eitaa logo
دنیای مذهبی
1.3هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
185 فایل
♥️بسم الله الرحمن الرحيم ♥️ 🌺کپی بازمزمه صلوات @sticker_eitaa313 🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
همرزم شـهید روایت میکند:✍️ در به هنگام اذان ، مهیّای اقامة نماز بودیم من وضو میگرفتم و سید ابراهیم اذان میگفت . ناگهان وی بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به شدت مجروح شد و در حالی که در خون خود میغلتید ، را قطع نکرد و در هنگام سر دادن آوای «أشهدأن علیاً ولی الله» به فیض عظمای شهادت نائل گردید. ⭕ : برای این حقیر بسی مایه خوشحالی و سرافرازی است که شغل مقدس را انتخاب کردم و در این راه توانستم راهی جبهه های نبرد شوم و بعنوان سربازی کوچک برای اسلام و باشم. ای زنان ایرانی! ای کسانی که فرزندان خود را این چنین تربیت کرده و می کنید و با قلبی پاک و مملو از ایمان آنها را روانه جبهه ها میکنید و با شهادتشان افتخار میکنید! بر شماست حفظ ، حجاب شما مشت محکمی است بر دهان یاوه گویان شرق و غرب و داخلی، این را بدانید که حجاب شما کوبنده تر از سلاح آتشین فرزندانتان در جبهه ها است. 🌹
شهید محمدرضا فرجادی کوشا برای رفتن به جبهه کرده بود: ۱- تعداد ۱۰۱۰ بار بفرستد. ۲- پنج بارتسبیحات (س)بگوید. ۳- مبلغ ۱۰۰ ریال در راه خدا بدهد. ۴- به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی درشهر ری برود. ۵- مبلغ ۵۰ ریال کمک به هزینه های به داخل ضریح عبدالعظیم حسنی بیندازد. سرانجام در تاریخ ۲۷ ارديبهشت۱۳۶۲ در۱۵ سالگی در منطقه ی در جبهه غرب کشور به فيض عظماي شهادت نائل آمد. 🌹
شبی که علی را آوردن دوست داشتم برویم خانه خودمان برای وداع اما در خانه پدرشوهرم باهاش وداع کردم راستش خیلی حرف ها باهاش زدم که نمیشه گفت ولی حس کردم کنارم نشسته و داره به حرفام گوش میده و اروم شدم فقط گفتم که مرا یادت نرود همین.. ‏شهید شاه سنایی سال 1394 در از ناحیه پهلو و ران خونریزی میکنند و به شهادت می‌رسند روحشون شاد و راهشان ادامه دهنده التماس دعای شهادت 💔 شهید علی شاهسنایی🌷 🌹
⭕عنـــایت سردار شهید حاج حسین خرازی – فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) نام پدر: حاج کریم تولّد : 1/6/1366 – اصفهان شهادت : 8/12/1365 - کربلای 5 – شلمچه مزار : گلزار شهدای اصفهان – قطعه شهدای کربلای 5 روز پنجشنبه بود ، پشت بی سیم منو خواسته بودند ، وقتی رفتم گفتند : " حاجی میخواد براش روضه بخونی ، از پشت بی سیم " خیلی گرفته و ناراحت بود ، شروع کردم به خوندن : " در بین آن دیوار و در زهرا صدا میزد پدر زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من" وسط خوندن گفت : " طیب الله ، بس است ..." حاجی با همین دو تا بیت بی تاب شده بود بی تاب حضرت زهرا (س) منبع : هزار قله عشق ، راوی : شهید محمّد رضا تورجی زاده 🌹
🌷....مورچه‌ها زخم‌هایمان را به درد می‌آورند. سعی می‌کردیم مورچه‌ها را بکشیم، ولی تمامی نداشتند و از جای‌جای سلول بیرون می‌آمدند. حسین اصلاً حال خوبی نداشت. پیراهنش را بالا زد دیدم صدها مورچه به زخم‌هایش حمله کرده‌اند! در بدن حسین جای سالمی نبود. بعثی‌ها ما را تا صبح با مورچه‌ها در آن وضعیت تنها گذاشتند و تازه فهمیدم آن استخوان‌ها و اسکلت‌ها و خون‌های خشکیده آن‌جا چه می‌کنند. خدا می‌داند کدام آزادمردی خوراک مورچه‌ها شده بود. 🌷آن شب تا صبح نخوابیدم و صبح در یک دادگاه کاملاً کذایی حسین را محکوم به اعدام کردند و دوباره ما را به همان سلول برگرداندند و باز مورچه‌ها به جانمان افتادند. حسین دیگر هیچ تلاشی برای دور کردن مورچه‌ها نمی‌کرد. فردای آن روز یک دادگاه مضحک دیگر تشکیل دادند و حکم اعدام او به حبس ابد تقلیل یافت و بعد ما را از هم جدا کردند. 🌷....شالچی دوباره حالش بد شد و شروع به گریه کرد. یکی از بچه‌ها پرسید: حالا حسین تا ابد در آن سلول می‌ماند؟ شالچی که بغض خفه‌اش می‌کرد، گفت: نمی‌دانم. اگر قرار باشد در آن‌جا بماند در کمتر از یک هفته مورچه‌ها او را می‌خورند. بعد از این ماجرا دیگر هیچ وقت نفهمیدیم بر سر حسین الله‌وردی چه آمد. راوی: آزاده جانباز سرافراز حسن چمرلو از تهران