eitaa logo
سبک زندگی دینی
127 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
23 فایل
آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹قال مولانا زین‌العابدین علیه‌السلام: 🔅آنکه درهیچ کاری به مردم امید نبندد وهمه کارهایش را به خدا واگذارد، خداوند هرخواستهای که داشته باشد اجابت کند. 🔹منْ لَمْ يَرْجُ النَّاسَ فِي شَيْ‏ءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِي كُلِّ شَيْ‏ء. 📚کافى؛2:148
💢 پیامبر در قبرستان ایستاد گذشت و دوباره ایستاد و شروع نمود به گریه! در حکایتی دل نشین از پیامبر گرامی اسلام از زبان شخصی به نام ثوبان این چنین آمده است که: با رسول خدا(ص) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسول الله، چرا این گونه رفتار می کنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آن گاه فرمود: ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام می کردند و به عبادت می پرداختند، در قبرها معذب نمی شدند.
🔹 هر چه به سنین بالاتر می‌رسیدم ثواب کمتری می‌بردم!!! ✍ نکته دیگری که شاهد بودم اینکه؛ هرچه به سنین بالاتر می رسیدم، ثواب کمتری از نمازهای جماعت و هیئت ها در نامه عملم می‌دیدم! به جوانی که پشت میز نشسته بود (مأمور الهی در برزخ) گفتم: در این روزها من همگی نمازهایم را به جماعت خواندم. من در این شب ها هیئت رفته ام. چرا این ها در نامه عملم نیست؟ رو به من کـرد و گفت: خـوب نگاه کن. هر چـه سـن و سالت بیشتر می شد، و خودنمایی در اعمالت زیاد می‌شد. اوایـل خالصانـه بـه مسجـد و هیئت می رفتی اما بعد ها، مسجد میرفتی تا تو را ببینند. هیئت میرفتی تا رفقایت نگویند چرا نیامدی! اگر واقعا برای خدا بود، چرا به فلان مسجد یا هیئت کـه دوستانت نبودند نمی رفتی؟ 📙 سه دقیقه در قیامت. اثر گروه شهید هادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرو ریختن ساختمانی در زلزله اخیر رسول خدا(ص): از [وقوع] غرق [يا دفن] شدن و مسخ و زلزله چاره اي نيست! عرض كردند: اي رسول خدا! آيا در اين امت؟ فرمود: آري، هنگامي كه زنان خوانندگي كنند، و زنا را حلال شمارند، و ربا خورند، و شكار در حرم را حلال گردانند، و لباس ابريشم پوشند، و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده كنند (هم جنس بازي كنند). در روایتی دیگر رسول خدا(ص) می فرمایند:👈 هر گاه بنده پنهاني گناه كند، جز گنه كار را اسيب نرساند. و هرگاه آشكارا آن را انجام دهد و مورد نكوهش قرار نگيرد، همه را آسيب رساند.( وسائل الشيعة) 🔹امام صادق (ع):« اي مفضل! بينديش ... اگر کسي گفت: چرا اين زمين مي لرزد؟ (در پاسخ) به او گفته شود: زلزله و مانند آن، پند و هشدارهايي است که مردم را تهديد مي کند تا رعايت کنند و از گناهان دست بردارند». ( ميزان الحكمة: ج 1 ص 59) 🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🎴 به تصاویر زلزله‌ی اخیر با دقت نگاه کنیم! + درماندگی خیل عظیم انسان هارا ببینیم که نمی‌دانند باید به کجا پناه ببرند! + فرار کردن ها را ببینیم غصه ها و زخم هایشان را ببینیم! + خانه ها، ماشین ها و سرمایه هایشان را ببینیم که از آن‌ها جز تلی از خاک باقی نمانده است! + دوستانشان را ببینیم که آن‌ها را رها کرده و به فکر خودشان هستند! +خانواده هارا ببینیم که از هم پاشیده شده‌اند! و به این فکر کنیم که این زلزله در مقابل اتفاقات قیامت و حوادثی که بر انسان می‌گذرد مانند قطره‌ای در برابر دریاست! 🏮 به کدام دارایی و قدرت خودمان می‌بالیم که متکبرانه در زمینی که مهمان آن هستیم زندگی می‌کنیم! 😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥وضیعت وخیم پس از زلزله شهر انطاکیه زلزله تقریبا ثانیه هایی احساس شد. اما میلیون ها نفر به خیابان ها ریختند. نیمه برهنه، با دست خالی، بدون سوئیچ ماشین، سند خانه، دسته چک و حتی مدارک شناسایی.. میلیون ها نفر همه آن چیزهایی که یک عمر برای داشتن شان جنگیدند، عرق ریختند یا خون دیگران را در شیشه کردند را بدون لحظه ای درنگ رها کردند و فقط جان ناقابل را برداشتند و به خیابان زدند. میلیون ها زن طلاهای عزیزشان، چکمه هایی که روزها پاساژها را برای خریدن شان وجب کرده بودند، یخچالی که دوستش داشتند، دکوری که ده بار برای چه جور چیدنش با همسرشان بحث کرده بودند،.. را از یاد بردند و گریختند. میلیون ها نفر حتی یادشان رفت کی هستند؟ تا دقایقی پدر و مادر و همسر و فرزند و معشوقه از یادشان رفت. همه آن چیزهایی که یک روز با اطمینان می گفتند امکان نداره یه ثانیه از یادم بره! هیچکس به فکر این نبود که فلان لباس مارک، فلان کفش گران قیمتش را با خودش بردارد. میلیون ها نفر فقط فرار کردند، از ترس فرو ریختن سقفی که برای خریدنش، برای اجاره کردنش، برای پرداخت قسط هایش روزها و شب ها زحمت کشیده بودند.از ترس سقفی که بخشی از عمر و سلامتی شان را برای داشتنش حراج کرده بودند. آن چند دقیقه محشر بود. میزان شجاعت آدم ها، میزان عشق و وفاداری شان به خانواده، میزان ادعاهایشان حداقل به خودشان و اطرافیان شان ثابت شد. تلخ بود اما آن چند ثانیه بسیار ارزشمند بود. برای اینکه هزاران بار در ذهنمان با آن مواجه شده ایم، اینکه تا دقیقه دیگر هیچکدام مان ممکن است نباشیم. اینکه مرگ به اندازه زندگی واقعیت دارد. دنیا مسافر خانه هست و ما مسافر!!!
✅ 🎙|| ↲ وما یُدریك لعلّ السّاعة تکونُ قریباً ↳ 🍃و تو چه می‌دانے! شاید موعدش نزدیڪ باشد... ᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔᚐᚔ
ابراهیم هادی و تجربه نزدیک به مرگ وقتی روح از بدن من خارج شده بود و همه بستگانم گریه می کردند، دخترم در گوشه ای نشسته و سوره یاسین می خواند. او همینطور در دلش نذر قرآن و صلوات می‌کرد. من از آنجا به بالا رفتم. به جایی رسیدم که یکباره جماعتی بسیار نورانی مقابلم قرار گرفتند. صورتهای آنها را نمی دیدم اما می دانستم عظمت و نورانیت خاصی دارند. نفری که جلوتر بود به من گفت: صبر کن تا اگر شد از خداوند اجازه بگیرم تا برگردی. لحظاتی بعد همان جوان آمد و مقابلم قرار گرفت و گفت: دوست عزیز، ما اینطرف را درست کردیم. برو و آنطرف را درست کن. من به چهره او و جوانی که در کنارش بود خیره شدم. صورتهایشان نور بود اما چهره قابل تشخیص بود. بلافاصله مرا به داخل بدنم بازگرداندند. روح برای دقایقی از بدنم خارج شده بود. کادر پزشکی که بالای سرم جمع شده بودند با خوشحالی خبر را به خانواده دادند. من تا مدتها متوجه هیچ مطلبی نبودم. روزی که مرخص شدم به خانواده ام گفتم: من برای دقایقی روح از بدنم خارج شد. من جوانی بسیار نورانی را دیدم که اجازه گرفت تا من برگردم. همه با تعجب به حرف های من گوش می‌کردند. دخترم گفت: پدر من میدانم آن جوان کیست. بعد از داخل کیفش یک کتاب را بیرون آورد و جلد کتاب را به من نشان داد. بی اختیار داد زدم خودش بود. به خدا همین جوان بود. بده این کتاب رو ببینم... روی کتاب نوشته شده بود: سلام بر ابراهیم۱ دخترم ادامه داد: من همان جا مشغول قرائت قرآن برای این شهید شدم و نذر کردم که اگر پدرم برگردد، خیرات دیگری برای این شهید والامقام انجام دهم... خداوند مرا به دنیا بازگرداند تا همانطور که به شهید هادی قول دادم، دنیایم را درست کنم. او هم قول داد که آن سوی هستی را برایم درست نماید. من اکنون دو سال است که در منزل مشغول درمان هستم، اما به علت آسیب به نخاع، از کمر به پایین امکان حرکت ندارم.
🔴 از همان روز بلوغ، تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچک ترین کارها. حتى ذره‌ای کـار خـوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده‌بودند. تازه فهمیدم که «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره» یعنی چه. هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آن‌ ها جدی نوشته بودند؛ در داخل این کتاب، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می‌شدیم، مثل‌فیلم به نمایش در می‌آمد. درست مثـل قسمت ویدئو در موبایل هـای جدید، فـیلـم آن مـاجـرا را مشاهده می کردیم. آن هم فیلم سه بعدی با تمام جـزئیات! یعنی در مواجـه بـا دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم. لذا نمی‌شد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود. آن‌ها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰 رهبر انقلاب: 🔅«یک معتقد به مسئله‌ مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سخت‌ترین شرایط، دل را خالی از امید نمیداند و شعله امید همواره وجود دارد؛ میداند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، این دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپری خواهد شد؛ این یکی از مهم‌ترین آثار و دستاوردهای این اعتقاد است». ♦️بیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ♦️
صاحب ما.mp3
8.59M
▫️ داستان تشرّف سیّد ابوالحسن اصفهانی