eitaa logo
کانال شهدای کرمجگان
153 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
5 فایل
چشم من و امر ولی،جان من و سیدعلی⚡ یه کانال دلنشین شهدایی ورهبری کمی شاعرانه کمی عارفانه کمی خبر کمی موسیقی و مداحی جملات آرامش بخش با ما همراه باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀 زنگ زد گفت:سامان همین الان وسایلتو جمع کن، دو روز بریم قم گفتم: بابک جان میشه چند روز دیگه بریم؟گفت:نه همین الان! با اصرارم که بود دوتایی راه افتادیم از رشت رفتیم قم اونجا ازش پرسیدم: بابک این‌ همه عجله و اصرار برای چی بود؟!گفت: برای‌ فرار‌ از گناه‌! اگه میموندم رشت، دچار‌ ‌یه‌ گناه‌ میشدم برای همین‌ اومدم‌ به‌ حضرت‌معصومه(س)‌ پناه‌ آوردم 👤به روایت رفیق شهید دیدی رفیق؟ 👈🏾شهدا اینجوری از گناه فرار میکردن اون وقت ما گاهی با دستای خودمون خودمونو تو معرض گناه قرار میدیم💔 @srdarha
بابک اعتقاد داشت که لازم نیست کارهایش را به کسی نشان دهد و لازم نیست دیگران بدانند چه کاری انجام میدهد. او رضایت مردم را نمیخواست را میخواست @srdarha
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر قهرمان وطنم شهید دانشجویِ دهه هفتادیِ که صورت زیبا داشت، اما ایمانش به خدا زیباتر بود... سلام بر دانشجوی فعال دانشگاه تهران، که همیشه میگفت دلم نمیخواهد تک بعدی باشم! هم اهل ورزش و باشگاه بود، هم مسجد و هیئتش ترک نمی‌شد، هم عضو داوطلب هلال احمر بود. سلام بر بابک نوری شهید مدافع حرم گیلانی که به ظاهرش میرسید اما از باطنش غافل نبود، درسخوان و فعال و امروزی بود، اما بخاطر ژست روشنفکری و فاز دیده شدن، همصدا با دشمن نمیشد که به ارزش ها و مملکتش بتازد و اسم لاابالی گری را بگذارد "زندگی و آزادی"... اتفاقا بابک عاشق زندگی و آزادی واقعی بود، که با وجود موقعیت ادامه تحصیل در خارج، به جای آلمان سر از سوریه در آورد... نگاه کنید، در وصیت نامه اش چقدر روح زندگی و عشق به اهل بیت و کشورش موج می‌زند: "امیدوارم کسانی باشیم که راه امام حسین را ادامه بدهیم و از زینب های زمانه دفاع کنیم در نبود من مسئولیت شما سنگینتر شده، حال شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید؛ زیرا من عاشق خانواده‌ام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و... بوده‌ام و شما خود من هستید در جسمی دیگر..." @srdarha
به‌نقل‌از‌همرزم‌شهید: شب قبل از شهادت بابڪ بود. یه ماشین مهمات تحویل من بود؛من هم قسمت موشکی بودم و هم نیروی آزاد ادوات. اون شب هوا واقعا سرد بود. بابڪ اومد پیش من گفت: " علی جان توی چادر جا نیست من بخوابم،پتو هم نیست." گفتم : تو همش از غافله عقبی،بیا پیش من. گفتم:بیا این پتو ؛ اینم سوءیچ ....برو جلو ماشین بخواب، من عقب میخوابم. ساعت 3شب من بلند شدم رفتم بیرون. دیدم پتو رو انداخته رو دوش خودش داره نماز میخونه... وقتی میگم ساعت (۳)صبح یعنی خدا شاهده اینقدر هوا سرده نمیتونی از پتو بیای بیرون!! گفتم: بابڪ با اینکارا شهید نمیشی پسر.. حرفی نزد منم رفتم خوابیدم. صبح نیم ساعت زود تر از من رفت خط و همون روز شهید شد @srdarha
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه ای با شهدا به بهانه تولدت🌷🌷🌷 مسعود تقوی، پسرخاله شهید نوری از دوران کودکی همراه بابک بوده است. او از تصمیم بابک برای اعزام به سوریه این‌طور می‌گوید: «این حرف را برای اولین‌بار به شما می‌گویم، یکی دو سال قبل از اعزامش به سوریه با چند تا از دوستان دور هم جمع شده بودیم که یکی از بچه‌ها ویدئویی نشان داد که متاسفانه تروریست‌های داعش یک پسربچه شیعه را داخل استخر می‌اندازند تا غرق‌ شود و در عین حال داعشی‌ها به این صحنه می‌خندیدند که یادم است بابک در آن لحظه خیلی عصبانی و ناراحت شد و احساس می‌کنم شروع روحیه ایثارگری او از همان لحظه رقم خورد.» ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ https://eitaa.com/srdarha ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄