-
دو سه تا دونه کتاب روشه و یه جعبه دستمال کاغذی. امروز خیلی افتخار دادم یه نوشته ام زدم خالی نباشه؛ ا
به نام خدا، میزم.
اونم که سانسور شده اسم و فامیلمه چون میخوام anonymous بمانم سانسورش کردم.
وقتایی که از شدت خستگی زیاد و سرشلوغی حتی نمیرسم بيام سمت گوشی بهم حس زندگی و زنده بودن میده.
دلم برای وقتایی تنگ شده که کتابای درست و حسابی میفتاد دستم و دیوانه وار، شب و روز درحال کتاب خوندن بودم.