#مناسبت_روز
🗓 ۹ محرّم؛ وقایع روز #تاسوعا؛
🔹بخش نخست
🔸پاسخ #ابن_زیاد به #عمر_سعد و قطعی شدن جنگ
🔻مقدّمه
روز پنجم محرّم، عمر سعد به دروغ برای عبیدالله نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، به راستی که خداوند آتش را فرونشاند و کلمه را جمع و امر امّت را اصلاح گردانید. اینک حسین مرا مختار کرده که یا بازگردد به آنجا که بوده، یا او را گسیل کنم به هرکدام از مرزها که خواستیم، تا همچون دیگر مسلمانان زندگی کند، یا نزد أمیرالمؤمنین #یزید برود و دست در دستش بگذارد، تا رأی یزید چه باشد. رضای شما و صلاح امّت در همین است».
چون نامه برای عبیدالله خوانده شد. این شعر را زمزمه نمود:
الآن اذ علقت مخالبنا به
یُرجُو النجاةَ ولات حین مَناص
ترجمه:
اکنون که پنجههای ما به او بند شده است،
امید رهایی دارد؛ اما دیگر وقت تکان خوردن نیز نیست»
سپس برای عمر بن سعد چنین نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد؛ نامه تو به دستم رسید و مضمومن آن را دانستم؛ اینک بیعت با یزید بن معاویه را بر حسین و همراهانش عرضه بدار؛ اگر پذیرفت و چنین کرد، آنگاه در باره کار او اندیشه خواهیم کرد. والستلام».
آنگاه #شمر را مأمور بردن نامه کرد و به او گفت:
«اگر عمر از جنگ با ایشان سر باز زد، تو امیر سپاهی، پس گردن عمر را بزن و سرش را برای من بفرست».
هنگامی که شمر لعنةاللهعلیه مامور رفتن به کربلا شد و نامه را از ابن زیاد گرفت، عبدالله بن ابی مخل بن حزم که عمهاش #ام_البنین، بود، به ابن زیاد گفت:
«اصلح الله الأمیر، فرزندان خواهر ما همراه حسین هستند، اگر صلاح میدانی امانی برای آنان بنویسی».
ابن زیاد با خوشرویی پذیرفت و به کاتب خویش دستور داد که امانی برای آنها بنویسد.
🔻رسیدن نامۀ عبیدالله به عمر سعد علیهمااللعنة أبدالآبدین
شمر بن ذی الجوشن عصر پنجشنبه نهم محرم، با فرمان جدید عبیدالله به کربلا رسید و نزد عمر بن سعد رفت و نامهٔ ابن زیاد را به او داد. وقتی ابن سعد نامهٔ ابن زیاد را خواند، به شمر گفت:
«وای برتو، خدا آوارهات کند و زشت باد فرمانی که برای من آوردی، به خدا قسم گمانم این است که تو ابن زیاد را از آنچه برای او نوشته بودم، روی گردان کردهای و کاری که امید داشتیم با صلح و خوبی پایان یابد بر ما تباه ساختی؛ به خدا سوگند، حسین هرگز تسلیم نمیشود؛ زیرا او روحی تسلیم ناپذیر در کالبد دارد».
شمر گفت:
«بگو چه خواهی کرد؟ فرمان امیرت را اجرا میکنی و با دشمنش می جنگی؟ یا کناره میگیری و لشکر را به من وا میگذاری؟»
عمر گفت:
«نه، تو لیاقت چنین امری را نداری، من خود آن را به عهده میگیرم و تو فرمانده پیادگان باش».
عمر نامۀ ابن زیاد را برای امام حسین علیهالسّلام فرستاد. امام علیهالسّلام به فرستادۀ او فرمود:
«هرگز تقاضای ابن زیاد را نخواهم پذیرفت. مگر چیزی جز مرگ هست؟ خوشا مرگ!».
سعد بن عبیده میگوید: با عمر بن سعد پاها را در آب گذاشته بودیم، که شخصی پیش وی آمد و آهسته او را آگاه کرد که اگر با حسین علیهالسلام نجنگد، به دست شمر کشته خواهد شد. پس عمر فریاد برآورد:
«یا خیل الله ارکبی و أبشری؛ ای لشکریان خدا، سوار شوید که شما را بشارت باد»
آنان پس از نماز عصر، به سوی خیمههای حسینی حرکت کردند.
✍️سید سلمان علوی
ادامه
🆔 @ss_alavi_ir
#مناسبت_روز
🗓 ۹ محرّم؛ وقایع روز #تاسوعا؛
🔹بخش دوم
🔸مهلت خواستن امام حسین علیهالسلام برای عبادت
امام حسین علیهالسّلام تنها جلوی خیمه خود نشسته بود و در حالی که به شمشیر خود تکیه زده و سر را به زانو گذاشته بود، به خواب سبکی فرو رفته بود. حضرت زینب علیهاالسّلام چون سر و صدای دشمن را شنید، نزد برادر شتافت و عرض کرد:
«برادر جان، آیا سر و صدا را نمیشنوی که نزدیک شده است؟»
امام حسین علیهالسّلام سر برداشت و فرمود:
«هم اکنون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پدرم علی (علیهالسّلام) و مادرم زهرا (علیهاالسّلام) و برادرم حسن (علیهالسّلام) را در خواب دیدم که به من گفتند: به زودی نزد ما خواهی آمد.به خدا سوگند این امر نزدیک است و در آن شکی نیست».
هنگام، دختر علی علیهماالسّلام بی قرار شد و به صورت خود زد و ناله سر داد...
امام فرمود:
«خواهرم صبر کن و آرام و خاموش باش و فریاد نزن که دشمن ما را شماتت نکند»
عباس علیهالسّلام پیش آمد و عرض کرد:
«برادر جان، لشکر دشمن به سوی تو میآیند!»
امام حسین علیهالسّلام از جای خویش برخاست، فرمود:
«برادرم، جانم به فدایت، سوار شو و از ایشان بپرس چه پیش آمده و چه میخواهند؟»
عباس علیهالسّلام با بیست سوار از جمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نزد لشکر ابن سعد آمد و به آنان گفت:
«چه میخواهید؟»
گفتند:
«از امیر دستور رسیده که به شما پیشنهاد کنیم به حکم او تن دهید، و الا با شما جنگ کنیم».
عباس علیهالسّلام فرمود:
«شتاب مکنید تا نزد اباعبدالله (علیهالسّلام) روَم و سخن شما را به ایشان برسانم»
آنگاه به نزد امام حسین علیهالسّلام رفت و سخن آن لشکر را به عرض آن حضرت رساند. امام علیهالسّلام فرمود:
«اگر میتوانی تا فردا از ایشان مهلت بگیر و آنان را از ما بازگردان، تا امشب برای پروردگار خود نماز بخوانیم و دعا کنیم و از استغفار نماییم؛ خدا خودش میداند که من نماز و تلاوت قرآن و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم»
پس عباس علیهالسّلام نزد لشکر کوفه بازگشت و چنین گفت:
«اباعبدالله (علیهالسّلام) از شما میخواهد که امشب را باز گردید تا در این مسئله بیندیشد؛ زیرا دربارۀ این موضوع باهم گفت و گویی نکردهایم. چون صبح شود، همدیگر را ملاقات خواهیم کرد؛ یا آنچه را که شما میخواهید میپذیریم، یا آن را رد میکنیم»
عمربن سعد به شمر گفت: «نظر تو چیست؟»
شمر گفت: «فرمانده تویی و اختیار با توست»
عمر سعد گفت: «کاش نمیبودم! ...»
سپس رو به لشکر خود کرد و گفت: «نظر شما چیست؟»
عمرو بن حجاج زبیدی گفت:
«سبحان الله، به خدا قسم، حتی اگر آنان ترک و دیلمی بودند و این درخواست را میکردند، سزاوار بود آنان را اجابت کنی [چه رسد که از خاندان پیامبراند]
قیس بن اشعث گفت:
«درخواست آنان را بپذیر، به جانم سوگند، صبحگاه فردا با تو خواهند جنگید!»
عمر سعد گفت:
«اگر میدانستم چنین میکنند، امشب را مهلتشان نمیدادم...»
✍️سید سلمان علوی
ادامه
🆔 @ss_alavi_ir
#مناسبت_روز
🗓 ۹ محرّم؛ وقایع روز #تاسوعا؛
🔹بخش سوم و پایانی
🔸#امان_نامه
گفتیم که شمر لعنةاللهعلیه چون مامور رفتن به کربلا شد و نامه را از ابن زیاد گرفت، عبدالله بن ابی مخل بن حزم که عمهاش #ام_البنین، بود، به ابن زیاد گفت:
«اصلح الله الأمیر، فرزندان خواهر ما همراه حسین هستند، اگر صلاح میدانی امانی برای آنان بنویسی».
ابن زیاد با خوشرویی پذیرفت و به کاتب خویش دستور داد که امانی برای آنها بنویسد.
شب هنگام، کزمان ــ غلام عبدالله بن ابی مخل ــ فرزندان #ام_البنین علیهمالسلام را فراخواند و گفت:
«این امان نامهای است که دایی شما (عبدالله بن أبی مخل) فرستاده است».
آنان گفتند:
«به عبدالله بگو ما را به امان شما نیاز نیست؛ امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است»
پس از آن، شمر برابر لشکر امام آمد و چون هم او و هم حضرت امالبنین از قبیله کلاب بودند فریاد زد:
«خواهرزادههای ما کجایند؟»
عباس و جعفر و عثمان، فرزندان علی بن ابی طالب، به سوی او رفتند و گفتند:
«برای چه کار آمدهای و چه میخواهی؟»
شمر گفت:
«شما ای خواهرزادگان من، در امانید!»
یکی از آنها به او گفت:
«لعنت خدا بر تو و اماننامهات، اگر واقعاً تو دایی ما بودی، آیا حاضر میشدی که ما در امان باشیم و فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در امان نباشد؟!»
🏴ألَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
🏴وسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبون
✍️سید سلمان علوی
🆔 @ss_alavi_ir
#مناسبت_روز
🗓۲۵ تیر، سالروز تصرّف تهران توسط مشروطه خواهان و آغاز پادشاهی #احمدشاه قاجار (۱۲۸۸)
در مطلبی که در تاریخ ۳ تیرماه منتشر کردم، داستان #مشروطه را خیلی خلاصه تا ابتدای #استبداد_صغیر نوشتم.
چنانکه گفته شد، #محمدعلی_شاه ــ بر خلاف پدرش #مظفرالدین_شاه ــ با مشروطه موافق نبود. مخالفت برخی از علمای تهران همچون مرحوم آیت الله شهید #شیخ_فضلالله_نوری با قوانین مجلس و همچنین ترور ناموفق محمدعلی شاه هم بهانه شد که حکومت مجلس را به توپ ببندد و و مجاهدان و مشروطه خواهان را سركوب کند. این آغاز #استبداد_صغیر بود.
در نتیجۀ این رفتار حکومت، علمای بزرگ نجف مانند #آخوند_خراسانی شاه را غاصب دانستند و دادن مالیات به دولت غاصب را حرام اعلام کرده، مخالفت با مشروطیت را در حکم محاربه با امام زمان دانستند. اعتراضات دوباره پا گرفت، این بار شدیدتر و گستردهتر از سالهای قبل. با حکم علمای نجف #ستارخان در تبریز قیام کرد و مردم در آذربایجان، خراسان، فارس، اصفهان، گرگان و گیلان به پا خاستند. در پاییز و زمستان ۱۲۸۷ قیامها شدّت گرفت و شهرهای بوشهر، بندرعباس، کرمانشاه و مشهد هم از کنترل نیروهای دولتی خارج شد. منابع مالی دولت برای مقابله با این قیامها کفاف نمیداد. سفارتهای انگلستان و روسیه شاه را تحت فشار گذاشتند و سفیر آلمان نیز با استقراض او موافقت نکرد. ستارخان که توانسته بود آذربایجان را از تصرّف دولتیان درآورد، به خاطر فتنه روسها از ادامه حرکت به سمت تهران بازماند، لیکن مردم اصفهان و کهکیولیه و ایل بختیاری به رهبری #سردار_اسعد_بختیاری و گیلانیها به رهبری #سپهدار_اعظم_تنکابنی در بهار ۱۲۸۸ به سمت تهران حرکت کردند تا محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کنند. پیش از ورود رسمی نیروهای مشروطهخواه و با پیشبینی درگیریهای احتمالی، سردار مریم بختیاری و تعدادی از نیروهای بختیاری مخفیانه وارد تهران شدند تا زمینه را برای سنگربندی در اطراف مجلس مهیّا کنند.
بختیاریها و گیلانیها در نزدیکی تهران به هم پیوستند و در روز ۲۲ تیر ۱۲۸۸ وارد تهران شدند. محمدعلی شاه با سه هزار سرباز و تجهیزات جنگی سه روز در مقابل ایشان مقاومت کرد و سر انجام در ۲۵ تیرماه به سفارت روسیه پناهنده شد و تهران توسط سردار اسعد بختیاری و سپهبد اعظم تنکابنی به تصرّف کامل مشروطه خواهان درآمد.
بعد از ظهر همین روز مجلس عالی به منظور رتق و فتق امور و تشکیل دوّمین مجلس شورای ملّی تأسیس شد. این مجلس محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و فرزندش احمد میرزای دوازده ساله را به جای او منصوب کرد.
✍️سید سلمان علوی
🆔 @ss_alavi_ir
🔷پاسخ ۵۰ شبهه محرم و امام حسین 🏴
۱_ امام حسین تو بهشته چرا عزاداری میکنید؟!
۲_ دهم محرم شهادته چرا از روز اول مراسم میگیرید؟!
۳_ میگن شما ملتِ گریه هستین!
۴_ چطوری یه قطره اشک مارو بهشتی میکنه؟!
۵_ آیا عزاداری ریشه قرآنی داره؟!
۶_ امام حسین و عاشورا سیاسی نیست!
۷_ چرا بعضیها با امام حسین نموندن؟
۸_ آیا امام حسین فرموده: ایرانیا دشمن ما هستن؟!
۹_ فلسفه و حکمت عاشورا چیست؟!
۱۰_ بعد از عاشورا میشه آهنگ گوش داد؟!
۱۱_ لخت شدن و بالا پایین پریدن در هیئت اشکال داره؟
۱۲_ آیا در ایران باستان برای مردگان خود نذری میدادند و عزاداری میکردند؟!
۱۳_ عاشورا همش دعوای خانوادگی عرباست به ما چه ربطی داره!
۱۴_ پوشیدن لباس سیاه در عزاداری و نماز چه حکمی داره؟
۱۵_ دعوای امام حسین و یزید، دعوای دوتا پسرعمو بوده سر قدرت!
۱۶_ چرا هر سال برای امام حسین عزاداری میگیرین؟!
۱۷_ چطور ممکنه صدای حضرت رقیه سلام الله علیها از خرابه به کاخ یزید رسیده باشه؟
۱۸_ علت ماندگاری واقعه عاشورا بین حوادث مختلف تاریخ چیست؟
۱۹_امام حسین که میدونست کربلا چی میشه ، چرا خانواده رو باخودش برد؟
۲۰_آیا در ایران باستان برای عزاداری سیاه میپوشیدند؟!
۲۱_ میگن دعوای یزید و امام حسین (ع) بخاطر یک زن به نام اُرَینَب بوده !!!
۲۲_ در هیئات فضایی مناسب بچهها داشته باشیم یا خیر؟! مهد کودک باشد یا خیر؟!
۲۳_ امام حسین علیه السلام در چه فصلی به شهادت رسیدند و چرا در کربلا برای رفع تشنگی چاه نکندند؟
۲۴_میگن کسی به نام حضرت رقیه وجود نداشته!
۲۵_ آیا برگزاری مراسم عقد و نامزدی در ایام عزاداری حرامه؟
۲۶_ شهادت امام حسین علیه السلام عاقلانه بود یا عاشقانه؟
۲۷_ طفل گردن نداره چهجور حرمله گردن علی اصغر رو نشانه گرفته؟!
۲۸_ امام حسین به گریه نیاز نداره!
۲۹_ امام حسین علیه السلام میدونست شهید میشه با اون وضع چرا رفت به سمت کوفه و کربلا ؟!؟!
۳۰_ مهمترین وظیفهی یک مداح چیست؟
۳۱_ کربلا صحرا و خشک نبود سرسبز بود و آب داشت (تصویر گوگل از کربلا)
۳۲_ به هیئت کمک کنیم یا فقرا!
۳۳_ میگن که عزاداری و روضه خونی رو آخوندا درست کردن و ریشه قرآنی و روایی نداره
۳۴_ آیا روم باستان در کاخ معاویه نفوذ داشت؟!
۳۵_ آيا همه وقايع مربوط به حادثه عاشورا با عقل سازگار است؟؟
۳۶_ چرا بهائیان به دنبال حذف عاشورا از تاریخ تشیعاند؟
۳۷_ وهابیها میگن گریه و عزاداری برای امام حسین بدعته!
۳۸_ نماز جماعت اول وقت مهمتره يا ادامه عزادارى امام حسين(علیهالسلام)؟
۳۹_ معاندین میگن اصلا وجود حضرت #علی_اصغر (ع) و ماجرای شهادتش دروغه
۴۰_ استفاده از آلات و ابزار موسیقی در هیئتهای عزاداری چه حکمی دارد؟
۴۱_ اسامی شبهای محرم برچه اساسیه
۴۲_ عروسی حضرت قاسم(ع) در کربلا صحت داره یا خیر؟
۴۳_ تیر سه شعبه یا تیر سه شاخه؟!!
۴۴_ حرکت #امام_حسین علیه السلام قیام و انقلاب بود یا شورش بر علیه حاکمیت؟
۴۵_ جزئیات حادثه کربلا را چهکسی نقل کرده؟!
۴۶_ به خاطر رفتار بعضیها از هیئت و مسجد زده شدم!
۴۷_ توجیه کسانی که در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند ولی حضرت را میشناختند چی بود؟
۴۸_ آیا شیعیان امام حسین را کشتند؟!
۴۹_ آیا مجالس امام حسین حکومتیه؟ نقش حکومت چیه؟
۵۰_ خواندن زیارت عاشورا جایز نیست چون توش لعن و نفرین داره
#شبهات_محرم
🆔 @ss_alavi_ir
🥀 شهدای مدافع حرمی که در روز #تاسوعا به شهادت رسیدند:
🌹 شهید عبدالله باقری
🌹 شهید مصطفی صدرزاده
🌹 شهید پویا ایزدی
🌹 شهید امین کریمی
🌹 شهید حجت اصغری
🌹 شهید ابوذر امجدیان
🌹 شهید سجاد طاهر نیا
🌹 شهید روح الله طالبی اقدم
🌹 سید محمد حسین میردوستی
🌹 شهید محمد جاودانی
🌹 شهید محمد ظهیری
🥀رضوانُ الله علَیهِم وَ حشرَهُم معَ أولیائِهِم سیّما سیّدالشّهداء علیهالسلام
🖤 شادی ارواح طیبۀ همۀ شهدای اسلام صلوات
🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴تاریخ یک تقابل سیّال است، در لحظهای به وسعت عاشورا
#شعرخوانی
🎥 سید سلمان علوی
🆔 @ss_alavi_ir
🔷تاریخ یک تقابل سیّال است...
✍️سیدسلمان علوی
هنگام، بر لطافت پلکانش تصویر لحظههای رهایی بود
شمعی میان عرش و عطش میسوخت. حالی هوای عرش هوایی بود
شمعی که با حباب درخشانش در دستهای فاطمه روشن شد
شمعی که در تلألؤ تابانش اعجاز آیههای طلایی بود
خورشید در اشاره چشمانش، مهتاب در اسارت مژگانش
شوق است اینکه ریخته در جانش، او را هوای نغمهسرایی بود
شوق وصال بود و هیاهویش، میشست آب را سرِ گیسویش
وآن ابر و باد ریخته در رویش پیرنگ نقشهای ختایی بود
آن شب بهل نمود رفیقان را، تاریخ را و راه بیابان را
این روضهی غریبی ثارالله یا عشوههای کرب و بلایی بود
شب، پرده پرده پرده فراموشی بحرٌ لُجیّ، تموّج خاموشی
تاریخ در تلاطم شب بود و شب را جنون عقدهگشایی بود
وای ای عزیز فاطمه ما بی تو؟! ای کشتی نجات، رها؟! بی تو؟!
زینب اسیر باشد و ما آزاد؟! نفرین به هر چه از تو رهایی بود
بی تو هزارسال عقب ماندیم، بی تو هزارسال رها رفتیم
نفرین به شب، به بی تو، به آزادی، ظلمت بهای سر به هوایی بود
تنزیل ْ تو، نزول ْ تو، قرآن تو، معراج ْ تو، عروج ْ تو، انسان تو
ای بارگاه قدس رسولان تو، تاریخِ بی تو سفلهستایی بود
تاریخ یک تقابل سیال است در لحظهای به وسعت عاشورا
«هل من معین» سخاوت توحید و افلاک کاسههای گدایی بود
از پشت ذوالجناح... معاذالله... در هرم اشکهای رسول الله
این صورت خداست که میافتاد؟! یا خلسه سجود نهایی بود
ای وارث قیام، جزاک الله، صمصام انتقام، جزاک الله
شاید تمام روضه همین باشد: بغض حسین «کاش بیایی» بود
#عاشورا #امام_حسین
#شعر #غزل
🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید
ببینید
ببینید
ببینید
ببینید
🏴🏴🏴🏴🏴
🆔 @ss_alavi_ir
file (6).mp3
9.96M
امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود
🏴روضۀ آرام
🎙آیتالله #میرباقری
🆔 @ss_alavi_ir