eitaa logo
صیاد
54 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
25.6هزار ویدیو
101 فایل
دامن عصمتم از گرد عبادت پاک است...
مشاهده در ایتا
دانلود
چُنان عید غدیرش دلربا افتاده در عالم؛ که یک هفته جلوتر می‌روم از خود به قربانش @sohrabimohammad
2.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل در دلم نیست از شوقت ای ماه این چه زمینی است؟ آه از دلت آه... @sohrabimohammad
تحویل سال سوختگان از محرّم است؛ یعنی حسین عید خدا انتخاب شد... @sohrabimohammad
«شریکة الحسین» گردش چرخ ببین روی به دلبر زده ام دست بر زینت دامان پیمبر زده ام به منای تو من آن صاحب ذبح ازلم کمتر از نجمه نی ام، مادر شهد و عسلم دختر شیرم و شیرم اثر شیر دهد ذکر لالایی من جرعت شمشیر دهد من که در راه تو از جان نکنم پروایی خواهشم هست که اتمام نعم فرمایی سالها پیش که با حکم رسول متعال نهی فرمود خداوند زنان را ز قتال به تو سوگند که جانم به لبم آمده بود تب این حکم خدا، روی تبم آمده بود لاجرم تا که کنم عشق تو را ترویجی خواستم محض رضای تو کنم تزویجی تا خداوند دو شمشیر زنم بفرستد دو علی زاده، دو سیمین بدنم بفرستد حالیا سیم تنانم دو کفن پوش تو اند سائل گرمی یک لحظه ی آغوش تو اند دو غلامند به دربار علی اکبر تو دو اسیرند به چشمان علی اصغر تو دو علی طینت و جعفر صفت و همزه نسب دو نبی صولت و زهرا دل و عباس ادب دو ملک جلوه و قدیس رخ نورانی دو فدک ارث و دو تسبیه دل عرفانی به کمر کرده حمایل علوی تیغ و نیام هر دو بر عشق تو مایل به کمال و به تمام سرمه از خاک کف پای تو برداشته ام زشفابخشی این خاک خبر داشته ام قصه کوتاه ذبیح تو دو طفلان منند تحفه مور به دربار سلیمان منند @sohrabimohammad
«یا اباعبدالله» پس از حسین کَز او خوب تر تراب ندیده چه ها گذشت به زن های آفتاب ندیده... به بزم باده به جز دست های رفته به زنجیر چه میرود به سَر ِدختر ِشراب ندیده... @sohrabimohammad
شرح طولانی پریشانی یک دو خط حرف مختصر دارد دَخَلَت زَینبُ عَلَی بن زیاد خط که از این شکسته تر دارد؟! @sohrabimohammad
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ طواف ذات خدا داشتم هوس به همه عمر به گرد زینب و عباس و بچه های تو گشتم... @sohrabimohammad
كم آمده است مرغ دلم آب و دانه اش خال لبت كجاست كه گيرم نشانه اش دستت نرفت در كمرم آنقدر كه شمر پيچيد دور گردن من تازيانه اش آتش بگيرد اي پدر اي كاش سر به سر بازار شام و روسري بچه گانه اش سنگ عقيق تو به دكانِ كوفه بود بر سنگ بسته باد دكان و دهانه اش نيمي به شعله سوخت و نيمي به باد رفت زلفي كه بود دست ابالفضل شانه اش دختر پدر پرست بُوَد منع من نكن دختر دلش خوش است به بوس شبانه اش يادم نرفته است درختي كه بين راه رخساره ي تو بود چراغ شبانه اش يادم نرفته است كه راهب مسيح شد زآن كُنج لب به كُنج كليسا و خانه اش از راهب و درخت چه كم داشت دخترت آويز اين دلي و بهاي بهانه اش روز جزا كه هر كه بيارد عبادتي معني دلش خوش است به شعر و ترانه اش @sohrabimohammad
یا حسن جان... سنگ نگین اگر بتراشم برای تو باید كه از جگر بتراشم برای تو طوف سرت به شیوه ی حُجاج جایز است پس واجب است سر بتراشم برای تو اكنون كه در ملائكه كس فُطرست نشد من حاضرم كه پر بتراشم برای تو باشد كه من به سوی تو آزاد رو كنم از چوب سرو در بتراشم برای تو از اصفهان ضریح برایت بیاورم یك گنبد از گهر بتراشم برای تو یک فرش دستباف برایت بگسترم صد گل به طرح تر بتراشم برای تو بر مرقد تو لاله ی عباسی آورم فانوسی از قمر بتراشم برای تو از والدین، خادم درگه بسازمت قربانی از پسر بتراشم برای تو چون محتشم كه شعر برای حسین گفت معنی روی حجر بتراشم برای تو @sohrabimohammad
صلی الله علیک یا اباالمهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف» رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟ یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش یا دل آئینه ی آئینه دارش ریخته تیر دیگر در کمان صیاد دنیا چون نداشت زهر را چون طرح بر جان شکارش ریخته خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند آبروی سامرا از چشم زارش ریخته در عیادت از دلش شاید که دلها بشکند چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته بس که می سوزد گمانم قالب خورشید را از دل آتش نهاد داغدارش ریخته شاید از کرببلا می آید و قبر حسین ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته در کفن پیچید مانند خبر در کوچه ها در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته جای دارد تاک روید معنی از خاک درش اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته @sohrabimohammad
انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار يـک بـــار نـه ده بــــار نـه صـد بـــار کـه بسيار بــر مــا تـو وفـــا کــرده ولــي خيــــر نديــدي از جــانـب همسايــه ی ديــــوار بــــه ديــــوار مــا ايــل يهــودا و شمــــا يوســف زهــــــــرا بــا حيلــه ي اعــداء بــه دل چـــاه گرفتــــــار يک عمر چه ديدي؟ چه نديدي؟ چه کشيدي؟ از ايـن همه بي عـرضه ی بي همّتِ بي عار گِــل باد دهــانم، چــه بگـويـم کـــه بگـــويند: دست از سر ايــن مردم بي حــوصله بــردار آيينــه شکست است، بگـو از چه شده سَلب از ديــــده ی آلــوده ی مــا فـــرصت ديـــدار « گفتــي کــه بيــاييد ولــي خلــق نشستند » آقـــــــا نکــشد منّـــت ايـــن قـــوم طـلبکـــار يــک روز مي آيـــي و صدا مي زنـــي، امّـــــا مــا نيز همــه خــواب، ولــي خفتــه ي بـيـدار اصـلاً بـــه روي خـــويش نيـــاورده و شــايــد انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار @sohrabimohammad
لب تشنگی از حرمت و حرمان دو مقام است؛ یک روز محرم نشوند این رمضان ها... @sohrabimohammad