25.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیش بینی رهبر معظم امام خامنه ای از سرنوشت ایران
عاقبت انقلاب اسلامی ایران چه میشود؟
این پیشبینی حقیقتا حکیمانه است. چقدر با قاطعیت میفرمایند: "بنده میدانم"
نمدونم چرا هنوز یه عده متوجه نیستن و نمیشن و نمیخوان هم متوجه بشن! و مصداق آیه ((صم بکم عمی فهم لا یعقلون)) هستن!!!
ان شاءالله پرچم را به دست #امام_زمان خواهیم داد با رهبری #امام_خامنه_ای 🤲🏻 #انتخابات
🇮🇷🇵🇸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
❤️«سید خراسانی»
اندکی پیش از ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، در میان ایرانیان شخصی با عنوان (سید خراسانی) خروج کرده که رهبری سیاسی مردم را بر عهده میگیرد.
(آخرین رهبر سیاسی ایران) و شعیب بن صالح نیز، رهبری نظامی لشکریان خراسانی را بر عهده میگیرد و در ضمن، شعیب بن صالح بعنوان فرمانده کل سپاه حضرت مهدی منصوب میشود.
🔹 سید خراسانی و شعیب، جنگ را در مرز های ایران، ترکیه و عراق هدایت میکنند و نیرو های خود در شام را پیش رانده و در همان زمان، از دو جناح عراق و شام، آماده ی پیشروی بزرگ بسوی فلسطین و قدس میشوند.*
روایات به روشنی دلالت دارند بر اینکه سید خراسانی، از ذریه امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و یا امام حسین (علیهالسلام) است و از ایشان بعنوان هاشمی خراسانی یاد شده است و صفات جسمی وی را که دارای صورتی نورانی و خالی بر گونه راست و یا دست راست دارد، بیان کرده است.
*سید خراسانی آخرین شخصی است که پیش از ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) بر ایران حکومت کرده و یا معاصر با آخرین فردی است که فرمانروای ایران خواهد بود.
📚فرهنگ الفبای مهدویت
(موعود نامه)
🇮🇷🇵🇸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
❤️ ما مأموریت داریم برای فرج امام زمان (عجل الله فرجه) کارکنیم
جهت سلامتی و تعجیل در امر
فرج #امام_زمان صلوات
🇮🇷🇵🇸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
🆔 📿
🍃🌸°🍃🌸°🍃🌸°
°🌸🍃
🍃
🌸°
🌸هرشب با یک سوره از قرآن کریم 🌸
🌸فضیلت و خواص سوره تحریم🌸
شصت و ششمین سوره قران کریم است که مدنی و 12 آیه دارد.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله سلم روایت شده است: هر کس سوره تحریم را قرائت نماید موفق به توبه نصوح و بدون بازگشت به گناه می شود.(1)
در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره های طلاق و تحریم را در نماز واجب خود بخواند، خداوند در روز قیامت او را از ترس و خوف و حزن و اندوه در امن می دارد و در آفتادن آتش معاف می دارد و او را به خاطر تلاوت این دو سوره وارد بهشت می کند و این دو سوره او را حفظ می کند زیرا متعلق به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می باشد.(2)
آثار و برکات سوره
1) تخفیف در سختی جان دادن و عذاب
در خواص و آثار این سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده است: اگر سوره تحریم را برای شخص محتضری بنویسند و از سختی جان دادن او کاسته می شود و اگر آن را بخوانند و ثوابش را برای اموات هدیه بفرستند همچون برق به انها می رسد و در عذاب آنها تخفیف داده می شود. (3)
2) درمان فرد مارگزیده و بیمار صرعی
... و اگر این سوره را بر فرد گزیده شده از مار قرائت کنند شفا می یابد و سم در بدن او حرکت نمی کند و بی اثر می شود . و اگر این سوره را برای بیماری که مبتلا به صرع است بنویسند و پس از شستن آب آن را بر رویش بپاشند بیماری از او دور می شود. (4)
3) ایجاد آرامش و درمان بی خوابی
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده: ... و اگر کسی که اضطراب شدید دارد این سوره را قرائت نماید آرامش پیدا می کند و اگر بر بیمار صرعی بخوانند به هوش آید و اگر برای کسی که بی خوابی و شب بیداری به سراغش آمده بخوانند موجب خوایدن او می شود...(5)
4) ادای دین و بدهکاری
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده: ... اگر شخص بدهکاری و دین زیادی دارد بر قرائت سوره تحریم مداومت کند همه بدهی اش ادا می شود. (6)
_📚📚📚📚_____
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص52
(2) ثواب الاعمال، ص118
(3) مستدرک الوسائل، ج2، ص241
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص417
(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص417
(6) همان
منبع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی
🌸°
🍃
°🌸🍃
🍃🌸°🍃🌸°🍃🌸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
سوره مبارکه تحریم .mp3
10.35M
سوره مبارکه تحریم
متحرم
لم تحرم
💐 هدیه به پیشگاه مقدس
🌹موسی بن جعفر(عليهالسلام) و
🌹علی بن موسی(عليهالسلام) و
🌹محمد بن علی(عليهالسلام)
و
🌹علی بن محمد(عليهالسلام)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
تعداد آیات : ۱۲
تعداد کلمات : ۲۴۶
از صفحه : ۵۶۰ تا صفحه: ۵۶۱
تعداد حروف : ۱۱۶۰
محل نزول : مدینه 066
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
4_691174505531317394.mp3
372.6K
﴿ سورة التحریم ﴾
🎙استاد:معتز آقایی
🇮🇷🇵🇸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
؛𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍
📖 ﴿ سورة التحریم ﴾
﴿سورة ٦٦ - تعداد آیات ١٢﴾
؛𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍
اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿١﴾ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿٢﴾ وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ ﴿٣﴾ إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ ﴿٤﴾ عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِنْکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارًا ﴿٥﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ﴿٦﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٧﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٨﴾ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿٩﴾ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ﴿١٠﴾ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿١١﴾ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿١٢﴾
𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍
✅ نشر این پیام صدقه جاریه است.
𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍
اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلیِّٖکَالفَرَج
𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍•𑁍
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
🇮🇷🇵🇸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
دختر_شینا
قسمت29
✅ فصل هشتم
دو تا ساک بزرگ هم دستش بود. وسط کوچه به هم رسیدیم. ایستادیم و چشم در چشم هم، به هم خیره شدیم. چشمان صمد آب افتاده بود. من هم گریهام گرفت. یکدفعه زدیم زیر خنده. گریه و خنده قاتی شده بود.
یادمان رفته بود به هم سلام بدهیم. شانهبهشانهی هم تا حیاط آمدیم. جلوی اتاقمان که رسیدیم، صمد یکی از ساکها را داد دستم. گفت: « این را برای تو آوردم. ببرش اتاق خودمان»
اهل خانه که متوجه آمدن صمد شده بودند، به استقبالش آمدند. همه جمع شدند توی حیاط و بعد از سلام و احوالپرسی و دیدهبوسی رفتیم توی اتاق مادرشوهرم. صمد ساک را زمین گذاشت. همه دور هم نشستیم و از اوضاع و احوالش پرسیدیم. سیمانکار شده بود و روی یک ساختمان نیمهکاره مشغول بود.
کمی که گذشت، ساک را باز کرد و سوغاتیهایی که برای پدر، مادر، خواهرها و برادرهایش آورده بود، بین آنها تقسیم کرد.
همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و کفش و چتر. کبری، که ساک من را از پشت پنجره دیده بود، اصرار میکرد و میگفت: « قدم! تو هم برو سوغاتیهایت را بیاور ببینیم.»
خجالت میکشیدم. هراس داشتم نکند صمد چیزی برایم آورده باشد که خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم: « بعداً. » خواهرشوهرم فهمید و دیگر پیاش را نگرفت.
وقتی به اتاق خودمان رفتیم، صمد اصرار کرد زودتر ساک را باز کنم. واقعا سنگ تمام گذاشته بود. برایم چندتا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچههای چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاقسر هم خریده بود. طوری که در ساک به سختی بسته میشد. گفتم: « چه خبر است، مگر مکه رفتهای؟! »
گفت: « قابل تو را ندارد. میدانم خانهی ما خیلی زحمت میکشی؛ خانهداری برای ده دوازده نفر کار آسانی نیست. اینها که قابل شما را ندارد. »
گفتم: « چرا، خیلی زیاد است. »
خندید و ادامه داد: « روز اولی که به تهران رفتم، با خودم عهد بستم، روزی یک چیز برایت بخرم. اینها هر کدام حکایتی دارد. حالا بگو از کدامشان بیشتر خوشت میآید. »
همهی چیزهایی که برایم خریده بود، قشنگ بود. نمیتوانستم بگویم مثلاً این از آن یکی بهتر است. گفتم: « همهشان قشنگ است. دستت درد نکند. »
اصرار کرد. گفت: « نه... جان قدم بگو. بگو از کدامشان بیشتر خوشت میآید. »
دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچههای شلواری توخانهای که برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: « اینها از همه قشنگترند.
ادامه دارد.....
دختر_شینا
قسمت30
✅ فصل هشتم
از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: « اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچهها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. اینها را با یک عشق و علاقهی دیگری خریدم. آن روز آنقدر دلتنگت بودم که میخواستم کارم را ول کنم و بیخیال همه چیز شوم و بیایم پیشت. »
بعد سرش را پایین انداخت تا چشمهای سرخ و آبانداختهاش را نبینم.
از همان شب، مهمانیهایی که به خاطر برگشتن صمد برپا شده بود، شروع شد. فامیل که خبردار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان میکردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زنبرادرها.
صمد با روی باز همهی دعوتها را میپذیرفت. شبها تا دیروقت مینشستیم خانهی این فامیل و آن آشنا و تعریف میکردیم. میگفتیم و میخندیدیم.
بعد هم که برمیگشتیم خانهی خودمان، صمد مینشست برای من حرف میزد. میگفت: « این مهمانیها باعث شده من تو را کمتر ببینم. تو میروی پیش خانمها مینشینی و من تو را نمیبینم. دلم برایت تنگ میشود. این چند روزی که پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً که بروم، دلم میسوزد. غصه میخورم چرا زیاد نگاهت نکردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم. »
این خوشی یک هفته بیشتر طول نکشید. آخر هفته صمد رفت. عصر بود که رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشک ریختم. به گوشهگوشهی خانه که نگاه میکردم، یاد او میافتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصلهی هیچکس و هیچ کاری را نداشتم. منتظر بودم کسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یک دل سیر گریه کنم. حس میکردم حالا که صمد رفته، تنهای تنها شدهام. دلم هوای حاجآقایم را کرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم کشیدم که بوی صمد را میداد.
دلم برای خانهمان تنگ شده بود. آی... آی... حاجآقا چطور دلت آمد دخترت را اینطور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمیزنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمیپرسی؟!
آن شب آنقدر گریه کردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد.
صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم .زود رنج شده بودم وانگار همه برایم غریبه بودند .دلم میخواست بروم خانه ی پدرم ،اما سراغ دوقلوها رفتم وجایشان را عوض کردم ولباسهای تمیز تنشان کردم .مادرشوهرم که به بیرون رفت شیر دوقلوها را دادم خواباندمشان وناهار را بار گذاشتم و ظرفهای دیشب راشستم وخانه راجارو کردم .دوقلوها را برداشتم بردم اتاق خودم.بعد از ناهار دوباره کارهایم شروع شد ظرف شستن،جارو کردن حیاط ورسیدگی به دوقلوها.آنقدر خسته بودم که سرشب خوابم برد.
انگار صبح شده بودبه هول از خواب پریدم طبق عادت گوشه ی پرده را کنار زدم هوا روشن شده بود حالا چکار باید میکردم نان پخته شده در تنور گذاشته شده بود .چرا خواب مانده بودم !چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم حالا جواب مادر شوهرم را چه بدهم ؟هرطور فکر کردم دیدم حوصله وتحمل دعوا ومرافعه را ندارم به همین خاطر چادر سر کردم وبدون سر وصدا دویدم به طرف خانه ی پدرم...
با دیدن شیرین جان که توی حیاط بود بغضم ترکید .پدرم خانه بود.مرا که دید پرسید:چی شده کی اذیتت کرده ،کسی حرفی زده طوری شده چرا گریه میکنی ؟نمیتوانستم حرفی بزنم فقط گریه میکردم .انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود.هیچ کس نمیدانست دردم چیست
ادامه دارد....
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
_﴿♥️﴾_________________
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴