روزگاری خانههامان سرد بود
روزگاری خانههامان سرد بود
بردن نفت زمستان درد بود
یک چراغ والور و یک گرد سوز
زیر کرسی با لحافی دست دوز
خانواده دور هم بودن همه
در کنار هم میآسودن همه
روی سفره لقمه نانی تازه بود
روی خوش در خانه بی اندازه بود
عمر بعضی در صف کپسول رفت
بعضیا هم در صف نامرد نفت
گر برای مرد زن، نامرد بود
صد تفاوت بین زن تا مرد بود
آن قدیما عاشقی یادش بخیر
عطر و بوی رازقی یادش بخیر
عصر پست و تلگراف و نامه بود
روزگار خواندن شه نامه بود
قلبهامان اندک اندک سرد شد
رنگ و روی زندگیمان زرد شد
تبلت و همراه و لب تابی نبود
عصر دلتنگی و بی تابی نبود
تنبلی دامان زنها را گرفت
مایبیبی مصرفش بالا گرفت
بینی خیلی کسا باطل شدند
با پروتز بعضیا خوشگل شدند
عصر ساکشن آمد و لاغر شدیم
در خیال خود چقد بهتر شدیم
میوه هم گلخانهای شد عاقبت
آب هم پیمانهای شد عاقبت
عصر نت شد عصر پیام عصر چت
عصر ایرانسل، فراوانی خط
عصر آقایان آرایش شده
عصر خانمهای پالایش شده
وای بر عصر تلخ بی کسی
عصر تلخ استرس… دلواپسی
#روزگار_قدیم #گذشته #خاطرات
#نسل_آفتاب در #ایتا، #روبیکا، #سروش، #تلگرام
@sunshinegeneration