eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
1.2هزار دنبال‌کننده
105.1هزار عکس
137.9هزار ویدیو
644 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیاد شهدا. امام شهدا. مؤمنین و مؤمنان. پدران و مادران نیاکان سببی و نسبی ودوستان . روزانه اول صبح بعد از نماز در این ماه مبارک. دهان خود را خوش‌بو نمایید با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🤲🤲 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام حسن مجتبی (عليه السّلام) فرمودند : ✍ ان لكل صائم عند فطوره دعوة مستجابة فاذا كان اول لقمة فقل : بسم الله اللهم یاواسع المغفرة اغفر لی. 👌 هر روزه داری هنگام افطار یك دعای اجابت شده دارد . پس در اولین لقمه افطار بگو : به نام خدا ، ای خدایی كه آمرزش تو فراگیر و وسیع است ، مرا ببخش. 📚( اقبال الاعمال ، ص۱۱۶ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر بزرگم همیشه می گفت: چاه، دستی پر نمیشه .. اون وقتا سنم کم بود و معنی حرفشو نمی فهمیدم .. می پرسیدم عزیز یعنی چی "چاه دستی پر نمیشه؟ " با همون لهجه کاشونی می گفت: یعنی اگر چاهی خشک باشه، هر چقدرم توش آب بریزی نمیتونی ازش آبی برداری ... خود ِچاه باید آب داشته باشه .. امروز توی این سن و سال معنی اون حرفو کاملا می فهمم .. اگر آدمی دوستت نداشته باشه، هر کاری هم براش بکنی، دوست نخواهد داشت آدم بد ذات و نمی تونی ذاتش و عوض کنی. رفتنی رو اگه دنیاتو هم به پاش بریزی، میره ... خدا بیامرزتت عزیز چاه هیچ وقت دستی پر نشد ... ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک عمر صبح زود بیدار شدیم و لباس فرم پوشیدیم. صبحانه خورده و نخورده، خواب و بیدار، خوشحال و ناراحت، با ذوق یا به زور، راه افتادیم به سمت مدرسه. قرار بود با سواد شویم! روی نیمکت نشستیم، صدای حرکت گچ روی تخته ی سبز رنگی که میگفتند سیاه است را شنیدیم، با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که میخورد مثل پرنده که در قفسش باز می شود از خوشحالی پرواز کردیم. قرار بود با سواد شویم! بند دوم انگشت اشاره مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم،‌ به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم. گفتند از روی غلط هایت بنویس تا یاد بگیری، ما نوشتیم و یاد گرفتیم. قرار بود با سواد شویم! از شعر، از گذشته های دور، از مناطق حاصل خیز، از جامعه، از فیثاغورث، از قانون جاذبه، از جدول مندلیف گفتند، تا ما همه چیز را یاد بگیریم. استرس و نگرانی، شب بیداری و تارک دنیا شدن. کنکور شوخی نداشت، باید دانشجو می شدیم. قرار بود با سواد شویم! دانشگاه، جزوه، کتاب، امتحان و نمره. تمام شد. تبریک حالا ما دیگر با سواد شدیم... فقط می خواهم چند سوال بپرسم! ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم؟ ما چقدر سواد فرهنگی داریم؟ ما چقدر سواد رابطه داریم؟ ما چقدر سواد دوست داشتن داریم؟ ما چقدر سواد انسانیت داریم؟ ما چقدر سواد زندگی داریم؟ قرار بود با سواد شویم! ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من چرا هر چی دعا میکنم نمیشهه؟؟؟؟...😞😩 مگه ما مسلمون نیستیم؟ پس چرا خدا تحویل نمیگیره؟🤒 بریم پاسخش رو با حدیثی از امام علی (ع) بشنویم😍💕👆 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد. مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟ آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد. مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم. مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد. آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند. مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد . . ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌