eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
495 دنبال‌کننده
7 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
عمه بیا گم شــــــده پیدا شده کنج خـــــــــــرابه شب یلدا شده مژده کـــــه بابا ز سفر آمده شام رقیه بــــــــــــــه سحر آمده پــــــــدر فدای سر نورانیت سنگ جفــــــا که زد به پیشانیت بسکـــــــه دویدم عقب قافله پــــــــــای من آزرده شد از آبله تیغ کی رگهای گلویت بُرید ای گل خوشبو ز درختت که چید @stayashura1402
«به سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...» رفتي و بابايي ، من موندم و غمها رفتي و بعد از تو ، پير شدم بابا چشمتو دور ديدن ، همش توي راها زدن يتيمت رو ، پير شدم بابا خبر داري اون شب ، كه تو بيابونا گم شده بودم من ، پير شدم بابا زجر و فرستادن ، سراغِ من اونجا بگم همين قدْر كه ، پير شدم بابا مُرده بودم اون شب ، اگه نبود زهرا چي بگم از اون شب ، پير شدم بابا بعد تو شمر بود كه ، لالايي گفت اما با سيلي و چكمه ، پير شدم بابا پير شدم بابا.... برا كدوم دختر ، توي خرابه ها سر ميبرن آخه ، پير شدم بابا كي مثل من لكنت ، گرفته از غمها سه سالمه اما ، پير شدم بابا عبا تو ديدم من ، رو دوش نامردا انگشترت هم بود ، پير شدم بابا گوشواره اي رو كه ، خريدي اون روزا دختر زجر بُردش ، پير شدم بابا بازي نميان بام ، اين دخترا اينجا ميگن يتيمم من ، پير شدم بابا من و ببر ديگه ، زحمتم اين روزا خيلي برا عمه ، پير شدم بابا پير شدم بابا.... عمه دلش خونه ، ميگه خميدم من شبا تو خواب ميگه ، دير رسيدم من ميبينه كابوسي ، كه هِي ميگه بُردَن سر داداشم رو ، دير رسيدم من به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلو تر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تورو بردن دیر رسیدم من یه گوشه گودال مادر و دیدم من که رفته بود از حال دیر رسیدم من صدا زدی من رو خودم شنیدم من صدای رگهات بود دیر رسیدم من دير رسيدم من..... @stayashura313
«سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...» یه ماهه که بابا، نخوندی لالایی شبا نخوابیدم، کجایی بابایی سر تو رو نیزه، نمیرسه دستم پایین پای این، نیزه ها بنشستم ### نفس به عشق تو، می کشم ای بابا بعد علی اصغر، دیگه شدم تنها عمه سپر میشد، همیشه جای من بعد تو شد غصه، بابا دوای من ### پاهام پر آبله، بس که دویدم من ببین که از داغت، دیگه بریدم من از غصه دق کردم، ببر منو بابا پیش عمو عباس، که اومده زهرا ### سر تو رو بردن، بزم شراب و می نپرسیدی راه رو ، چطوری کردم طی منو ببر با خود، زجر کشیدم من چقدر مصیبت از، زجر کشیدم من @stayashura1402
دیگه بسمه گریه جون گریه ندارم دیگه سختمه ناله نای ناله ندارم نبودی ببیینی بابا کجا کیا منو زدن نبودی ببیینی بابا روزا شبا منو زدن نبودی ببیینی بابا که بی هوا زدن النگوهامو بردن گوشواره هامو بردن از همه بدتر بابا چادر سیامو بردن بابا من الذی ایتمنی چقدر بی حیا بود اونی که مارو میزد به من و تو و عمه بابا حرفای بد زد همونی که تورو کشته چه ضربه ها به عمه زد همونی که تو رو کشته به جای ما به عمه زد همونی که تورو کشته چه طعنه ها به عمه زد سر داداشامو بردن سر عموهامو بردن قد من منم خم شده تا سر بابامو بردن بابا من الذی ایتمنی از اینا که گذشته دختر تو بریده بابا لرزش دستام برا بزم یزیده نمیدونی چی کشیدم جونم داره به لب میاد نمیدونی چی کشیدم با دست نشونمون میداد نمیدونی چی کشیدم یعنی میشه عموم بیاد قوت پامو بردن سوی چشامو بردن وقتی زدن رو لبهات رنگ موهامو بردن بابا من الذی ایتمنی @stayashura1402
تا گوهر اشکم سر بازار نیاید کالای مرا هیچ خریدار نیاید خوارم من و در سینه من عشق شکفته است تا خلق نگویند گل از خار نیاید ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت مدح تو جز از خالق دادار نیاید نومیدی و درگاه تو بی سابقه باشد هر کار ز تو آید و این کار نیاید دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید @stayashura1402
می نویسم به چشمِ تَر مادر می نویسم به رویِ دَر مادر با همین پاره یِ جگر مادر سوختم از سکوت اگر مادر می نویسم مرا بِبَر مادر خواهرم نامِ مادر آورده چادرِ گریه آور آورده غمِ من باز هم سر آورده کوچه دادِ مرا در آورده باز رفتم به آن گذر مادر کوچه بود و عبورِ بانویش کوچه و یک بهشت در کویش مادری و فرشته هر سویش باد حتیٰ نخورده بر رویش من در آن کوچه بی خبر مادر کوچه بود و غروبِ غم بارش کوچه بود و دو تا عزا دارش کوچه‌ی سنگی و دو دیوارش کوچه و سنگهایِ بسیارش کوچه پُر شد زِ رهگذر مادر دیدم آنجا هزار مشکل را بسته بودند راهِ منزل را جمعِ نامحرم و ارازل را دیدم آن روز دستِ قاتل را وای از چشمِ خیره سَر مادر چشمِ خود را که بست زد سیلی دید بی حیدر است زد سیلی وای با پشتِ دست زد سیلی گونه‌ای را شکست زد سیلی سنگِ دیوار بود و سر مادر می زدم داد که نزن نامرد کُشتی‌اش پیشِ چشم من نامرد جایِ مادر مرا بزن نامرد یک نفر بینِ چند تن نامرد از غرورم شکسته‌تر مادر او زد و هر دوتا زمین خوردیم هر دوتا بی هوا زمین خوردیم پیشِ نامردها زمین خوردیم خنده کردند تا زمین خوردیم چادر و خون و خاکِ تر مادر حسن لطفی @stayashura1402
تاریکه کوچمون ترسم از اینه که باریکه کوچمون گرد و خاکه تا وقتی که کوچمون تاریکه کوچمون دیوار و آجرش یاس حیدر رو می کردن دل خورش رد پاها مونده روی چادرش دیوار و آجرش اینا که کینه از حیدر دارن مادر و می آزارن خورد زخم دل نمک لحظه‌ای که با گریه میگفت کمک بی توقف میزد مادر را کتک خورد خورد زخم دل نمک گوشوارش رو شکست دست سنگینی که راهمونو بست مادرم افتاد رو خاکا نشست گوشوارش رو شکست وقت برگشتنش راه و گم کرد هی صدا کردم برگرد گودال قتلگاه جلوی زینب جنجال قتلگاه مادرش اومد دنبال قتلگاه گودال قتلگاه پیراهن را درید جلو چشم مادر خنجر را کشید سمت خیمه واسه غارت میدوید پیراهن را درید وقتی گهواره را غارت بردن بچه ها سیلی خوردن @stayashura1402
پرت سوخت به آتیش کشیدن در خونه رو پیکرت سوخت بمیرم جلو چشمای زینبت معجرت سوخت پرت سوخت بمیرم توی کوچه ها می کشن دشمنا حیدرت رو با یه ضربه از تو گرفتن گل پرپرت رو گناه تو مادر چی بوده واما که روی تو اینجور کبوده واما علی دیگه طاقت نداره، واویلا که زهرا توو آتیش و دوده واما بند دوم بمیرم چی باید بگم از غم سیلی و تازیونه نزن بی حیا مادرم فاطمه نیمه جونه واویلا واویلا بمیرم که زخم دل حیدرت بی حسابه سلام علی دیگه توو کوچه ها بی جوابه واویلا چرا رنگ زینب پریده واما چرا قد مادر خیمده واما الهی که بارون بگیره، پشت در که آتیش به خونه رسیده واما ......... بند سوم توو کوچه یه جوری زدن اون غلافو به بازوی مادر که دسش جدا شد دیگه از توو دستای حیدر وای مادر بمیرم دوباره علی مونده و خنده ی تلخ مردم زمین خورده تو کوچه مادر برا بار چندم وای مادر چهل مرد جنگی رسیدن واما که دست علی رو ببندن واما بمیرم که یه عده نامرد، تو کوچه به اشکای حیدر می خندن واما ...‌.. بند چهارم واما نبودی ببینی توی کربلا خیمه ها سوخت توو عصر دهم چادر زینبت بی هوا سوخت واویلا واما نبودی توی کربلا بی کفن شد حسینت روی نیزه ها رفته بود راس نور دو عینت واویلا تو گودی گودال یه نامرد با کینه رسیده که اینبار بشینه رو سینه تن خونی شو توی گودال ، برگردوند نگفت خواهرش داره از دور می بینه احسان نرگسی @stayashura1402
🏴سرای شعر محتشم🏴
#روضه_حضرت_زهرا تاریکه کوچمون ترسم از اینه که باریکه کوچمون گرد و خاکه تا وقتی که کوچمون تاریکه
آه دستت بشکنه این که داری میزنی ناموس منه کجا مردی بی هوا زن رو میزنه آه دستت بشکنه آه تو آتیش و دود همه پیدا بودن فاطمه نبود زیر دست و پا گل یاسم شد کبود آه تو آتیش و دود خونیه پیکرت مجروهه کهنه تنت خورد به دیوار سرت... آه گوشواره شکست بی حیا سیلی زد با هر دو تا دست مادرم روی خاک کوچه نشست آه گوشواره شکست آه تا در رو شکست با لگد پهلوی مادر رو شکست نانجیبی قلب حیدر رو شکست آه تا در رو شکست آه بین قتلگاه پسر فاطمه رو کشتن بی گناه از روی پیکر حسین رد شد ی سپاه آه بین قتلگاه زینب به سر زنان سوی قتلگاه میدوه صوت مادر رو میشنوه @stayashura1402