ماجرای سربازان کورش در دهه دوم ازقرن بیست و یکم میلادی
قسمت اول
هفته گذشته(هفته دوم آذر 97 (در یک پیرایشگاه، زیر دست یک پیرایشگر جوان زیر ۲۵ سال اسیر بودم؛ این پیرایشگاه؛ با چهار صندلی، وابسته به یکی از دانشگاههای پر طمطراق کشور است!
یک صدای ملایم موسیقی هم پخش می شد که پیرایشگر جوان ضمن شستشوی مغزی من؛ با بلند کردن صدای موسیقی؛ عملا کنترل فضای پیرایشگاه را شش دانگه بدست گرفت.
از او که روی ساق دست چپش تا زیر بغل پر از خالکوبی و روی ساق دست راستش هم نقشی شبیه به منشور شیشه ای دیده می شد و البته نقش یک لنگر کشتی هم، روی گردنش بود؛ پرسیدم:
شما که این رپ اجتماعی به زبان انگلیسی را پخش می کنید؛ می فهمید؛ چی میگه؟
گفت:
منطورت مستر پرزیدنته؟
گفتم: بله
گفت:
همش داره ترامپ را مسخره می کنه!
گفتم:
کجا خوانده؟
گفت:
آمریکا
گفتم:
کاری به کارش ندارن؟
گفت: نه
گفتم:
پس به ضررشون نمی خونه
گفت: چرا؟
گفتم:
چون اگر به ضررشان می خوند تا حالا نسبتش داده بودند به ما و می گفتند توایران ضبط شده!
این جوان تتوکاری شده؛ تازه فهمیده بود که اسیر اسیرش شده و چاره ای نداره که صدای رپ انگلیسی را ببنده و به شکنجه اسیرش بپردازه.
برای هیجان بیشتر
دو شریک دیگرش را هم وارد بحث کرد و دوست داشت بدونه که:
چرا آمریکایی ها جلوی ضبط و پخش رپ اجتماعی "مستر پرزیدنت" را نمی گیرند؟
اینجا بود که عملا هر سه افتادند در دام اسیرشون.
حالا دیگه نمی توانستند بصورت متکلم وحده؛ در حین تراشیدن سر مشتری ها؛ جیب اعتقاد اونها رو بزنند.
پرسیدم:
مهمترین مسئله ای که میشه براش با زبان بین المللی رپ اجتماعی ساخته بشه چیه؟
گفتند شما بگو
گفتم: یمن
یکی از اونا گفت: چرا نمی گی سوریه؟
گفتم سوریه که پارسال با پایان داعش تقریبا آزاد شد
شکنجه گر خودم گفت:
بالاخره برای مردم سوریه هم باید کاری کرد!
گفتم اونجا رو که سربازان کورش نجاتش دادند.
حالا مونده یمن
تا کی براش دل بسوزونه و براش رپ اجتماعی بخونه.
گفت حالا که داعش از سوریه اومده تو ایران
پرسیدم:
کجا منطورت مجلس و اهوازه
گفت نه پاسارگاده! داعشی ها حتی اجازه جشنکورش همنمی دن
گفتم
شما که رپ انگلیس گوش می دین
حتما داستان های انگلیسی هم می خونید
یکی شون گفت: کدام داستان
گفتم: داستان wooden horse
گقتند: نه چیه!
گفتم:
شما این داستان را نمی دانید؟!
شما که رپ اجتماعی آقای رئیس جمهور ترامپ را به انگلیس دوست دارید و می شنوید؛ باید "وودن هورس" را شنیده باشید.
این داستان تو کتابهای انگلیسی دوم دبیرستان دهه اول انقلاب بود.
فیلمش هم ساخته شده؛
"افسانه تروی"!!
ماجرای امروزی اسب چوبی؛ همین کامپیوتر و لبتاپ وگوشی اندرویدیه که تا حتی اتاق خواب یعضی از ایرانی ها را اشغال کرده!
ادامه دادم که
حالا این قصه را ول کن؛ بیا بریم تو داستان خودمون
اگه شما چیزی از کاخ های کورش و داریوش تخریب شده بدست اسکندر غربی دیدید؛ تو سوریه هم، از این کشور توریستیِ تخریب شده بدست وابستگان اسکندر زمان خواهید دید.
امروز؛ همه نگرانی هایِ دنباله هایِ اسکندر ؛
ورود سربازان کورش
به آب های دریای مدیترانه است.
چون در خط مقدم؛ توان رویارویی ندارن
به اسب چوبی متوسل شده اند.
اگر شما باشید اجازه می دهید قلعه شما با سربازان پنهان شده در اسب چوبی غافلگیر و اشغال بشه؟
گفتند:
معلومه که نه؛ حالا این چه ربطی به جشن روز کورش در پاسارگاد داره
گفتم:
دنباله سپاه اسکندر شکست خورده در سوریه و عراق
با اسب چوبی و نقاب ایران باستان وارد سرزمین کورش شده اند؛ آیا رواست که سربازان کورش اجازه تخریب دوباره ایران بدهند؟!
گفتند:
چی می گی؟
ما می گیم داعشی ها مانع جشن تاریخیِ روز کورش می شن
تو می گی اسب چوبی!
اسب چوبی کجا بود؟
یک روز تاریخیه دیگه.
چرا می پیچونی؟!
گفتم...
ادامه دارد
علی حیدری
مدیر وبسایت استقلال فرهنگی
14 آذر 97
کانال استقلال فرهنگی در تلگرام
https://telegram.me/culturalIndependence
کانال استقلال فرهنگی در سروش
http://sapp.ir/esteghlalefarhangi
منبع: #وبسایت_استقلال_فرهنگی
http://aliheidary.ir.domains.blog.ir/post/The%20story%20of%20the%20soldiers%20of%20Cyrus%20part1
آی دی ارتباط با ادمین در تلگرام
https://t.me/EsteghlaleFarhangi
#ماجرای_سربازان_کورش
#اسب_چوبی
#سربازان_پنهان_شده_در_اسب_چوبی
.