دلم میخواست همراه جینمو و امپراطور و نانگمیانگ زار بزنم، دلم میخواست از اینکه اون دوتا خواهر داشتن باهم برای پدرشون زار میزدن منم گریه کنم تا خالی شم ولی خب نمیشد دیگه.
-
بالاخره یکی تو اون خراب شده فهمید سوبیک هیانگ واقعی کیههه
خبر خوب اینکه بالاخره امپراطورم فهمید.
هدایت شده از تأملات | تولايى
یکی از سنتهایی که بین ما گم شده، توجه کردن به اهلبیته...
یعنی شاید روضه بریم، روضه گوش بدیم، زیارت بریم و... اما براش برنامه نداریم
-
نه اینا همش تلقینه، تو که پوست دستت حساس نیست.. پوست دستم با کوچکترین اتفاق ربط و بیربطی:
زخم روی انگشتمم کار پسته خانمه.
-
عه آنلاین شاپه کدرهگیریارو گذاشت، عه بستهامو فرستادن؛ وقتشه خیمه بزنیم تو سایت تا بستمون برسه😔😂
دو روزه سایت چیز جدیدی نمیذاره و بستم همونطوری تو پست مونده