eitaa logo
سبک زندگی دینی
127 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
23 فایل
آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پیامبر اکرم (ص): 🔹برترين هاى شما ، كسانى هستند كه خوش اخلاق ترند ، نرم خو و بى آزارند ، با مردم الفت مى گيرند و مردم با آنها الفت مى پذيرند ، و خانه هايشان [ براى ديدار يا ميهمانى و يا رفع مشكلات و حوائج] پر رفت و آمد است. 🔹أفاضِلُكُم أحسَنُكُم أخلاقا ، المُوَطَّؤونَ أكنافا ، الَّذينَ يَألَفونَ ويُؤلَفونَ وتوطَأُ رِحالُهُم. 📚الكافي : ج ٢ ص ١٠٢ ح ١٦. ❌ امام محمد (ع) فرمود: بهترين سخنى كه دوست داريد به شما بگويند، به مردم بگوييد. خداوند، شخص را خود می داند. 📚شیخ صدوق، امالی، ص۳۲۶. 🌷 قال الصادق عليه السّلام : 🍃مؤمن بعد از انجام واجبات، عملی محبوب تر از خوش اخلاقی نسبت به همه مردم، نزد خدای تعالی نمی آوَرَد.🍃 🌸مَا یَقدَمُ المُومِنُ عَلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ بِعَمَلِِ بَعدَالفَرائِضِ اَحَبَّ اِلَی اللهِ تَعَالَی مِن اَن یَسَعَ النّاسَ بِخُلُقِهِ.🌸 📚اصول کافي، ج2، ص 100. انسان‌دوستی‏ یکی اینکه آن خویی که معیار انسانیت است محبت است، انسان‌دوستی است و مادر همه خویهای خوب دیگر، محبت است. پس اگر کسی خلق و خُوی‏ش براساس انسان‌دوستی بود و انسان‌دوست بود انسان است: به سرنوشت دیگران همان قدر اندیشیدن که به سرنوشت خود و بلکه به سرنوشت دیگران بیشتر از سرنوشت خود اندیشیدن. در منطق دین اسم این را «ایثار» می‌گذارند. 📕استاد مطهري، آزادی معنوی، ص۲۳۳
داستان کوتاه دبيرستان كه بوديم يه دبير فيزيك مكانيك داشتيم كه قدش خيلي كوتاه بود اما خيلي نجيب و مودب با حافظه خيلي خوب ! قبل اينكه بياد گچ و تابلو پاك كن رو ميذاشتيم بالاي تابلو كه قدش نرسه برشون داره، هر دفعه ميگفت ؛ اقا من از شما خواهش كردم اينا رو اونجا نذارين اما باز ميذارين! يه روز سر كلاسش يه مگس گرفتيم و نخ بستيم به پاش، تا برميگشت رو تابلو بنويسه مگس رو رها ميكرديم وز وز تو كلاس و تا برميگشت رو به ما، نخش رو ميكشيديم، بنده خدا ميموند اين صدا از كجاست اخر سر هم نفهميد و مگسه هم با نخ پاش از پنجره فرار كرد! با وجود اين همه شيطونياي ما، خيلي دوسمون داشت و باهامون كار ميكرد كه بتونيم همه مسائل فيزيك مكانيك رو حل كنيم. چند سال گذشت، انترن بودم و تو اورژانس نشسته بودم كه ديدم اومد، خيلي دلم براش تنگ شده بود، سلام كردم و كلي تحويلش گرفتم، كه ما مديون شماييم و از اين حرفا. بعدم براش چايي اوردم و نشستيم به مرور خاطرات اونوقتا كه يهو يه لبخند زد و گفت تو دانشگاه هم نخ ميبندي پاي مگس؟! 😅 خشكم زد😳 -عه مگه شما فهمديد كار من بود؟! چرا هيچي بهم نگفتيد؟!🙈 باز يه نگاه معلمي و از سر محبت بهم كرد و با لبخند گفت: -حالا اون گچ و تابلو پاك كن كه مي گفتم نذاريد اون بالا رو خيلي گوش ميداديد؟! دعواتون ميكردم از درس زده ميشديد، حيف استعدادتون بود درس نخونيد! وقتي يه معلم ببينه دانش اموز بازيگوشش دكتر شده جبران همه خستگيها و اذيتاش ميشه! كاش تنبيه ميشدم اما اينطور شرمنده نمي شدم! اذيت هاي ما رو به روي ما نمي اورد نكنه از درس زده شيم اونوقت ما اون قد كوتاه رو ميديديم ، اين روح بزرگ رو نه ! 😓 ✍از خاطرات دکتر سید محمد میر هاشمی جراح و متخصص چشم ......... پ.ن: امیرالمؤمنین عليه السلام: ناملايمات را تحمّل كن كه تحمّل، پوشش عيبهاست، انسان خردمند نيمش بردبارى است و نيم ديگرش چشم پوشى احتمِلْ ما يَمُرُّ عليكَ، فإنّ الاحتِمالَ سترُ العُيوبِ، و إنّ العاقلَ نِصْفُهُ احتِمالٌ، و نصفُهُ تَغافُلٌ غررالحكم حدیث 2378
💠 لااقل با ارباب‌رجوع خوش‌رو باش! 📝 مرحوم آیت الله حاج سید احمد زنجانی در کتاب شریف "اربعینیات" می‌نویسد:🔻 حضرت صادق علیه‌السلام فرمود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمود که در تو باید جمع بشود نیاز به مردم با بی‌نیازی از آن‌ها ! نیازت به آن‌ها در نرمی سخن و خوشرویی‌ات باشد، و بی‌نیازی‌ات در حفظ آبرو و بقاء عزّتت. 🔸توضیح فرمایش حضرت اینست که: شخص باید دارای دو صفت باشد که ضدّ هم‌اند! یکی صفت فقر و احتیاج، و دیگری صفت غنا و بی‌نیازی؛ یعنی در ملاقات با مردم با خوشرویی و خوش‌زبانی و نرمی و آرامی، مانند فقرا باشند که با طرف خطابشان، آهسته و آرام حرف زده و با حسن سلوک و خوش‌رفتاری برگزار کنند. و امّا در مادّیات، به عکس آن باید صفت غنا و بی‌نیازی را داشته، خود را مستغنی از مردم بداند و جز خدا، احدی را مؤثّر نداند تا در اثر استغناء، آبرو و عزّت‌اش محفوظ باشد. خلاصه آن‌که انسان در اخلاق، خود را مورچه و مردم را سلیمان و در معاش، خود را سلیمان و مردم را مورچه حساب کند. 🔸اکنون که این دستور را یاد گرفتی، پس اگر تو را به وزیری احتیاج می‌افتاد، خوشت می‌آید که آن وزیر -اگر حاجت تو را هم برنیاورد- اقلّاً با تو با خوشرویی و نرمی و ملایمت حرف زده، با درشتی و ابرویِ پرچین امر تو را برگزار نکند؛ حالا که در کرسی چند روزه وزارت نشسته‌ای (چون در ایران بیشتر از چند روز نمی‌شود) با ارباب رجوع همان طور رفتار کن؛ و راهش هم اینست که تو کلاه خود را قاضی کنی و بگویی این اتومبیل كه زیر پای من است مال ملت است؛ این را با ماهی فلان قدر حقوق به من داده‌اند که من خدمت به ملّت کنم. تقریباً خیر، بلکه تحقیقاً مستخدم ملّتم و باید خدمت‌گزار آن‌ها باشم. پس اگر این حساب را پیش خود بکنی، ترمز می‌کنی، دیگر مرکب را تند نمی‌رانی و با ارباب رجوع با صورت باز و پیشانی صاف و نرمی برگزار می‌کنی! 📚اربعینیات، ص239(اربعین 4، حدیث6) در وسائل از امام علی علیه السلام نقل می‌کند: لِیجْتَمِعْ فی قَلْبِک الْافْتِقارُ الَی النّاسِ وَ الْاسْتِغْناءُ عَنْهُمْ‏ در آنِ واحد در قلب خودت باید دو حس متضاد را داشته باشی: من به مردم محتاجم، من از مردم بی نیازم. در چه خودم را محتاج فرض کنم و در چه بی‌نیاز؟ فرمود: آن وقت که با مردم برخورد می‌کنی، سخن می‌گویی، به روی بی‌‏اعتنایی نباش، حرفهای تند و خشن و گوشه‌‏دار و زخم‏دار و خاردار به مردم نگو؛ نگو گور پدر مردم، هرکه هرچه می‌خواهد بگوید؛ سخنت نرم و ملایم باشد. اینجا فرض کن من محتاج آنهایم: یکونُ افْتِقارُک الَیهِمْ فی لینِ کلامِک وَ حُسْنِ بِشْرِک، وَ یکونُ اسْتِغْناؤُک عَنْهُمْ فی نَزاهَةِ عِرْضِک وَ بَقاءِ عِزِّک. اما آنجا که پای عِرض و حیثیت و آبرو و عزت در میان است، بگو من به فلک هم احتیاج ندارم. آنجا که عزتت می‌خواهد خدشه‏‌دار بشود، باید فرضت بر این باشد که من به فلک هم احتیاجی ندارم. 📕 استاد مطهري، فلسفه اخلاق‏، ص۱۲۷
در چند سال پیش که من در مسجد هدایت بودم این کار را می‌کردند. هرکس که می‌آمد و می‌گفت: فقیرم، غریبم، اهل فلان شهر هستم، می‌خواهم به آنجا بروم کرایه ندارم، کرایه‏‌ام فقط بیست و پنج تومان می‌شود، یک بانی پیدا بشود؛ می‌گفتیم کجا می‌خواهی بروی؟ فلان جا. بسیار خوب، ما به فلان گاراژ می‌گوییم بلیط تو را بدهد ما با او حساب می‌کنیم. می‌رفت و دیگر نمی‌آمد. این است که در مورد سائلها و نیز محرومها باید تحقیق کرد تا محرومها محروم‌تر نشوند. نباید یک کسی گناهش عفت و آبروداری‏‌اش باشد و آن دیگری سرمایه‌اش پررویی‌‏اش باشد. باید تحقیق کرد؛ محروم را باید به دست آورد، سائل را هم باید به دست آورد که آیا این سائل، کلّاش حرفه‏ ای است یا چنین نیست. 📕استاد مطهري، آشنایی با قرآن، ج ۹، ص۱۱۵
*اسفنج‌مان را کجا بگذاریم؟* دوستی تعریف می‌کرد، پنج سال پیش بود که برای کنفرانسی به شهر بوستون رفته بودم. به همراه یکی از دوستان قدیمی که دوره‌ی پسادکترای خودش را در آنجا می‌گذارند، داشتیم در خیابانهای اطراف دانشگاه ام آی تی، دنبال یک آدرس می‌گشتیم. یک نفر از آن طرف خیابان رد می‌شد و متوجه ما شد که داریم به شکلی پرسان‌پرسان اطراف خودمان را نگاه می‌کنیم. آمد سمت ما این طرف خیابان، پرسید: دنبال جایی می‌گردید؟ می‌توانم کمکی بکنم؟ ما هم آدرس را پرسیدیم. دقیق گوش داد. خیلی آرام و به صورت شمرده، مراحل رسیدن به آدرس را به ما گفت. حتی با حرکت دست، دقیقا شکل مسیر را برای ما رسم کرد و بعد هم چند قدمی به همراه ما آمد که مطمئن شود درست می‌رویم. هنوز چند قدمی دور نشده بودیم که دوستم گفت «یک ام آی تی ای تیپیکال بود»! گفتم منظورت چیه؟ گفت جالب است که خیلی از آدمهایی که در محیط دانشگاه ام آی تی (ماساچوست) تحصیل یا کار می‌کنند، ناخودآگاه آدمهایی فروتن و دقیق، با نگاه خیلی سیستماتیک و کاربردی می‌شوند. هیچکدام از این ويژگی‌ها را به صورت رسمی، نه مطالعه می‌کنند و نه دوره‌ای برای آن می‌گذارنند اما به صورت ناخودآگاه به این ويژگی‌ها می‌رسند. *این مثالی از پدیده‌ی "یادگیری اُسمزی" است.* بیش از نیمی از یادگیری‌های ما به صورت ناخودآگاه و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه، عمیق و درونی‌سازی آن از محیط اطرافمان شکل می‌گیرد. درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، به دلیل خاصیت اسمزی، مایع را به خودش می‌کشد. ما هم وقتی با کارآفرینان معاشرت می‌کنیم ناخودآگاه خلاق‌تر، جسورتر و آینده‌سازتر می‌شویم، وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل می‌کنیم، ناخودآگاه دیدگاه‌مان به مسائل، عمیق‌تر می‌شود و زمانی که با آدمهای پرتلاش، حشر و نشر داریم، ناخودآگاه عمل‌گراتر می‌شویم. اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دم‌خور باشید، بعد از مدتی همه چیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل می‌کنید. زمانی جمله‌ای منسوب به چارلی چاپلین را خوانده بودم؛ "افکار هر آدمی، میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها می‌گذراند". پس خود را در محاصره‌ی افراد موفق قرار دهید. خب برایم سؤال پیش آمد که: *بخش زیادی از افراد دور و بر ما؛ خانواده، همسایه، فامیل و همکار، معمولا انتخاب ما نیستند (محدودیت اول)* *افراد موفقی که بتوانیم آنها را بیابیم و رابطه‌ی تنگاتنگ با آنها داشته باشیم نیز کمیاب، دشوار و محدودند (محدودیت دوم)* برای غلبه بر این محدودیت‌ها، شاید سه ایده‌ی زیر مفید باشد: *"کتاب‌های خوب"* کتاب‌ها عصاره‌ی دانش و شخصیت نویسنده‌های خود هستند. اگر خود را در کتاب‌های خوب، محاصره کنیم، آنگاه افکارمان رشد می‌کند. مخصوصا نوع خاصی از کتاب‌ها هستند که در مورد زندگی افراد موفق و مشهور در زمینه‌ی کاری شماست. حتما زندگی‌نامه‌ی آنها را بخوانید. این یک جور «همنشینی مجازی» است. *"محفل‌های خوب* ممکن است ما همیشه به آدم‌های مورد نظرمان دسترسی نداشته باشیم. اما می‌توانیم به صورت منظم در محافل و جمع‌هایی شرکت کنیم که با هدف ما هم‌خوانی بیشتری دارد. به عنوان مثال اگر به شعر علاقه‌مندیم در شب شعر شرکت کنیم و اگر به کارآفرینی علاقه‌مند هستیم در رخدادهای استارت‌آپی. اگر بتوانیم در محیط کارمان، ۳ تا ۵ نفری که بیشترین تناسب با اهداف ما دارند را نیز انتخاب کنیم و با آنها تعاملات مداوم و منظم داشته باشیم، آنگاه این یادگیری اسمزی اتفاق می‌افتد. *"همکاران خوب"* سه نفر کلیدی محیط کاری خود را با دقت انتخاب کنیم. محیط حرفه‌ای ما شامل افراد زیادی است اما بعضی از آنها نقش کلیدی‌تری دارند چرا که ما تعاملات بیشتری با آنها داریم. سه نفری که بیش از همه در محیط کار و فعالیت حرفه‌ای با ما ارتباط دارند، بیشترین تاثیر را در یادگیری‌های اسمزی ما دارند. انتخاب و گماشتن دقیق این سه نفر، تاثیری بسیار اساسی در حرفه‌ای شدن ما دارد. نکته پایانی آنکه هر از گاه از خودمان بپرسیم اسفنج‌مان را در چه محیطی قرار داده‌ایم؟ در محیطی که صحبت از ثروت‌اندوزی دیوانه‌وار است یا ثروت‌آفرینی شرافت‌مندانه؟ محیطی که صحبت از پارتی‌بازی و رانت‌خواری است یا تلاش صبورانه؟ محیطی که خوشبختی همگانی مطرح است یا خوشبختی فردى؟ مواظب اسفنج زندگی‌تان باشید. مکان اسفنج‌ شما سرنوشت شما را تغییر می‌دهد. “ *تو اول بگو با کیان زیستی* *پس آنگه بگویم که تو، کیستی*"
کانت: اگر انسانها همدیگر را درک کنند ، قاضی ها باید شغل دیگری برای خود انتخاب کنند... در استفاده از قیدهای *بعضی* ، *برخی* ، *عده‌ای* ، *احتمالا* و *شاید* سخاوتمند باشید و در استفاده از *همه* ، *هیچکس* ، *قطعا* و *یقینا* خسیس. 👓 کاش یه شبکه اجتماعی هم وجود داشت که مردم برخلاف اینستاگرام تو اونجا از بدبختی‌هاشون عکس می‌گرفتن و به اشتراک میذاشتن! اینجوری زندگی واقعی هرکسی بهتر مشخص میشد و مردم گول لحظه‌های خوب زندگی بقیه رو نمیخورند و دائم خودشون رو مقایسه نمی‌کردند... توی ذوق دیگران نزنیم به هم ضدحال نزنیم. این‌طور همدیگر را آزار ندهیم. هر بار که این کار را می‌کنیم آدم‌های دور و برمان یک‌قدم عقب می‌روند، یک‌قدم دورتر می‌شوند و اندک‌اندک آن‌قدر دور که با هم غریبه می‌شویم. آدم‌ها که دور شدند دیگر سر جای اول برنمی‌گردند. آدم‌ها کِش نیستند... « احسان محمدی »
🖊 : «فِی الکافی عَن مَسعَدَةِ بنِ صَدَقَة، قالَ سَمِعتُ أباعَبدِالله عَلَیهِ السَّلام یَقولُ لِأصحابِهِ یَوماً: لا تَطعَنوا فی عُیوبِ مَن أقبلَ إلَیکُم بِمَوَدَّتِهِ» ( الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج‌۸، ص۱۵۰.1) یک کسی است با شما اظهار دوستی میکند، به سمت شما می‌آید و اظهار علاقه‌ای به شما می‌کند، دست رد به سینه‌ی او نزنید؛ با ذکر عیوبی که شما در او مشاهده میکنید. خیلی دستور مهم، بزرگ و عمومی‌ای است. یک کسی می‌آید پیش ما، اظهار علاقه‌ی به ما میکند، ما فوراً برویم سراغ آن اشکالاتی که در او وجود دارد و روی آنها تکیه کنیم و طعن بر آنها بزنیم. میفرمایند، مضمون این حدیث این است که، محبت کسی را که به شما اظهار محبت میکند قبول کنید، بپذیرید محبت او را، ولو حالا یک عیبی هم در او سراغ دارید؛ لزومی ندارد که طعن در آن عیب بکنید و این را موجب این قرار دهید که دست رد به سینه‌ی او بزنید. «وَ لا توقِفوهُ عَلی سَیِّئَةٍ یَخضَعُ لَها» اگر کار خلافی دارد، گناهی دارد، عیبی دارد، لازم نیست او را به خاطر این عیب طرد کنید، رد کنید، متوقف کنید، یعنی جلوی او را بگیرید، [البته] منافاتی ندارد با نهی از منکر، منافاتی ندارد با «أحَبُّ أصحابی مَن أهدی إلیَّ عُیوبی»، با این منافاتی ندارد. لکن رشته‌ی پیوند محبت را حفظ کنید، بعد البته انسان برای نهی از منکر، یا برای اهدای عیوب دوستش و مرآت بودن برای مؤمن، فرصتهایی دارد، میتواند از این فرصتها استفاده کند و این کار را انجام بدهد. اما اینجور نباشد که به مجرد اینکه یک ایرادی را در او سراغ دارید، یک عیبی را در او سراغ دارید، این موجب بشود که شما محبت او را و خودِ او را طرد کنید و قبول نکنید. این یکی از آن شاه بیتهای برخوردِ در روابط اجتماعی است. بعد فرمود: «فَإنَّها لَیسَت مِن أخلاقِ رَسولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ لا مِن أخلاقِ أولیائِهِ» این جزو اخلاق و رفتار پیغمبر و اولیایش نیست، یعنی آنها خب کسانی را که سراغشان می‌آمدند، عیوبی هم داشتند، اشکالاتی داشتند، [اما] دست رد به سینه‌ی آنها نمی‌زدند؛ جذبشان میکردند، نگهشان میداشتند، البته در اصلاح آنها هم میکوشیدند، امر به معروف هم میکردند، نهی از منکر هم میکردند. این یک قاعده‌ی کلی است که به اندک بهانه‌ای افرادی را طرد کردن و رد کردن و آنها را از مرز دوستی خود خارج کردن؛ این مخالف با آن چیزی است که در این حدیث به ما دستور داده شده است. ۱۳۹۲/۰۶/۲۸
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• 🔴 اثر هدیه در زندگی اجتماعی 💠 رسول خدا (ص) فرمود: ❤️ «»، دوستى مى‌آورد و رابطه برادرى را استوار مى‌كند و را مى‌زدايد، هديه به يكديگر بدهيد تا بيابيد. 📚بحارالانوار، ج 74، ص 166. 💠 قالَ رَسُولُ اللّه صل‌الله‌عليه: ❤️ الْهَديّةُ تُورِثُ الْمَوَدَّةَ وَ تَجْلِدُ الأُخُوَّةَ وَ تُذْهِبُ الضَّغينَةَ، تَهادُوا تَحابُّوا.
🔴دیگران را قضاوت نکنیم! ✍️امیرالمومنین امام علی علیه السلام:جرأت شما در عیب جویی از مردم، بزرگترین گناه است. ای بنده ی خدا ! در عیب جویی از بنده‌ای که مرتکب گناهی شده شتاب مکن؛ شاید گناه بزرگ او بخشیده شود ولی تو را به خاطر گناهی کوچک عذاب کنند. هر کدام از شما که به عیب دیگری آگاهی یافت، باید از عیب‌جویی او خودداری کند زیرا شما به عیب خود آگاه هستید. شکرگذاری به خاطر پاک بودنتان از گناهی که دیگری مرتکب شده، باید شما را از پیگیری کردن گناه دیگران باز دارد. 📚وسائل الشیعه، باب‌جهادالنفس، روایت۳۳۴
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام صادق: انفاق كن و به عوض يقين داشته باش. أنفِقْ و أيقِنْ بالخَلَفِ. 🌸 امام علی فرمود: از كفّاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام كردن مصيبت ديدگان است.🌸 وَ قَالَ (علیه السلام): مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ، إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ. (حکمت ٢۴نهج البلاغه ) 🖊 ره: وقتی بعضی‌ها از قبر بیرون می‌آیند، یک نفر جلوی آنهاست که می‌گوید بیا که تو را مژده می‌دهیم به کرامت و بهشت! دختری جهاز نداشت و تو رفتی جهاز او را تهیه کردی و حتی نگذاشتی کسی بفهمد. من همان [عمل تو] هستم. راه را برای او باز می‌کند و به بهشت می‌بردش. در دنیا، حتی یک نفر را هم که شده خوشحال کنید. 🔴دیدی بعضیا رو...؟ به بچش پول میده اما کلی سرش غُر میزنه: بیا این پولو بگیر و مثه همیشه هدر بده. به فرد نیازمند هم که کمک می‌کنه همینجور: کُشتی ما رو! بیا این پولو بگیر و ولمون کن وقتی قراره کمک کنیم، گل بی‌خار بشیم. یا کمک نکنیم یااگه کمک کردیم خرابش نکنیم ..لَاتُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ..بقره۲۶۴ بخششهای خودرا با منّت و آزار،باطل نکنید.
مرگ راحت نشانه خوب بودن انسان نیست امام رضا (ع) میفرمایند‌: حضرت‌ موسی بن‌ جعفر (ع) برای عیادت‌ مردی كه‌ در سكرات‌ مرگ‌ بود‌، رفتند. اطرافیان‌ پرسیدند: یابن‌ رسول‌ الله‌! دوست‌ داریم‌ احوال‌ این‌ محتضر را كه‌ مصاحب‌ ماست‌ بدانیم‌! حضرت‌ فرمود: مرگ‌ مانند دستگاه‌ تصفیه‌ است‌، و مؤمنین‌ را از گناهانی كه‌ نموده‌اند تصفیه‌ و پاك‌ میكند؛ بطوریكه‌ آخرین‌ دردی كه‌ آنها تحمّل‌ میكنند، كفّارۀ آخرین‌ گناهی است‌ كه‌ در آنها باقی مانده‌ است‌. و كافران‌ را تصفیه‌ میكند از حسناتی كه‌ در دنیا أحیاناً انجام‌ داده‌اند؛ بطوریكه‌ آخرین‌ لذّت‌ و راحتی كه‌ در دنیا به‌ آنها میرسد، پاداش‌ وجزای آخرین‌ كار نیكی است‌ كه‌ بجای آورده‌اند. و امّا حال‌ این‌ رفیقتان‌ كه‌ در سكرات‌ است‌ مانند كسی كه‌ گناهان‌ او را غربال‌ كرده‌ باشند، از گناه‌ بیرون‌ آمده‌‌ و پاك‌ و پاكیزه‌ شده است.‌ و الان‌ صلاحیت‌ پیدا كرده‌ كه‌ با ما أهل‌ بیت‌ در سرای‌ ابدی همنشین‌ باشد. 📕معانی الاخبار ص ۲۸۹
🖊 همه‌ی زندگی سرشار از عبرت‌ها است. انسان اگر چشم عبرت را باز بکند و به دیگران نگاه کند، خیلی از حقایق عالم برای او روشن می‌شود؛ مراد از روشن شدن حقایق مثل فراگیری معلومات نیست که انسان چیزی را نمی‌داند و بعد آن را با تعلم به دست می‌آورد؛ این یک‌جور فهمیدن است. از این مهم‌تر این است که چیزهایی برای انسان روشن است، جلوی چشم انسان است، انسان تأمل و ژرف‌اندیشی درباره‌ی اینها نمی‌کند و درس از اینها نمی‌گیرد. اینها آن عبرت‌ها است. فرض بفرمایید یکی‌اش همین مردن است، مردن؛ خب، همه‌ی آحاد انسان این مرحله را طی می‌کنند. یعنی از این حیات مادی و نشئه‌ی مادی و جسمانی عبور می‌کنند و می‌روند در یک عالمی که ما از کیفیات آن عالم خبری نداریم و عالم دشواری است، عالم غربت است، عالم حساب است، عالم مشکلات گوناگون است. اینها را همه فی‌الجمله می‌دانیم. هر کسی هم در مدت عمر خود افراد زیادی را می‌بیند از پیر و جوان و کودک و مرد و زن و همه‌جور، که رفتند. این برای ما یک چیز عادی می‌شود. تنبه به اینکه این مسیری که همه دارند می‌روند برای ما هم هست؛ ما هم باید از همین‌جا عبور کنیم. کجا وارد می‌شویم؟ چه دستاویزی برای حیات سعادتمندانه در آنجا داریم؟ چه کار می‌شود در آنجا کرد؟ غربت نشئه‌ی آخرت را، نشئه‌ی برزخ را، تا برسد به قیامت چه جوری باید برطرف کرد؟ اینها نکات مهمی است. اگر چنانچه به این چیزها فکر کنیم ممکن است در رفتار ما، در عملکرد ما، در مسیر زندگی ما، در تصمیم‌گیری‌های کلان زندگی ما اثر بگذارد. غالباً توجه نداریم. این است؛ این موعظه شدن و فراگیری و عبرت این است. لذا شما ملاحظه می‌کنید خدای متعال در قرآن کریم بسیاری از واضحات را -چیزهایی که واضح است- اینها را به یک شکلی برجسته می‌کند، بعد که برجسته کرد، انسان می‌بیند که عجب! این چه چیز مهمی است. «وَٱلشَّمْسِ وَ ضُحَىٰهَا * وَٱلْقَمَرِ إِذَا تَلَىٰهَا» ما همین‌طور عادت کرده‌ایم که این [خورشید و ماه] همین‌طور می‌آیند و می‌روند. خب یک تأملی باید کرد. این رفت و آمد طبق چه قانونی است؟ چه قاعده‌ی لا یتخلفی بر اینها حاکم است؟ این قاعده‌ی لایتخلف از کجا ناشی شده؟ اینها همه‌اش نکات است. حکمت و مصادیق حکمت که خدای متعال در قرآن ذکر می‌کند، اینها همه از این قبیل است. چیزهایی است که به نظر انسان واضحات است. خب حالا ما عبرت بگیریم. ۱۳۹۲/۱۱/۱۰