─═इई 🌷🌿ईइ═──═इई 🌷🌿ईइ═─
💎به راحتی میشود در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد، ولی به سختی میشود اشتباهات خود را پیدا کرد
💎به راحتی میشود بدون فکر کردن حرف زد، ولی به سختی میشود زبان را کنترل کرد
💎به راحتی میشود کسی را که دوستش داریم از خود برنجانیم، ولی به سختی میشود این رنجش را جبران کنیم
💎به راحتی میشود کسی را بخشید، ولی به سختی میشود از کسی تقاضای بخشش کرد
💎به راحتی میشود قانون را تصویب کرد، ولی به سختی میشود به آنها عمل کرد
💎به راحتی میشود به رویاها فکر کرد، ولی به سختی میشود برای به دست آوردن یک رویا جنگید
💎به راحتی میشود هر روز از زندگی لذت برد، ولی به سختی میشود به زندگی ارزش واقعی داد
💎به راحتی میشود به کسی قول داد، ولی به سختی میشود به آن قول عمل کرد
💎به راحتی میشود اشتباه کرد، ولی به سختی میشود از آن اشتباه درس گرفت
💎به راحتی میشود گرفت، ولی به سختی میشود بخشش کرد...
💎مواظب این به راحتی ها باشیم تا زندگی را به راحتی هدر ندهیم.
─═इई🌿 🌷🌿ईइ═─
*🌺هدیه ای ویژه به والدین در شب جمعه/*
*🌹نمازی که از والدین فوت شده ،وآرزو می کنند زنده شوند و پای فرزندشان را ببوسندتابرایشان بخواند.*
*💢کیفیت نماز هدیه به والدین:*
♦هر کس این نماز را بخواند چنان چه پدر, مادر و عزیزان او زنده باشند مورد رحمت خداوند رحمان و رحیم قرار میگیرند.
♦چنان چه والدین فوت کرده باشند مورد آمرزش خداوند کریم قرار می گیرند.
♦این نماز چنان موجب شادی پدر و مادر می شود که آرزو میکنند زنده شوند و زانوی فرزند خوبشان را ببوسند.
♦خواندن آن موجب گشایش درهای رحمت الهی می شود.
-به خاطر سوره نوح آیه 28 هر مهمانی که وارد منزل می شود مورد لطف خدای منان قرار می گیرد.
♦این نماز انسان را در افسرگی های بسیار شدیدی که بر اثر مصیبت های سنگین بوجود می آید آرامش می بخشد.
🌹بهتر است که این نماز در شب جمعه ترک نشود
طریقه خواندن نماز هدیه به والدین
این نماز دو رکعت است:
در رکعت اول :
بعد از حمد به جای خواندن سوره ,10 مرتبه آیه 41 سوره ابراهیم خوانده می شود، یعنی آیه زیر:
" رَبَّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ "
پروردگارا، مرا و بر پدر و مادرم و همه مومنان را ببخشاى در روزى كه حساب برپا مى شود.
در رکعت دوم:
بعد از خواندن سوره حمد 10 مرتبه آیه 28 سوره نوح خوانده می شود، یعنی آیه زیر:
" رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ "
پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشاى.
پس از سلام نماز بدون تغییر حالت نماز , ده مرتبه آیه 24 سوره اسرا خوانده می شود:
" رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً "
پروردگارا: همچنان که پدر و مادر مرا به مهربانی از کودکی پرورش دادند. تو نیز در حق آنها مهربانی نموده و رحمت خود را شامل حالش بفرما.
📚مفاتیح ص ٤٠٩
🔴 سه بلا در سه هنگام
✅پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) می فرمایند:
1️⃣ هنگامی که مردم دسته جمعی گناه کنند خداوند بلایی فراگیر و همگانی بر ایشان نازل فرماید تا متنبه شوند و توبه کنند
2️⃣ هنگامی که امربه معروف و همچنین نهی از منکر فراموش و ترک شود خداوند آن قوم را خانه نشین میکند
3️⃣ و هنگامی که یاد خدا از دلهای بندگان بیرون رود، خداوند ترس از مرگ را بین آنها زیاد کند تا دیگر روی خوشی دنیا را نبینند
📚 منبع: اصول کافی؛ جلد۴،
آیت الله جوادی آملی:
شأن انسان، داشتن «علم ابدی» است، چراکه انسان، خود، موجودی ابدی است در نتیجه علمی که نتواند در مسیر ابدیت با انسان همراه باشد در شأن او نخواهد بود.
«علم»، تابع «معلوم» است؛ اگر «معلومِ» یک علمی ابدی نباشد آن علم نیز ابدی نخواهد بود، لذا باید معلوم ابدی تهیه کنیم تا علم به سبب آن معلوم ابدی شود و آن، توحید، وحی و نبوت است.
در فرهنگ دین قبرستان به مثابه یک مدرسه است؛ در زیارت قبور، ائمه به ما فرمودند این زیارت نامه را بخوانید « یا اَهْلَ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، بِحَقِّ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ »؛ شما را به حق «لا اِلـهَ اِلاَّ الله» قسم می دهیم به ما بگوید آنجا چه خبر است؟! معلوم می شود غیر از این حوزه ها و مدارس دنیوی، مدرسه دیگری هم هست که می توان معارف عمیق را از آنجا آموخت و این راه بر اساس ظرفیت هر کسی برای همه باز است .این علم همان علم ابدی است که در شأن انسان است و علمی که از این کمتر باشد در شأن انسان نیست چون ابدیت او را تامین نمی کند.
یکی از عالمان بزرگ شیعه در قرن ششم و هفتم هجری، #سید_بن_طاووس، صاحب مقتل معروف لُهوف است. وی را به سبب تقوا و حالات عرفانی «جمال العارفین» خواندهاند. در حالات این عالم بزرگ نقل شده که قبل از مرگ، کفنش را مهیا کرده و محل دفنش را نیز معین کرده بود. #نکته_جالب این که محلی را برای دفنش انتخاب کرده بود که سرش پایین پای والدینش قرار گیرد.
از ایشان نقل شده که می فرماید: «من قبر خود را پایین پای والدینم قرار دادم و خواستم مادامی که در قبر هستم سرم پایین پای #پدر_و_مادرم باشد زیرا خداوند متعال فرموده است: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ » (و برای هر دو از روی مهر محبت بال فروتنی فرود آر.) «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» (و به پدر و مادر نیکی کنید.»)
برگرفته از کتاب: سیمای فرزانگان ص 110
12.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مرگ شیرین ترین اتفاق #زندگی است انسان را به سمت فهم و لذت عمیق سوق می دهد.
مومن برای فهم بهتر و عمیقتر منتظر مرگ نمی ماند و سعی می کند به حقایق این عالم نزدیک شود.
یکی از مهمترین ویژگیهای اهل ایمان و وقار است یعنی آرامشی که ناشی از اعتماد به خداست
غرغر کردن مخالف مفهوم شکر است و به هم ریختن بساط میهمانی زیبای پروردگار است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 ما برای جنگ با مهدی به خاورمیانه آمدیم
🔴 این بخشی از صحبت های کشیش مسیحی و کارشناس سازمان سیا است (در سال ۲۰۰۳ میلادی)
▪️او در این خصوص توضیح میدهد که خاورمیانه محل #ظهور منجی خواهد بود.. به یک نکته دقت کنید : اگرچه این ویدئو کاملا ناجوانمردانه ساخته شده است اما خلاصه ی آن این است که بر خلاف آنچه که تصور می کنید، اتفاقا مسیحیان صهیونیست که امروز در حاکمیتِ کشورهای غربی نفوذ دارند ، بیشتر از چیزی که تصور می کنید انتظار #منجی را کشیده و خود را برای جنگ با او آماده می کنند . خیلی از نبرد های این تفکر نیز با همین انگیزه آغاز میشود...
#غرب_و_مهدویت
💠مدیریت فعال امام زمان (عج)
🔶 اگرچه امام زمان قرنهاست که غائب است اما این غیبت به معنای کناره گیری و گوشه نشینی آن حضرت نیست. در تمام این مدت حضرت همانند مدیری دلسوز در حال مدیریت فعال جامعه به ویژه جامعه شیعیان است.
🔶 اقلیت شیعه در طول تاریخ همواره مورد هجمه دشمنان بوده و اگر مدیریت مدبرانه امام عصر نبود اقلیت شیعه روز به روز کوچکتر می شد
🔶 اما با مدیریت امام زمان تفکر شیعی روزبهروز عالمگیر میشود و گفتمان مهدویت و فرهنگ تشیع در قالب انقلاب اسلامی آنقدر رشد کرده که قدرت ابرقدرتهای عالم را به چالش کشیده است.
👨🦳مردی صالح و با تقوا در بصره عطّاری می کرد،
می گوید: در مغازه نشسته بودم که دو نفر برای خرید سدر و کافور به در دکان من آمدند، از گفتارشون فهمیدم که اهل بصره نیستند و شخصیت های بزرگواری بودند،
از حال و دیار آنان پرسیدم ، آن ها کتمان کردند، من هر چه اصرار می کردم آنان پاسخی نمی دادند. آخرالامر آن دو نفر را قسم به حضرت رسول دادم که خودشون رو معرفی کنند، چون دیدند من دست بردار نیستم ، گفتند: ما از ملازمان و چاکران درگاه حضرت ولی عصر حجّة بن الحسن العسکری هستیم، شخصی از نوکران آن درگاه با عظمت از دنیا رفته است، آقا ما را مأمور کرد که از تو سدر و کافور خریداری کنیم. فهمیدم که اینان از یاران آن حضرت هستند ، بی اختیار به دست و پای آن ها افتادم و تضرّع و زاری کردم که حتماً باید منو به آن حضرت برسانید.
یاران حضرت گفتند: مشرّف شدن به حضور آن سرور منوط به اجازه ی ایشان است! گفتم: منو نزدیک آن حضرت ببرید ، اگر اجازه داد ، زهی سعادت وگرنه هیچ؟!
آنان از اقدام به این کار خودداری کردند، ولی چون من با کمال پافشاری دست بردار نبودم، آن گاه به من رحم کرده و منّت گذاشتند و درخواست مرا اجابت نمودند. بسیار خوشحال شدم با شتاب تمام سدر و کافور را به آن ها داده، درب مغازه را بستم و به دنبال آن ها روانه شدم، تا به ساحل دریا رسیدیم. آن دو نفر بدون احتیاج به کشتی روی آب روانه شدند، من ترسیدم که غرق شوم و حیران ایستادم، آنان متوجّه شدند و گفتند: مترس! خدا را به حضرت مهدی علیه السّلام قسم بده و رهسپار شو! من چنین کردم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبال آن ها رفتم. در وسط های دریا بودیم، دیدم ابرها به هم در آمده و هوا صورت بارانی گرفت و شروع به باریدن کرد. اتّفاقاً من همان روز صابون ریخته بودم و بر پشت بام مغازه به خاطر آن که به وسیله تابش آفتاب خشک شود، گذارده بودم، همین که باران را دیدم خیال صابون ها را نمودم و پریشان خاطر شدم.
به محض این خیال مادّی ناگهان پاهام در آب فرو رفت و به تضرّع افتادم، آن دو نفر به من توجّه کرده و فوراً به عقب برگشته ، دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: این پیش آمد، اثر آن خاطره ی صابون بود، بار دیگر خدا را به حضرت مهدی علیه السّلام قسم ده تا تورا در آب حفظ کند، من نیز استغاثه نموده و چنین کردم مثل اول روی آب با آنان رهسپار شدم ، وقتی به ساحل رسیدیم ، خیمه ی چادری را دیدم که همانند شجره ی طور نور از آن ساطع بود و آن فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در میان همین پرده است. با هم به راه خود ادامه دادیم تا نزدیک چادر رسیدیم، یکی از همراهان پیش تر رفت تا برای من اجازه ی ورود بگیرد. چادر را خوب دیدم و صدای آن بزرگوار را می شنیدم، ولی وجود نازنینش را نمی دیدم، آن شخص درباره مشرّف شدن من از حضور مبارکش خواستار اجازه شد، آن جناب فرمود: « رُدُّوهُ فَإِنَّهُ رَجُلٌ صابُونِیٌّ ؛ به او اجازه ندهید چراکه او مردی صابون دوست و مادّی است».یعنی او هنوز دل از تعلّقات دنیایی خالی نکرده و لیاقت حضور در این بارگاه را ندارد.
عطّاره می گف: چون چنین شنیدم ، دندان طمع از دیدار آن حضرت کشیدم و فهمیدم وقتی ممکن است به زیارت آن آقا برسم که دلم را از آلودگی های مادّی و معنوی زدوده و صاف گردانم.
نويسنده:محمد محمدی اشتهاردی
منبع:کتاب «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فروغ تابان ولایت»
#داستان
#امام_زمانی