احترام به والدین؛ رمز توفیقات رهبر معظم انقلاب
بنده اگر در زندگی خود در هر زمینهای توفیقاتی داشتهام، وقتی محاسبه میکنم، به نظرم میرسد که این توفیقات باید از یک کار نیکی که من به یکی از والدینم کردهام، باشد.
مرحوم پدرم در سن پیری، به بیماری آبچشم، که چشم انسان نابینا میشود، دچار شد. بنده آنوقت در قم بودم؛ تدریجاً در نامههایی که ایشان برای ما مینوشت، این روشن شد که ایشان چشمش درست نمیبیند؛ من به مشهد آمدم و دیدم چشم ایشان محتاج دکتر است؛ قدری به دکتر مراجعه کردم و بعد برای تحصیل به قم برگشتم، چون من از قبل ساکن قم بودم؛ باز ایام تعطیل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم دوباره برای تحصیلات به قم برگشتم؛ معالجه پیشرفتی نمیکرد؛ در سال 43 بود که من ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم؛ چون معالجات در مشهد جواب نمیداد.
امیدوار بودم که دکترهای تهران چشم ایشان را خوب خواهند کرد؛ به چند دکتر که مراجعه کردم، ما را مأیوس کردند و گفتند: «هر دو چشم ایشان معیوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نیست؛ البته بعد از دو، سه سال، یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان میدید اما در آن زمان مطلقاً نمیدید و باید دستشان را میگرفتیم و راه میبردیم؛ لذا برای من غصه درست شده بود اگر پدرم را رها میکردم و به قم میآمدم، ایشان مجبور بود گوشهای در خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ کاری نبود و این برای من، خیلی سخت بود؛ ایشان با من هم یک انس بهخصوصی داشت؛ با برادرهای دیگر اینقدر انس نداشت، با من دکتر میرفت و برایش آسان نبود که با دیگران به دکتر برود؛ بنده وقتی نزد ایشان بودم، برایشان کتاب میخواندم و با هم بحث علمی میکردیم، از این رو با من مأنوس بود، برادرهای دیگر این فرصت را نداشتند و یا نمیشد.
به هر حال، من احساس کردم که اگر ایشان را در مشهد تنها رها کنم و خودم برگردم و به قم بروم، ایشان به یک موجود از کار افتاده تبدیل میشود، و این مسئله برای ایشان بسیار سخت بود؛ برای من هم خیلی ناگوار بود از طرف دیگر، اگر میخواستم ایشان را همراهی کنم و از قم دست بردارم، این هم برای من غیر قابل تحمل بود؛ زیرا که با قم انس گرفته بودم و تصمیم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم و از قم خارج نشوم. اساتید اصرار داشتند که من از قم نروم، میگفتند: اگر تو در قم بمانی، ممکن است که برای آینده مفید باشی. خود من هم خیلی دلبسته بودم که در قم بمانم، بر سر یک دوراهی گیر کرده بودم، این مسئله در اوقاتی بود که ما برای معالجه ایشان به تهران آمده بودیم؛ روزهای سختی را من در حال تردید گذراندم.
یک روز خیلی ناراحت بودم و شدیداً در حال تردید و نگرانی و اضطراب به سر میبردم. البته تصمیم من بیشتر بر این بود که ایشان را به مشهد ببرم و در آنجا بگذارم و به قم برگردم اما چون برایم خیلی سخت و ناگوار بود، بهسراغ یکی از دوستانم رفتم؛ مرد اهل معنا و آدم بامعرفتی بود. به منزل ایشان رفتم و قضیه را گفتم؛
گفتم که خیلی دلم گرفته و ناراحتم؛ از طرفی نمیتوانم پدرم را با این چشم نابینا تنها بگذارم، برایم سخت است؛ از طرفی هم اگر بنا باشد پدرم را همراهی کنم، من دنیا و آخرتم را در قم میبینم و اگر اهل دنیا باشم، دنیای من در قم است، اگر اهل آخرت هم باشم، آخرت من در قم است؛ دنیا و آخرت من در قم است؛ من باید از دنیا و آخرتم بگذرم که با پدرم بروم و در مشهد بمانم.
یک تأمل مختصری کرد و گفت: «شما بیا یک کاری بکن و برای خدا از قم دست بکش و برو در مشهد بمان؛ خدا دنیا و آخرت تو را میتواند از قم به مشهد منتقل کند.» من یک تأملی کردم و دیدم عجب حرفی است، انسان میتواند با خدا معامله کند؛ من تصور میکردم دنیا و آخرت من در قم است اگر در قم میماندم، هم به شهر قم علاقه داشتم، هم به حوزه قم هم علاقه داشتم، و هم به آن حجرهای که در قم داشتم، علاقه داشتم. اصلاً از قم دل نمیکندم و تصورم این بود که دنیا و آخرت من در قم است. دیدم این حرف خوبی است و برای خاطر خدا پدر را به مشهد میبرم و پهلویش میمانم. خدای متعال هم اگر اراده کرد، میتواند دنیا و آخرت من را از قم به مشهد بیاورد.
تصمیم گرفتم، دلم باز شد و ناگهان از اینرو به آنرو شدم؛ یعنی کاملاً راحت شدم و همان لحظه تصمیم گرفتم و با حال بشّاش و آسودگی به منزل آمدم. والدین من دیده بودند که من چند روزی است ناراحتم، تعجب کردند که من بشّاشم؛ گفتم: «بله، من تصمیم گرفتم که به مشهد بیایم.» آنها هم اول باورشان نمیشد، از بس این تصمیم را امر بعیدی میدانستند که من از قم دست بکشم؛ به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هر حال، بهدنبال کار و وظیفه خود رفتم، اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان برّی است که به پدر، بلکه به پدر و مادرم انجام دادهام.
✍امام رضا عليه السلام:
خداوند نافرمانى پدر و مادر را از اين جهت حرام فرموده است كه موجب از دست دادن توفيق طاعت خداوند عزّ و جلّ و بى احترامى به پدر و مادر و ناسپاسى نعمت و نا شكرى و كم شدن نسل و قطع شدن آن مى شود؛ زيرا نافرمانى والدين سبب مى گردد كه به پدر و مادر احترام گذاشته نشود، حقّ و حقوق آنها شناخته نشود، پيوندهاى خويشاوندى قطع گردد، پدر و مادر به داشتن فرزند بى رغبت شوند و به علّت نيكى نكردن و فرمان نبردنِ فرزند از پدر و مادر، آنان نيز كار تربيت او را رها سازند
📚 ميزان الحكمه
✨️پيامبر صلي الله عليه و آله:
مؤمن به ميل و رغبت خانواده خود غذا مى خورد ♥️🌷
ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده اش تحميل مى كند.
اَلْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أهْلِهِ، وَالْمُنافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) و علی علیه السلام بعد از ازدواجشان میخواستند کارهای خانه را بین یکدیگر تقسیم کنند، ولی دوست داشتند که پیغمبر در این کار دخالت کند چون لذت میبردند. به ایشان گفتند: یا رسول الله! دلمان میخواهد بگویید که در این خانه چه کارهایی را علی بکند و چه کارهایی را فاطمه! پیغمبر کارهای بیرون را به علی واگذار کرد و کارهای درون خانه را به فاطمه.
📕استاد مطهری، حماسه حسینی، ج ۱، ص۳۸۰
استاد فاطمی نیا
گاهی یک اخم کردن به پدر و مادر انسان را صد سال عقب نگه می دارد
استاد فاطمی نیا:"گاهی یک اخم کردن به مادر صد سال عقب نگرد می دارد، کجای کاری؟! یک اخم به مادر، یک اخم به پدر نمی گذارد اصلا پیش بروی! حدیث داریم، خودت را بکشی، "قل للعاقه افعل ما شئت. البته حرف زیاد است، می گوید که مثلا پدرم نماز نمی خواند، خب می گویم حالا برو نصیحتش کن، حالا نشد بازهم مودب باش، وقتی می رسی مثل اینکه یهودی را داری می بینی، ساکت باش، حدیث است دیگر ،و ان جالسک یهودی فأحسن مجالسته."
-البته گفتی است نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که عاق والدین صرفا به این معنا نیست که پدر و مادر به قدری از فرزند عاصی شوند که به زبان بگویند عاقت کردم، این حد بالای آن است، عاق به معنای ناراضی بودن پدر و مادر از فرزند است یعنی همین که رفتار فرزند طوری باشد که موجب رنجش و نارضایتی پدر و مادر شود عاق والدین است و این عاق بودن تا هنگامی است که پدر و مادر از او راضی شوند.
استاد فاطمی نیا در این باره می فرمایند:"هنوز بسیاری از جوان های مابا این که آدم های خوب و متدیّن و چه بسا اهل نماز شب و مستحبات هم هستند، اما معنای عقوق والدین را نفهمیده اند! خیلی ها فکر می کنند عقوق والدین که از گناهان کبیره است و باعث سقوط و هلاکت معنوی انسان می شود فقط این است که خدای نکرده به پدر و مادر فحش و ناسزا داد، یا آنان را مورد ضرب و شتم قرار داد! نمی دانند که عاق والدین شدن مراتب دارد،همین که یک سخن نیمه تلخ هم به آنان بگویی،عاق والدین شده ای!"
-همچنین گفتنی است در روایت داریم که ممکن است پدر و مادر فردی در زمان حیات از او راضی باشند ولی بعد از مرگ به خاطر اینکه به فکرشان نیست (با اداء حق الله و حق الناسی که به گردنشان مانده و خیرات و مبرات و تلاوت قرآن و دعا) عاق شود و برعکس ممکن است کسی در زمان حیاط پدر و مادرش عاق والدین باشد ولی پس از مرگشان به خاطر اینکه به فکرشان است از او راضی شوند.
•┈✾🍃♥️🍃✾┈•
#همسرداری 😍
خوبیهای همسرتان را برای فرزندان بگویید:
- ببین عزیزم چقدر بابا زحمت میکشه
- ببین پسرم کدوم مادری اینقدر دلسوزه؟
- و...
با این کار، هم فرزندت ارزش و جایگاه والدین را میفهمد و هم به همسرت احساس بالندگی دست میدهد.
💕
◽️تکنیک های #همسرداری_موفق
🔸 تکنیک اول (#ارتباط_صحیح)
•┈┈❀🍃♥️🍃❀┈┈•
🔸 تکنیک دوم (#ارتباط_با_خانواده_های_اصلی)
•┈┈❀🍃♥️🍃❀┈┈•
🔶تکنیک سوم: #تقسیم_وظائف
یکی از مواردی که زمینه اختلاف را فراهم میکند و لازم است در مورد آن با همسر خود به توافق برسید، مسئله تقسیم وظایف است.این موضوع در همسرداری برای آقایان نیز تاکید شده است.
👈 . توقعاتتان در مسائل عاطفی و مالی را بیان کنید. صحبت در مورد مسائل مالی با همسر می تواند در مدیریت بهتر مالی و اقتصادی خانواده تاثیر گذار باشد.
🔴 #بی_نظمی_در_بیان_خانمها
💠معمولا زنان براي بيان مشكلاتشان #نظم منطقي ندارند و پس از بیان يك مشكل، بلافاصله به سراغ مشكل بعدي ميروند. و اگر حس کنند مردشان، حرفهايشان را نميفهمد بيش از پيش #افسرده ميشوند.
💠لذا مرد عاقل از بی نظمی در بیان مشکلات توسط همسرش #عصبانی نمیشود.
💠 بهترین کار توسط مرد در این مواقع این است که دقایقی را با دقت برای خانمش #گوش باشد و حتی در بین گلایهها او را همراهی و تایید کند.
•┈✾🍃♥️🍃✾┈•
📌 #حریم_خصوصی
💠 زندگی زناشويی مثل تئاتر است:
👥 مردم، صحنهی زيبا و آراستهی آن را میبينند؛
🔺درحالی که زن و شوهر با پشت صحنهی درهم ريخته و پرماجرای آن سر و کار دارند.
🔅 پس هرگز اجازه ندهید کسی از خارج از صحنه درباره زندگی شما اظهار نظر کند.
وقتی جهیزیه تهیه میکنید به "حرف مردم" توجه نکنید، اونا قرار نیست قسطاشو بدن ☺️