eitaa logo
⌈.استوری مذهبی•.⌋
3هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
33.7هزار ویدیو
64 فایل
﷽ ° ° ' #اسـتورے‹💬💻 #جمعہ‌های‌امام‌زمانے 💚 #اللھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج💚 #منبع_استوری #پروفایل⚘ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
🔥 📵
داشتم
از مدرسه برمیگشتم خونه که چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد. بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و دو تا داداشمو در بیاره. تو فکر این بودم چی می شد منم بتونم هرروز بستنی بخورم و داشتم بچه ها رو نگاه میکردم که یهو خوردم به یه نفر. سرمو بالا آوردم دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه گفت ‌: بیا بریم تا برات بخرم ولی به یه شرط! 😱 از خوشحالی میخواستم بال در بیارم گفتم چه ؟ یه نگاه بهم انداخت و گفت: به شرط اینکه...📵 https://eitaa.com/joinchat/2402156835Cec5d443dce
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که... چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد. بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و دو تا داداشمو در بیاره. تو فکر این بودم چی می شد منم بتونم هرروز بستنی بخورم و داشتم بچه ها رو نگاه میکردم که یهو خوردم به یه نفر. سرمو بالا آوردم دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه گفت ‌بیا بریم تا برات بخرم ولی به یه شرط! از خوشحالی میخواستم بال در بیارم گفتم چه ؟ 😰. یه نگاه بهم انداخت و گفت به شرط اینکه...😱 😰❌ https://eitaa.com/joinchat/2402156835Cec5d443dce
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که... چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد، بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و داداش هام رو بده، یهو خوردم به یه نفر. دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه گفت ‌بیا بریم تا برات بخرم ولی به یه شرط! با هیجان گفتم چه ؟ یه نگاه بهم انداخت و گفت به شرط اینکه....... https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که... چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد، بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و داداش هام رو بده، یهو خوردم به یه نفر. دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه گفت ‌بیا بریم تا برات بخرم ولی به یه شرط! با هیجان گفتم چه ؟ یه نگاه بهم انداخت و گفت به شرط اینکه... https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که... چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد، بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و داداش هام رو بده، یهو خوردم به یه نفر. دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه گفت ‌بیا بریم تا برات بخرم ولی به یه شرط! با هیجان گفتم چه ؟ یه نگاه بهم انداخت و گفت به شرط اینکه... https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf