امام صادق (علیه السلام):
🔹 حُسْنُ اَلظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لاَ تَرْجُوَ إِلاَّ اَللَّهَ وَ لاَ تَخَافَ إِلاَّ ذَنْبَكَ .
🔸 حُسن ظن به خداوند آن است که جز به او امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی.
📚 اصول کافی (باب ایمان و کفر)
جلد۲ صفحه ۷۲
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
❣#امیرالمؤمنین علی سلام الله علیهم :
نیازمند، پیک خداوند است ،
کسی که از یاری او دریغ کند
از خدا دریغ کرده است
و آن کس که به او بخشش کند،
به خدا بخشیده است.
📗حکمت ۳۰۴ نهج البلاغه
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
✨🌹✨🌹✨🌹✨
👌 شومی در سه چیز است ...
🔰 حضرت امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
👈 تَذَاکَرُوا الشُّؤْمَ عِنْدَهُ فَقَالَ الشُّؤْمُ فِی ثَلَاثَةٍ فِی الْمَرْأَةِ وَ الدَّابَّةِ وَ الدَّارِ فَأَمَّا شُؤْمُ الْمَرْأَةِ فَکَثْرَةُ مَهْرِهَا وَ عُقُوقُ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الدَّابَّةُ فَسُوءُ خُلُقِهَا وَ مَنْعُهَا ظَهْرَهَا وَ أَمَّا الدَّارُ فَضِیقُ سَاحَتِهَا وَ شَرُّ جِیرَانِهَا وَ کَثْرَةُ عُیُوبِهَا.
✍ شومی در سه چیز است:
در زن و مَرکب و خانه ؛
👈 اما شومی زن گرانی مهر او است و ناسپاسی از شوهرش
👈 و اما در مرکب سواری، بدرفتاری او و منع از سوار شدن بر پشتش
👌 و اما خانه، تنگی ساحت آن است و همسایه بد آن و عیبهای زیاد آن.
📚خصال ج۱ ص۴۹
📚معانی الأخبار ص ۱۵۲
📚أمالی الصدوق ص ۱۴۵
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🔴 #قضاوت 😰
✍در بين بني اسرائيل قاضي اي بود كه ميان مردم عادلانه قضاوت مي كرد.
🔹وقتي كه در بستر مرگ افتاد، به همسرش گفت:
- هنگامي كه مُردم مرا غسل بده و كفن كن و چهره ام را بپوشان و مرا بر روي تخت (تابوت) بگذار.
🔸وقتي كه مُرد، همسرش طبق وصيت او رفتار كرد. پس از چند دقيقه كه روپوش را از روي صورتش كنار زد ناگهان كرمي🐛 را ديد كه بيني او را قطعه قطعه مي كند...
⚠️از اين منظره وحشت زده شد!
روپوش را به صورتش افكند، و مردم آمدند و جنازه او را بردند و دفن كردند.
همان شب در عالم خواب، شوهرش را ديد.
🔹️شوهرش به او گفت:
- آيا از ديدن كرم وحشت كردي؟
🔸️زن گفت:
- آري!
🔹️قاضي گفت:
- سوگند به خدا! آن منظره وحشتناک به خاطر جانبداري من در قضاوت راجع به برادرت بود!
▪️روزي برادرت با كسي نزاع داشت و نزد من آمد. وقتي براي قضاوت نزد من نشستند، من پيش خود گفتم: خدايا حق را با برادر زنم قرار بده!
🔆وقتي كه به نزاع آنان رسيدگي نمودم، اتفاقا حق با برادر تو بود، و من خوشحال شدم.
❎ آنچه از كرم ديدي، مكافات انديشه من بود كه چرا مايل بودم حق با برادر زنم باشد و بي طرفي را حتي در خواهش قلبي ام حفظ نكردم...
📒بحارالانوار، ج 14، ص 489
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 حکایت مرد کشاورز و صدر اعظم امیر کبیر👌👌👌
#فرزندایران
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
👌✨💚
امیرالمومنین سلام الله علیه :
ای مردم! با این لباسی که بر دوش دارم و این مرکبی که بر او سوار هستم ، داخل شهر شما شدم . پس اگر من از شهرتان خارج شدم و به غیر از چیزهایی که با آن وارد شدم ، چیز دیگری داشتم ، پس بدانید من از خیانت کاران هستم .
مناقب آل أبی طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج۲.ص۹۸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#شیث_نبی
#بادقت_بخوانید
حضرت شیث علیه السّلام در سال های منتهي به وفات ایشان، امتش شرایط سختي را پشت سر می گذاشت. جهان قابیلی و پیروان قابیل لعنت الله علیه گسترش و غلبه ی تمام یافته بودند و پیروان آدم و هابیل و شیث علیهم السّلام و حزب الله قليل و کم شمار بودند.
📖 شیثیان در هر سال ودایع الهي را که از آدم به ارث برده بودند، به دور از چشم قابیلیان گشوده و آن را باز مي خواندند. کتاب هایی که در آن ها نوشته شده بود: به زودی منجي ظهور می کند و طوفان زمين را از لوث وجود مشرکان پاک خواهد کرد و مومنان وارثین زمین خواهند بود.
🔹شیث نبی(علیه السّلام) در هنگام وفات به رسم پدر، فرزندان را گرد خویش جمع کرد و به ایشان فرمود: ای فرزندان آدم! شما را وصیت میکنم به رعایت عهدی که با خدای خود و پدرتان آدم بستید. شما را وصیت میکنم به حفظ اسرار نبوت از دست ناکسان و مشرکان و جدیت در رعایت تقوی و عبادت خداوند یکتا.
ای فرزندان من! شما را قسم می دهم به خون هابیل، که از کوه پایین نرفته و با قابیلیان هم کلام نگردید. آنان شما را بنده ی شیطان ساخته و با خود به قعر جهنم می برند. سپس دست فرزندش حضرت انوش علیه السّلام را در دست گرفت و به فرمان خداوند او را وصی و جانشین خود در میان قومش قرار داد و ایشان را وصیت کرد به ولایت و فرمانبرداری از او، تا از راه حق و راستی منحرف نگردند و هلاک نشوند.
دوران رهبری حضرت شیث به پایان رسیده بود. او علوم و میراثی را که از پدر به ارث برده بود به جانشین خود سپرد و به دیدار حضرت حق شتافت.
🏴شیث علیه السّلام در کنار پدر، در غاری در کوه ابوقبيس آرام گرفت. عمر ایشان در هنگام وفات910 سال بود و احتمالا در حدود سالهای 1142 پس از هبوط از دنیا رفتند4.
❇️حضرت شیث را حقی عظیم برگردن بنی آدم است. ایشان توانست دین خدا را از شر قابیلیان لعنت الله علیهم ، آن هم در دورانی که در اوج قدرت بودند حفظ کند و سکان این کشتی را به دست جانشین خود بسپارد.
🟢درود خداوند و ملائکه و مومنان بر حضرت آدم و حضرت شیث نبی علیه السّلام
منابع:
1)مسعودى، اثبات الوصيه، ص 24، بیگدلی، عروج مشرقی.ص303 تا 306
2) یعقوبي، تاریخ یعقوبي، ج1 ،ص 8
3) )مجلسي، بحار األنوار، ج11 ص 248 ،287 ج25،ص 27؛
4) مجلسي، بحار األنوار، ج 11 ،ص 260. چلبي، ترجمة تقویم التواریخ، ص 21
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
SAMERI-08.mp3
2.96M
گوساله سامری
قسمت 8
روحی بزرگتر از جبرئیل و میکائیل
چه کسی این روح را دارد ؟!
جز امام عصر علیهالسلام 🌻
گوساله سامری
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺چقدر برای امام زمان (عج) وقت میذاری؟👌
✨شیخ فرهاد فتحی
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
سلام علیکم
عزیزانی که می خواهند گزارشات خود را در زمینه افرادی پست فطرت و بیشرفی که تو صفحاتشون در فضای مجازی از شهادت مظلومانه هموطنان و زائران #حاج_قاسم در اوج رذالت اظهار خوشحالی کردند، می توانند به این دو نهاد امنیتی ارسال کنند👇👇
https://csirc.cyberpolice.gov.ir/
صفحه ارتباط با مرکز فوریتهای سایبری《 پلیس فتا 》
https://gerdab.ir/fa/forms/8
💡 صفحه ارسال گزارشهای مردمی به 《فرماندهی امنیت سایبری سپاه》
🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنی تَوْفیقَ الشَّهادَةِ فی سَبیلِک🌹
حضرت آیت الله حاج شیخ_عبدالقائم_شوشتری (دام ظله الشریف) :
یک وقتی با جناب آقای احمد چیگنی از تهران به قم می آمدیم.
در اول اتوبان قم به یک سید معمم برخورد کردیم ، توقف کردیم و ایشان سوار شدند بنده هم به احترام ایشان از صندلی اول بلند شدم و صندلی دوم نشستم .
سوار که شدند بدون مقدمه فرمودند:
اگر به این مردم بگویید فلانی دارای اسم اعظم است تعجّب میکنند این که تعجب ندارد تعجب این است که دیگران ندارند .
اگر به این مردم بگویید فلانی با خداوند متعال ارتباط دارند تعجب میکنند اینکه تعجبی ندارد تعجب این است که چرا خودشان ارتباط ندارد.
اگر به این مردم بگویید فلانی طی الارض دارند تعجب میکنند اینکه تعجبی ندارد تعجب این است که دیگران ندارند.
اگر به این مردم بگویید فلانی ملائکه را در دنیا می بینند تعجّب میکنند اینکه تعجبی ندارد تعجب این است که دیگران نمی بینند.
اگر به این مردم بگویید فلانی با حضرت حجت " عجل الله تعالی فرجه الشریف" ارتباط دارند تعجّب میکنند این که تعجب ندارد تعجب این است که چرا دیگران ارتباط ندارند.
بلافاصله ما متوجه شدیم بعد از این چند کلمه جلوی عوارضی قم هستیم به ایشان گفتم آقا سید کجا می روید؟
فرمودند شما راه خودتان را بروید هرجاخواستم پیاده میشوم.
او نزدیکی حرم پیاده شد بنده و راننده هر دو متعجب از اینکه این راه ۵ دقیقه هم طول نکشید.
بعد از تشریف بردن آقا سید راننده از بنده سوال کرد ؛ حاج آقا متوجه شدید که ما ظرف چند دقیقه این راه را طی کردیم بنده عرض کردم ما که ساعت نگرفتیم ولی از بس که به ما خوش گذشت زمان کوتاه جلوه کرد .
او یقینا یکی از اولیا الله بود......
🌴گوهر معرفت 🌴
توصیه_ای_برای_سالکان راه خدا
" از تو به یک اشاره / از خدا به سر دویدن..... "
حضرت آیت الله حاج شیخ_عبدالقائم_شوشتری (حفظه الله تعالی) :
این مطلب را نیز باید دانست که خداوند تبارک و تعالی خود مشتاق تر می باشد که بندگان است به وصال او نائل آیند در حدیث قدسی آمده است:
((من تقرب الی شبرا تقربت الیه ذرعا))
هرکس یک وجب به من نزدیک شود من به او یک از ذراع نزدیک میشود.
عجیب تراین که این اشتیاق خدا فقط مربوط به بندگان صالح و کسانی که در راه او قدم بر می دارند نیست بلکه مربوط به تمامی بندگانش می باشد حتی کسانی که به او پشت نموده اند در حدیث قدسی دیگر آمده است:
((لو علم المبدرون کیف اشتیاقی بهم لماتوا شوقا))
اگر کسانی که به من پشت کرده اند و روی از من برگردانیده اند بدانند که اشتیاق من نسبت به ملاقات آنها چه قدر زیاد است از اشتیاق این بشارت قالب تهی خواهند کرد
🌴گوهر معرفت 🌴
" ذکری از مرحوم امام خمینی(رضوان الله علیه ).
حضرت استاد حاج شیخ_عبدالقائم_شوشتری ( زید عزه ) :
زمانی توفیق شد خدمت حضرت امام رسیدم وعرض کردم:
آقاجان ! ذکری به من تعلیم بفرمایید!
حضرت امام فرمودند: ((لااله الاالله)) خوب ذکری است.
از آن ساعت به بعد تا حال وتا قیامت ذکر ( لااله الاالله) برای من لذتی دارد،
((البته این اثر اجازه ذکر است.))
🌴گوهر معرفت 🌴
آیت الله حسن زاده آملی، به عوارضی آمده بود
رهبری که وارد قم شدند، مورد استقبال مردم قرار گرفتند. از آن میدان ورودی تا خود حرم با ماشین آمدند. آن موقع خیلی از علمای بزرگ برای دیدن آقا تا عوارضی قم ـ تهران آمده بودند. آقای «حسن زاده آملی» خودشان فرمودند که برای ورود آقای خامنه ای، به استقبال ایشان آمدند. هرچند آقای خامنه ای را ندیدند، توی ورودی شهر قم ایستادند و منتظر آقای خامنه ای بودند. حرف های آقای حسن زاده آملی که دربارة آقای خامنه ای گفتند، واقعاً عجیب است.
یک ساعت و بیست دقیقه طول کشید. من عین آن لحظات را فقط گریه می کردم. شاید به اندازة پنج تا روضة امام حسین(ع) گریه کردم.
آیت الله حسن زاده آملی دربارة آقای خامنه ای مطالبی می گفت که خیلی کوچک ترهای جامعه جرأت نمی کنند با آقا این طوری حرف بزنند. حقیرترین آدم ها که ما باشیم، خودمان را مقابل آقای خامنه ای کسی می بینیم. این قدر آقای حسن زاده نسبت به ایشان آن روز باصفا برخورد کرد.
آیت الله جوادی آملی دویدند در ماشین را باز کردند
صبح با آقای «موسوی کاشانی» دفتردار آقا رفتیم منزل آیت الله «جوادی آملی». گفتیم آقا بعد از نماز مغرب وعشا بنا دارند بیایند منزل شما. ایشان گفتند: خواهش می کنم که بگویید نیایند.
برای خود ما هم غریب بود که چرا نیایند. گفتند: واقعاً می گویم، منزل من برای ایشان خیلی حقیر است. اگر ایشان اراده کنند هر روزه بارهاوبارها خدمتشان می رسم. به ایشان ارادت دارم، ولی خانة من خیلی حقیر است. این خانة حقیر اصلا گنجایش وجود نازنین ایشان را ندارد. من خواهشم این است که اگر ایشان می خواهند بزرگی کنند، تشریف بیاورند قدمشان روی تخم چشم ما، ولی بگویید که نظر من این است که نیایند.
ما هم با آقای موسوی کاشانی رفتیم، عرض ادب کردیم و سلام رساندیم و نظر آیت الله جوادی آملی را گفتیم. آقا خندیدند و گفتند: ایشان بزرگوارند. ما منزل ایشان برویم، خیلی چیزها گیرمان می آید. خیلی چیزها یاد می گیریم.
عصر رفتیم منزل آقای جوادی آملی. تا آقا تشریف بیاورند. آقای جوادی آملی آمدند پیش ما ایستادند. گفتیم آقا شما بفرمایید بنشینید، هر موقع نزدیک شدند ما می گوییم. گفتند نه، من در انتظارم، از صبح که گفتید، ننشستم. می گفتند: چی شد؟ کی می آیند؟
هی می پرسیدند. لحظه ای که ماشین حرکت کرد، ما گفتیم آقا از صفاییه حرکت کردند. از صفاییه تا منزل آقای جوادی آملی کلی راه است. ایشان هم آمدند دم در ورودی توی کوچه ایستادند. برای ما خیلی بد بود؛ چون می خواستیم مطلب نسوزد. وقتی آقای جوادی آملی دم در می ایستد، هر کس عبور می کند، حداقلش این است که می ایستد و احوالپرسی می کند.
وقتی ماشین ایستاد، آقای جوادی دویدند در را باز کردند. رفتند که دست آقا را ببوسند، آقا نگذاشتند و سریع از آن در ماشین پیاده شدند. با آقای جوادی آملی رفتیم بالا توی خانة آقای جوادی آملی. ایشان تا دست آقا را نبوسید، ول نکرد. آیت الله جوادی آملی، خیلی اظهار تواضع و احترام کردند. آقا شروع کرد با ایشان صحبت کردن. حدود چهل دقیقه خانة آقای جوادی آملی با آقا نشستیم.
آیت الله بهاءالدینی می خواستند دست آقا را ببوسند
صبح زود تقریبا ساعت های سه ونیم، چهار صبح، رفتم منزل آیت الله «بهاءالدینی». قرار بود آقای خامنه ای از جمکران که نماز صبحشان را می خواندند، برویم منزل آقای بهاءالدینی. من با چندتا از دوستان در خانه را زدیم. آقاعبدالله، پسر آقای بهاءالدینی، آمد دم در. بهشان عرض کردم من شاه پسندی هستم از دفتر حفاظت آقا. آقای خامنه ای قرار است که خدمت آقا برسند.
آقاعبدالله هم در را باز کردند و ما رفتیم بالا. هنوز ساعت چهار صبح نشده بود. آقای بهاءالدینی تقریبا لباس تنشان بود و مهیا و منتظر کسی بود. دست گذاشتم به سینه ام و خدمتشان عرض ادب کردم. احوالی از ما پرسیدند و گفتند: خب، آسیدعلی آقای ما کجاست؟
این حرف آقا، قبل از این بود که من حرفی بزنم. گفتم: جمکران هستند. از آن جا که حرکت کنند، قرار است خدمت شما برسند.
گفتند: این جوری نگویید. ایشان اجلّ بر این هستند که خدمت من برسند؛ ایشان دارند لطف می کنند؛ ایشان بزرگواری می کنند، قدم می گذارند بر منزل ما. رونق منزل ماست...
بعد نشستیم چند دقیقه ای تا اسکورت حرکت کند. اسکورت تماس گرفتند که شما حاضرید؟
گفتیم: بله.
گفتند: پس ما راه افتادیم. اما آقای بهاءالدینی به ما گفتند که آقای خامنه ای از آن جا حرکت نکردند!
نگاه کردم، یک خورده به من برخورد. من بی سیم دستم است و تماس دارم. مثلاً می دانم چه خبر است دیگر. رفتم بالکن و به «مجتبی حیاتی»، فرمانده مان بی سیم زدم و گفتم: آقا حرکت کردند؟
گفتند: نه! آقا رفتند توی گودی داخل محراب مسجد جمکران، آن جایند؛ الآن حرکت می کنیم.
دیدیم آقای بهاءالدینی می داند که آقا حرکت نکردند. به ایشان گفتم: بله، آقا حرکت نکرده اند.
چند دقیقه ای گذشت و این ها دوباره تماس گرفتند. گفتم: حرکت کردند.
آقای بهاءالدینی گفتند: بله! حرکت کردند.
چند دقیقه بعد آقا در خانه رسیدند و از پشت بی سیم تأکید زیادی به من داشتند که مزاحم ایشان نشوید؛ یعنی حتی توی خانه خیلی اذیت و آزار برای ایشان نداشته باشید.
محافظ ها را برداشتیم بردیم بیرون و خانه را خلوت تر کردیم. آقا با تعدادی از همراه ها وارد منزل آقای بهاءالدینی شدند. آقای بهاءالدینی آمدند تا از پله های خانه ـ که پله های خیلی درب وداغانی هم بود و تقریباً آدم جوان هم شاید زمین بخورد ـ، بیایند پائین. آقای خامنه ای تند آمدند بالا و توی بالکن به هم رسیدند. آقا برگشتند با یک عصبانیت به من نگاه کردند، انگاری که من تخلف کردم و مزاحم آقای بهاءالدینی شده ام. آقای بهاءالدینی نگاه کردند و گفتند: آقا به این بچه ها چیزی نگویید. این طفلکی ها هیچی به من نگفتند. من دیشب تا حالا منتظر شما هستم. من دیشب نخوابیدم اصلاً.
آقای بهاء الدینی می خواستند که دست آقا را ببوسند. آقا هم نمی گذاشتند. آقای بهاءالدینی فرمودند: درست است که شما جوانید و زور هم دارید و قدرت در حد، ولی ما پیر شدیم، ولی این جوری ها هم نیست؛ من یک خواهشی ازت دارم، بگذارید من دستتان را ببوسم که فردا به مادرتان حضرت زهرا(س) بگویم دست ولی ام را بوسیدم.
وقتی نشستیم، آقای بهاءالدینی از آن دم در ورودی چشم می انداخت نگاه می کرد. آن هایی که یک چیزهایی می دانستند نزدیک بود قلبشان از توی سینه شان بزند بیرون. همه ترسیدند. ایشان چی می بیند ماها را؟ ما که مطمئن بودیم.
به آقای خامنه ای گفتند: آقا من شنیده بودم شما مراقبید و مواظبید، ولی نمی دانستم این قدر؛ الحمدلله الحمدلله. چیزهایی را به قاعده خوب می بینم، خوب اند.
بعد دربارة بچه های آقا صحبت کردند؛ دربارة آقامصطفی، آقامجتبی، آقامسعود، آقامیثم گفتند. آن آقا پسرهای بزرگ تان را بارها دیدم، الحق که مثل خودتان اند. آن دوتا بچه های کوچک ترتان را من ندیده بودم، همین چند روز پیش دیدم. این ها هم الحمدلله خیلی اهل اند، خیلی خوب اند.
بعد آقا به بچه ها اشاره کردند و بچه ها آمدند. تک تک پاسدارها و محافظین و دفتری هایی که بودند، دست آقا را بوسیدیم و خداحافظی کردیم آمدیم بیرون. یعنی دیدگاه شخصی مثل آقای بهاءالدینی، دیدگاه شخصیتی مثل آیت الله العظمی «اراکی»، دیدگاه کسی مثل آقای حسن زاده آملی، دیدگاه آقای جوادی آملی، این ها را ماها از نزدیک با چشم خودمان دیده ایم.
🌴گوهر معرفت 🌴