🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
در باد وَرق میخورَد این دفترِ خالی
این غفلتِ مشهور به تقویمِ جَلالی
هرجا بِگُریزم غمِ تو زودتر آنجاست
از گریه پُرم ای همهجا جایِ تو خالی!
هرگز شده دریا برَوَد دیدنِ رودی؟
دیدار من و عشق؟ چه بیهودهخیالی!
جز توتِ لبانِ تو ــ که آن نیز حرام است ــ
در باغِ خداوند ندیدیم حلالی!
خوب است همهچیز و بهکام است شب و روز
ای عشق! به جز دوریِ تو نیست ملالی
این قافیهبازیّ و گرفتاریِ الفاظ
ما را به کجا میبرَد این بیپَر و بالی ...
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
🌷به یاغیِ غریب ؛ که نامش نگفتنیست!
... و مثلِ غم از عالَمِ دیگری
تو کاری نداری به جز دلبری؟
گلِ سوسنی زیرِ آوارِ برف
چه عطری! چه اندوهِ پهناوری!
خداوندِ زیبایِ یکتایِ من
که بسته به میخِ چهار عُنصری!
پُر است از خیالت نفَسهایِ من
به خاطر مرا هیچ میآوری؟
چه در ذات و ذرّاتِ من ریختی؟
شدم ابرِ این صُبحِ خاکستری
همان کُهنهرِندِ غریبم که عشق
شکستهست در شانهام خنجری
نشد! حرفها باز ناگُفته ماند
نداری به غیر از دلم کشوری
فرو بستهام از تماشا دو چشم
مگر وا شود از سکوتم ، دری
دلم را چو خالِ لبِ کولیان
به ییلاقِ آوارگی میبَری ...
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
سایه افکنده رویِ خوشحالی
ابرِ غم - مُدَّ ظـــــــِلُّهُ العالی -
آسمان هست و روی دستانش
مانده تابوتِ بی پر و بالی
غمِ نان ، خورد جان و ایمان را
کاسهٔ دستها ، پُر از خالی
اخته کردهست زندگی ما را ؛
خوانِ هشتُم ، فَنایِ افعالی
گرچه غیر از صدا نمیمانَد
نیست خوشتر از این کر و لالی
قافِمان هم نبود جُز قفسی
مثلِ سیمرغِ نقشهٔ قالی ...
#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
💘#این_شعرها_از_کجا_میآیند_که_این_همه_بوی_تو_دارند؟
🔸من چلّهنشینی بودم که زیاد میخواندم ، امّا چیزِ زیادی از شعر و ترانهٔ عاشقانه سَرم نمیشد! ؛ یک دستم تسبیح بود و دستِ دیگرم مُصحَف .
فقیه بودم و نحوی ؛ ابوعلی و ابوالعلاء میخواندم .
🔸مثلِ گردبادی ــ ناگهان ــ آمدی ، کتاب هایم را به رود ریختی و نحوِ محو یادم دادی! کلماتِ مقدّسم را در آتش سوختی و گداختن را به من آموختی .
🔸خندهات ، معمّایِ فقهیِ مرا حل کرده بود! حالا ریاضیاتِ عشق را میفهمم ؛ مثلاً این قضیه را که: "جمعِ یک با یک می شود یک!"
🔸حالا ایستادهام در فراسویِ ایمان و کفر!
با کلماتی که ...
🔸کلمات ، کلمات ...؛
بگو از کجا میجوشند این کلماتِ سرگردان که اینهمه به بویِ تو آغشتهاند!
🔸من ، آنِ تواَم!
✍#عبدالحمید_ضیایی [با تغییر و تحریر]
@sulookmanavi
از مریدانِ لبت ، رِندی اذانِ بوسه گفت
ای گروهِ مؤمنان ، حیَّ عَلی خَیرِالعمل!
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
من شهیدِ عشوههایت بودم از روزِ ازل
خانقاه و خونبهایم نیست جُز مُشتی غزل
از مُریدانِ لبت ، رِندی ، اذانِ بوسه گفت
ای گروهِ مؤمنان! حَیّ عَلی خَیرِالعَمل!
ای شبِ گیسویِ تو یلدایِ قَدرِ کافران!
نیست تقوایِ دلِ ما جُز همین بوس و بَغل
هست ایهامِ تضادّ مِهر و قَهر ، آن اخمها
ای نگاهت مُستعار و خندهاَت ضربُالمثَل
با دل و دستی تهی ، محوِ تماشای تواَم
مسکنِ مِهرِ فقیران است بر رویِ گُسَل!
مُعضلِ پیچیدهٔ هستیست گیسویت ، بخند!
تا نداده کار دستم باز عقلِ بیمَحلّ!
عشق موجودی مُنزَّه از جَهات است و قدیم
ای خوشا این حضرتِ بیقبلهٔ عزَّوَجَلّ!
ای دریغا عشق! زنجیرِ دل و جانست این
فاعلاتُن فاعلاتن ، این مفاعیلُن فَعَل ...
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
گرچه این دلبستگیهایِ زمینی خوب نیست
اتفاق است و میاُفتد ، دل که سنگ و چوب نیست!
گر یهودا دکمههایِ خرقهاَش را وا کند
در نهانش ، جز مسیحی عاشق و مصلوب نیست
با چنین شوقِ تماشایِ من و زیباییاَت
صبر ـ ممکن هم اگر باشد ـ دگر مطلوب نیست
کُفرِ عشقآمیزِ شیطان ، عبرتآموزم شده
گر چه در چشمِ شما جز بندهای مغضوب نیست
نیست مولانا ، جهان از شمسِ تبریزی پُر است
تشنهجانی کو؟ وگرنه قحطیِ محبوب نیست
قفل ، قُلف و مُبتلا را مُفتلا گفتن خوش است
گر چه هر عاشق که دست افشان شود زرکوب نیست
ای قطارِ رفته! من بی تو بلیطی باطلم
سهمِ من جز عمرِ نوح و طاقتِ ایّوب نیست
گیر کرده در گلویم باز قُلابِ سؤال
کوهِ آتش در جگر خاموش باشد خوب نیست ...
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
نه میتوانم عارفی در ذکرِ هو
یا صاحبِ سِرّی مگو باشم
نه تاجری مؤمن
که هِی در فکرِ تجدیدِ وضو باشم
نه میشود
بی آرزو
بیجستجو
با پردهی خاموشِ شب در گفتگو باشم!
تا با ردیفی از قوافی
شاعری بیهودهگو باشم
من که
منِ خود نیستم یک لحظه هم حتّی
آخر چگونه میتوانم آنِ او باشم؟
شورانده امشب در دلم
عطرِ نسیمی
خوابِ یک تصویرِ زخمی را
یارم نبودی تو
رفیق روزِ دشوارم نبودی تو
جُز رنجِ بسیارم نبودی تو
لو میدهد این برف
ـ برفِ لعنتی -
ردّ گوزنِ پابهزایِ پیرِ زخمی را!
آوخ! اگر روزی منِ دیوانه
نومیدانه با خود روبرو باشم ...
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
ما را بگیر از این دلِ هرجایی
ای عشق! ای تدارُکِ تنهایی!
عقلِ شریف گریه نمیداند
داد از گِرهگُشاییِ دانایی!
عُمریست میبَریم بدونِ مرگ
بر دوشِ دل ، قیامتِ رسوایی
آخر زکاتِ خونِ دلِ ما کو؟
ای خندهٔ تو خرمنِ زیبایی!
ما را بِبَر به جَشنِ فراموشی
تا خلوتِ معطّرِ تنهایی ...
دیوانه نیست آینه؟ میگوید:
میآید او! ولی تو نمیآیی!
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄
سلوک معنوی
هرچه کردیم پیِ باد دویدن بود
جاده هم سِیر و سلوکِ نرسیدن بود
غرضِ دیده ، تماشای تو بود امّا
ظاهرا معنیِ دیدار ، ندیدن بود
✍#عبدالحمید_ضیایی
@sulookmanavi