💌
خوشحال کردن انسانِ محزون،
چه با بخشش مال،
چه با سخن نیکو،
چه با کنار اون نشستن،
گناهان را پاک میکند.
❤️❤️❤️
#آیت_الله_قاضی_طباطبایی
#علما
♥⃢ ☘
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله ناصری دولت آبادی
🔸ماشینی که در جاده ای می رود که هزار متر پهنای این جاده است، بر فرض هم که این طرف و آن طرف جاده، کوه یا دره باشد، کمتر خطر دارد و این ماشین، راه خود را می رود؛ اما اگر جاده ای باشد که پهنای آن دو متر باشد و یک طرف آن کوه و یک طرف آن هم دره عمیقی باشد، ماشین هم لب این پرتگاه حرکت می کند، چقدر این جاده برای آن ماشین خطرناک است؟
🔸زبان در وجود من، مثل این ماشین است که بسیار خطرناک و لب پرتگاه است. اگر لحظه ای غافل شوم، من را داخل این دره می اندازد. در صدر اسلام، بعضی اصحاب، زیر زبانشان ریگ می گذاشتند تا وقتی ناخودآگاه میخواهند صحبتی بکنند این ریگ مانع باشد وآنها را متوجه بکند که مبادا برخلاف رضای حق، صحبتی بکنند. حالا من چه؟
#علما
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
🔸گاهی انسان یک دعاهایی میکند که به صلاحش نیست. آن حاجت را در دنیا به او نمیدهند، ولی در قیامت میدهند. میگوییم:« خدایا این چیست؟» میگوید:« در دنیا دعا کردی، صلاح نبود به تو بدهیم، اینحا دادیم. » ذوق میکند و میگوید:« عجب! کاش هیچ یک از دعاهای من مستجاب نمیشد و همه را اینجا به من میدانند، اینجا بهتر است. »
🔸خیلی وقت ها بچه به پدر و مادرش میگوید:« به من شیرینی بدهید»، ولی پدر و مادر صلاح نمیدانند. مثلا شام خورده، صلاح نیست شیرینی بخورد. مادری بچه اش را دوست دارد، طوری که لقمه را از دهان خودش برمی دارد و له بچه اش میدهد، ولی گاهی برخی چیزها که بچه به آن علاقه دارد، مادر میداند که به صلاحش نیست و آن را به بچه نمیدهد. مثلا غذای سرخ کردنی برای بچه خوب نیست، مادر به او نمیدهد.
🔸خدا هم اینگونه است. ما بعضی چیزها را از خدا میخواهیم که صلاح نیست به ما بدهد اما عقل ما نمیرسد که صلاح نیست! باید بدانیم که هرچه را خدا به ما داده، صلاح ما بوده است. به یکی داده و به یکی نداده است.
به کسی که داده، صلاح بوده و به کسی هم که نداده، صلاح بوده است.
#علما
#جرعهای_از_معرفت
💠حاج اسماعیل دولابی رحمت الله علیه
🔸 وقتی میخواهی از منزل خارج شوی، اهل خانه را خشنود کن و بیرون بیا.
وقتی هم خواستی وارد خانه شوی، بیرون در استغفار کن صلوات بفرست هر ناراحتی داری بیرون بگذار و با روی خوش داخل شو.
#علما
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله ناصری دولت آبادی
🔸انسان که میخواهد متقی باشد، ابتدا باید حق الناس را بپردازد که چیزی از حقوق مردم بر گردنش نباشد.
و اگر نمی توانم فعلاً حق آنها را بپردازم باید تصمیم بگیرم که بعد بپردازم.
آن موقع می توانم لباس تقوا را بپوشم و روح تقوا در وجود من جلوه گر بشود.
حضرت فرمودند که رد کردن یک درهم از حق الناس در نزد خدا بهتر از هفتاد حج مقبول است.
#علما
✅علامه طباطبائی(ره):
کسی که میخواهد اهل معرفت شود باید معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند و فرش هر مجلسی نباشد و کار شبانه روزی او در مجالس بیهوده صرف نشود و از معاشرتهای بیفایده و بی مغز تا میتواند اجتناب نماید و طوری نشود که با همه و در هر مجلسی حاضر شود
هم چنین برای کسی که می خواهد اهل معرفت شود لازم است در خوردن حتی حلال میانهرو باشد و افراط نکند و شکمو و پرخور نباشد بلکه تا گرسنه نشده سر سفره حاضر نشود و تا اشتها دارد دست از غذا خوردن بردارد و از لحاظ خواب و سخن گفتن نیز باید حد اعتدال را مراعات نماید.
📚در محضر علامه طباطبایی ص۳۶۵
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
#علما
#جرعهای_از_معرفت
💠حاج اسماعیل دولابی؛
🔸در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور میکرد و سایهاش به دیوار میافتاد، اسبم به آن نگاه و خیال میکرد اسب دیگری است. به همین خاطر خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند و، چون هرچه تند میرفت، میدید هنوز از سایهاش جلو نیفتاده است؛ باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا میکرد مرا به کشتن میداد. اما دیوار تمام میشد و سایهاش از بین میرفت، آرام میگرفت.
🔸در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست میخواهد در جنبههای دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی میکشد.
#علما
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله
🔸هرجا کم آوردی، حوصله نداشتی، گرفته بودی، پول نداشتی، کار نداشتی ، باطریت تموم شد، تسبیح رو بردار و صد بار بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه، آروم میشی.
🔸 استغفار آثار فوق العاده زیادی دارد و فقط برای آمرزش گناه و توبه نیست .
امام علی علیه السلام می فرمایند:
سه چیز بنده را به رضوان و خشنودی خدا می رساند ؛ استغفار فراوان ، نرمخویی ، صدقه بسیار.
#علما
♨️عاقبت رباخواري
آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد:
شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.
از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟
رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد
و صدا از یک حجره می آید..
دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد.
از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است!
دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند.
و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.
ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد
هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی !
اصلا نگفت : تو کی هستی؟
این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ولی خواب از سرم بکلی پرید
نشستم تا صبح شد، حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم.
میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ !
گفتم من همچو چیزی دیدم.
گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید.
این مکاشفه است.
آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است...
📚 شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299.
#علما