 جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر! 🌹حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش! 🔥 ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود... ✍ ادامه دارد... 📘ارشاد ص228، 📘طبری 371/7 📘 نفس المهموم ص 404 📘 کامل 81/4
شهادت یک مامور در درگیری با اشرار مسلح 🔹گروهبان یکم «اسماعیل جلالی» از اهالی روستای محمدآباد دهگاوی بخش نگین کویر، در درگیری ماموران انتظامی با اشرار مسلح و قاچاقچیان مواد مخدر در منطقه عملیاتی (پنگ) در جازموریان زهکلوت به شهادت رسید و یک مامور دیگر هم مجروح شد. @srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🦋مهربانم همان طور که معلمی دلسوز از دانش آموزانش امتحان می‌گیرد تا آنها را بیازماید و برای مراحل و کلاسهای بالاتری آماده کند. خداوند نیز هزاران برابر مهربان تر از آن معلم است، وقتی به او می‌گوییم تنها از تو یاری میگیرم و تنها تو را میپرستم، شرایطی اتفاق می‌افتد، تا ما خودمان را بیشتر بشناسیم و ایمان و باورمان را بسنجیم و تقویت کنیم. خداوند هیچ گاه سختی و درد و رنج ما را نمی‌خواهد، او ما را برای مراحل زیباتر و جذاب‌تری از زندگی آماده می‌کند، و در عین حال همانند مادری آگاه و هوشمند در هر لحظه مراقب و محافظ ماست. 🌺🌿 أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ 🦋آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟! سوره عنکبوت آیه 2🌿 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @srdarha
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای مواجهه جوان گیتاریست با حاج قاسم سلیمانی سر مزار شهدا به روایت حامد عسگری، شاعر و نویسنده @srdarha
: در شبکه های اجتماعی فقط به فکر خوشگذرانی نباشید.⬆️ شما افسران جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم، و می طلبد.. جنگ نرم مرد میخواهد.... دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم... @srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت های مهم رهبری در مورد جذب حداکثری: 🔹هر چه میتونید جبهه انقلاب رو گسترش بدید 🔸البته منظورم جذبِ منافق نیست،جذبِ آدم بی اعتقاد نیست، جذب آدم معتقدیست که با شما اختلاف سلیقه دارد @srdarha
‌🌷ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ: ﺍﮔـﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘـﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑـــﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨـــﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸــﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴــــﺎﺱ ﮐﻨﺪ. 💫ﺍﮔـﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗـﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴـﺎﺱ ﮐﻨﺪ. 🌷ﺍﮔﺮ ﺑﺎ شخصی ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺑـﺮﻭﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨــﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴـﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤـﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ. 🌷ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ‌ﺍﯼ ﺭﻭﺑـﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨــﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨـــﺖ ﺭﺍ ﺩﻫــﺪ. 💫لبخندتو ، ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿـﺖ ﺗﻮﺳـت @srdarha
برکات نماز اول وقت در قبر : 💥سؤال نکیر و منکر را بر او آسان کند . 💥قبر او را وسیع گرداند . 💥دری از درهای بهشت به روی او گشوده شود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @srdarha
✨﷽✨ ✍آخرین خواب وحشتناکی را که دیدی به یادآور. یادت می آید که چقدر ترسیدی و هراس وجودت را گرفت؟ آن وقت به محض این که بیدارتر شدی خدا را شکر کردی و از ته دل دعا کردی که به چنین خوابی برنگردی. حالا می دانی نسبت مومن با مرگ چیست؟ نسبت خواب است و بیداری،اما دقیقا مخالف آن چیزی که همه فکر میکنند. مردم خیال می کنند که ما زنده ایم و با مرگ می خوابیم اما به گفته رسول الله ما خوابیم و با مرگ بیدار می شویم. ماجرای میان زندگی دنیا و آخرت همین ماجرای زندگی خواب و بیداری است. چنان‌که بعد از بیدار شدن از خواب به آنچه در آن خواب بر ما گذشته از بی‌اساس بودن آن متحیر شده و خیالمان آسوده و یا متحسر می‌‌شود. مرگ هم بیداری از این دنیا و چشم گشودن به حیات حقیقی است که تعجب و حسرت ما را بر آنچه بر ما گذشته و خیالاتی که ما را بر خود مشغول داشته، بر می‌‌انگیزد. @srdarha
(قسمت ۲۳)👇👇 ♻️خوشحال سوار موتور جواد شدم. رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت پیاده شو زود باش. 🔆 بعد داد زد: سید یحیی، بیا سید یحیی خودش را رساند و سوار شد من به جواد گفتم: اینجا کجاست خط کجاست نیروها کجایند؟ ♻️جواد گفت: این آر پی‌ جی را بگیر و برو بالای تپه آنجا بچه ها تو را توجیه می‌کنند. 🔰 رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت. 💠منطقه خیلی آرام بود. تعجب کردند، از چند نفری پرسیدم: باید چیکار کنیم خط دشمن کجاست؟ ♻️گفتند:بشین اینجا خط پدافندی است فقط باید مراقب حرکات دشمن باشیم.. ❗️ تازه فهمیدم که جواد محمدی چیکار کرده! روز بعد که عملیات تمام شد جواد را دیدم گفتم: خدا بگم چیکارت بکنه برای چی منو بردی پشت خط؟؟ ✅ لبخند زد و گفت: فعلاً نباید شهید بشی.باید برای مردم بگویی چه خبر است. مردم معاد را فراموش کردند. به همین خاطر جایی بردمت که دور باشی. 🔅خلاصه سجاد مرادی و سید یحیی براتی اولین شهدا بودند.. مدتی بعد مرتضی زاده، شاه سنایی و عبدالمهدی هم... ♻️ در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما پر کشیدند رفتند، درست همانطور که قبلاً دیده بودم. جواد هم بعدها به آنها ملحق شد. 🔰بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند.من هم با دست خالی میان مدافعان حرم برگشته با حسرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار می‌داد.. 🔆 مدتی حال و روز من خیلی خراب بود بارها تا نزدیکی شهادت می‌رفتم اما شهید نمیشدم.. ⛔️ به من گفته بودند هر نگاه حرام حداقل ۶ ماه شهادت آن را برای آنها که عاشق شهادت هستند عقب می‌اندازد... ❎ روزی که عازم سوریه بودم این پرواز با پرواز آنتالیا همزمان بود. دختران جوان با لباس‌هایی بسیار زننده در مقابلم قرار گرفتند و من ناخواسته به آنها نگاهم افتاد. ♻️ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هرچی میخواستم حواس خودم را پرت کنم نمی شد، اما دوستان من در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد. 🔥 دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند... هر چه بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شد. گویی شیطان و یارانش آمده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نیستی. 💥با اینکه در مقابل عشوه‌های آنها هیچ حرف و عکس‌العملی نداشته ام متاسفانه در این آزمون قبول نشدم. ⚡️در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم چند نفر دیگر را می‌شناختم ان ها را نیز جزو شهدا دیده بودم میدانستم که آنها نیز شهید خواهند شد.. ❄️ یکی از آنها علی خادم بود پسر ساده و دوست داشتنی سپاه، آرام بود و بااخلاص... ✨ همیشه جایی می‌نشست تا نگاهش آلوده به نگاه حرام نشود. 🍃 در جریان شهادت رفقای ما علی مجروح شد با من به ایران برگشت و با خودم فکر کردم که علی به زودی شهید می‌شود اما چگونه ؟ 🌿یکی از رفقای ما که او هم در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بود در ایران بود. 🍃حتی در جمع مدافعان حرم هم حضور نداشت اما من او را در جمع شهدا دیده بودم.. شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می شدند..! ادامه دارد.. @srdarha