eitaa logo
کانال شهدای کرمجگان
153 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
5 فایل
چشم من و امر ولی،جان من و سیدعلی⚡ یه کانال دلنشین شهدایی ورهبری کمی شاعرانه کمی عارفانه کمی خبر کمی موسیقی و مداحی جملات آرامش بخش با ما همراه باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح های برنامه والیـبال داشتیم توی پارک. قانون هم گذاشته بودیم که هر کس،دیر بیاید باید همه بچه را بســتنی بدهد. یک روز،بــاران شدیدی می بارید.خیلی شدید.با این وجود گفتیم برویم. من و چند تا از بچه ها با ماشیـن رفتیم پارک.چون باران‌خیلی تند و رگباری می بارید توی ماشــین نشستیم و بیرون نیامدیم.منتظر ماندیم تا محسن بیاید.اما خبری ازش نبود. مقداری که گذشت،سر و کله اش پیدا شد.بنده خدا با مــوتور آمده بود.آب شرشر داشت ازش می بارید،انگار که از توی استخر درآمده بود. از توی ماشین بهش نگاه کردیم و اشاره کردیم به ســاعت:《بله دیر آمده ای و بستنی رفت تو پاچت》 از روی موتور پیام داد:《 نامردا من توی بارون دارم شرشر آب می ریزم.رحم و مروت داشته باشید.》 سر موتورش را برگرداند و رفت سمت بستنی فروشی و ما هم دنبالش. ... .... :) 🦋 @srdarha