ولی الان اینجوری نیست الان فقط حوصله ندارم.
حال هیچ کاری رو ندارم؛ نه حال دارم کتاب بخونم، نه حال دارم فیلم ببینم، نه حال دارم بخوابم، نه حال دارم گوشی بگیرم دستم . واقعا هیچ کاری نمیخوام بکنم و نمیدونم چیکار باید بکنم.
اصلا نمیدونم چجوری منظورمو برسونم ..
نه ناراحتم نه خوشحال نه عصبی؛ حتی به نظرم خنثی هم نیستم.
یه حال کثافتیه واقعا!
به شدت خوابم میاد اما یه چیزی در من لج کرده و نمیره تا وقتی میتونه و فرصتش رو داره بخوابه
تنم میخاره برای دردسر بعدش.
-
اینجا داره کم و کمتر میشه و نه داش فاقد اهمیته.
من چی زده بودم که اینو اینجا گفتم😐
وای کی یاد میگیری انقدر بچه نباشی و بزرگ شی آخه
اینکه از یه چیزی بدتون میاد به خودتون ربط داره ولی حق ندارید جلوی شخصی که ممکنه بهش علاقه داشته باشه به اون چیز توهین کنید؛ چه برسه به اینکه میدونید اون شخص به اون مورد علاقه داره و بازهم به تمسخر و چرت و پرت گوییتون ادامه بدید!
اسمش هم میذارن آزادی بیان که هرچیزی خواستن بگن اما به بقیه که میرسه حق اظهارنظر ندارن چرا؟ چون اونا خوششون نمیاد. کافیه طرف مقابل از لحاظ فکری اظهارنظر کنه شروع میکنن به تمسخر و توهین به اون در جمع.
هنوزم بدم میاد تو یه جمعی مخاطب قرار داده بشم؛ هنوز هم بدم میاد جلب توجه کنم .
شاید این خودمم که ترجیح میدم ایگنور بشم.
الانم اتفاقی نیفتاده صرفا میخواستم اینارو بیان کنم وگرنه که زیر کولر نشستم و از خوندن کتاب لذت میبرم.
-
هنوزم بدم میاد تو یه جمعی مخاطب قرار داده بشم؛ هنوز هم بدم میاد جلب توجه کنم . شاید این خودمم که تر
راجع به این توی فضای مجازی ایده ای ندارم چه حسی بهم دست میده دقیقا اما نظرم درباره واقعیت و فضای حقیقی همینه.