همرزم شـهید روایت میکند:✍️
در #شلمچه به هنگام اذان ، مهیّای اقامة نماز بودیم من وضو میگرفتم و سید ابراهیم اذان میگفت .
ناگهان وی بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به شدت مجروح شد و در حالی که در خون خود میغلتید ، #اذان را قطع نکرد و در هنگام سر دادن آوای «أشهدأن علیاً ولی الله» به فیض عظمای شهادت نائل گردید.
⭕ #وصیتنامه_شهید :
برای این حقیر بسی مایه خوشحالی و سرافرازی است که شغل مقدس #طلبگی را انتخاب کردم و در این راه توانستم راهی جبهه های نبرد شوم و بعنوان سربازی کوچک برای اسلام و #انقلاب باشم.
ای زنان ایرانی! ای کسانی که فرزندان خود را این چنین تربیت کرده و می کنید و با قلبی پاک و مملو از ایمان آنها را روانه جبهه ها میکنید و با شهادتشان افتخار میکنید!
بر شماست حفظ #حجاب ، حجاب شما مشت محکمی است بر دهان یاوه گویان شرق و غرب و #منافقان داخلی، این را بدانید که حجاب شما کوبنده تر از سلاح آتشین فرزندانتان در جبهه ها است.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹
شهید محمدرضا فرجادی کوشا برای رفتن به جبهه
#نذر کرده بود:
۱- تعداد ۱۰۱۰ بار #صلوات بفرستد.
۲- پنج بارتسبیحات #حضرت_زهرا (س)بگوید.
۳- مبلغ ۱۰۰ ریال در راه خدا #صدقه بدهد.
۴- به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی درشهر ری برود.
۵- مبلغ ۵۰ ریال کمک به هزینه های #حرم به داخل ضریح عبدالعظیم حسنی بیندازد.
سرانجام در تاریخ ۲۷ ارديبهشت۱۳۶۲ در۱۵ سالگی
در منطقه ی #قصر_شیرین در جبهه غرب کشور به فيض عظماي شهادت نائل آمد.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹
شبی که #پیکر علی را آوردن دوست داشتم برویم خانه خودمان برای وداع اما در خانه پدرشوهرم باهاش وداع کردم راستش خیلی حرف ها باهاش زدم که نمیشه گفت ولی حس کردم کنارم نشسته و داره به حرفام گوش میده و اروم شدم فقط گفتم که مرا یادت نرود همین..
شهید شاه سنایی سال 1394 در #خانطومان از ناحیه پهلو و ران خونریزی میکنند و به شهادت میرسند
روحشون شاد و راهشان ادامه دهنده
التماس دعای شهادت 💔
شهید علی شاهسنایی🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹
⭕عنـــایت #حضرت_فاطمه_زهرا
سردار شهید حاج حسین خرازی – فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع)
نام پدر: حاج کریم
تولّد : 1/6/1366 – اصفهان
شهادت : 8/12/1365 - کربلای 5 – شلمچه
مزار : گلزار شهدای اصفهان – قطعه شهدای کربلای 5
روز پنجشنبه بود ، پشت بی سیم منو خواسته بودند ، وقتی رفتم گفتند :
" حاجی میخواد براش روضه بخونی ، از پشت بی سیم "
خیلی گرفته و ناراحت بود ، شروع کردم به خوندن :
" در بین آن دیوار و در
زهرا صدا میزد پدر
زهرای من زهرای من
زهرای من زهرای من"
وسط خوندن گفت : " طیب الله ، بس است ..."
حاجی با همین دو تا بیت بی تاب شده بود
بی تاب حضرت زهرا (س)
منبع : هزار قله عشق ، راوی : شهید محمّد رضا تورجی زاده
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹
#مورچهها
🌷....مورچهها زخمهایمان را به درد میآورند. سعی میکردیم مورچهها را بکشیم، ولی تمامی نداشتند و از جایجای سلول بیرون میآمدند. حسین اصلاً حال خوبی نداشت. پیراهنش را بالا زد دیدم صدها مورچه به زخمهایش حمله کردهاند! در بدن حسین جای سالمی نبود. بعثیها ما را تا صبح با مورچهها در آن وضعیت تنها گذاشتند و تازه فهمیدم آن استخوانها و اسکلتها و خونهای خشکیده آنجا چه میکنند. خدا میداند کدام آزادمردی خوراک مورچهها شده بود.
🌷آن شب تا صبح نخوابیدم و صبح در یک دادگاه کاملاً کذایی حسین را محکوم به اعدام کردند و دوباره ما را به همان سلول برگرداندند و باز مورچهها به جانمان افتادند. حسین دیگر هیچ تلاشی برای دور کردن مورچهها نمیکرد. فردای آن روز یک دادگاه مضحک دیگر تشکیل دادند و حکم اعدام او به حبس ابد تقلیل یافت و بعد ما را از هم جدا کردند.
🌷....شالچی دوباره حالش بد شد و شروع به گریه کرد. یکی از بچهها پرسید: حالا حسین تا ابد در آن سلول میماند؟ شالچی که بغض خفهاش میکرد، گفت: نمیدانم. اگر قرار باشد در آنجا بماند در کمتر از یک هفته مورچهها او را میخورند. بعد از این ماجرا دیگر هیچ وقت نفهمیدیم بر سر حسین اللهوردی چه آمد.
راوی: آزاده جانباز سرافراز حسن چمرلو از تهران
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات