┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
چند وقت پیش برای خودم و فاطمه دوتا چادر سفارش دادم برامون بدوزن .
چادرها آماده شد .
با دوست عزیزی که زحمت دوختش رو کشیده بودن داشتم هماهنگ میکردم که اگه ممکنه چادر ها رو به دستم برسونن ؛ خودم شرایط تحویل گرفتنش رو نداشتم.
ایشون قبول کردن و گفتن اسنپ میگیرن و برامون میفرستن .شب چهارشنبه سوری بود ؛ بعد از چند دقیقه تماس گرفتن که هر چقدر تلاش کردم هیچ راننده ای درخواستم رو قبول نمیکنه ، اگه امکانش هست اسنپ رو شما بگیرین .
درخواست اسنپ دادم هیچ راننده ای قبول نکرد .
دوباره هم اسنپ و هم تپسی رو همزمان گرفتم .
بعد از ۲۰ دقیقه اسنپ پیدا شد .
تماس گرفتم : ببخشید آقا میخواستم
یک بسته ای رو به دستم برسونید .
راننده قبول نکرد و سفر رو لغو کردم .
و مجدد هم درخواست اسنپ و تپسی ...
دیر وقت شده بود و من هم خیلی عجله داشتم .
بعد از چند دقیقه در ناامیدی تمام راننده ای قبول کرد .
تماس گرفتم : ببخشید آقا امکانش هست بسته ای رو به دستم برسونید ؟
بعد از چند دقیقه مکث گفتند: داخل بستتون چیه ؟
گفتم :لباس.
ایشون قبول کردند .
نگرانی بعدی این بود که خودم خونه نبودم و مونده بودم چطوری بهشون بگم بسته رو به نگهبانی تحویل بدن .
چون معمولا کسی قبول نمیکنه و باید کسی باشه که بسته رو تحویل بگیره .
راننده رسید و تماس گرفت : ببخشید خانم من رسیدم .
گفتم اگه امکانش هست بسته رو به نگهبانی تحویل بدید .
گفتند: همون آقایی که داخل ساختمون نشستند؟
گفتم بله ، بهشون بگین که بسته برای ...۱۱_۱۸.
دیدم اون آقا ادامه داد .
۱۸_۱۱_۵
خیلی تعجب کردم اما اصلا توجه نکردم و دوباره تکرار کردم بفرمایید بسته برای ...
دوباره گفتند: خانم من این شماره رو از دیشب حفظم ۵_۱۱_۱۸
ساکت و مبهوت مونده بودم .
_ببخشید خانم تو بسته چادره؟
دوتا چادر ؟
+بله
_شما تو خانوادتون شهید دارین ؟
شهید گمنام ؟
+شهید داریم ولی گمنام نه.
راننده با حس و حال عجیبی گفت :
من دیشب خواب دیدم ،خواب دیدم شهیدتون بهم دوتا چادر داد و گفت :
اینارو تحویل نگهبانی بده .
بگو برای ۵_۱۱_۱۸
من از دیشب این شماره رو حفظم .
شهید شما دیشب منو تا اینجا آورد که چادرها رو به شما برسونم .
نمیدونم حکمتش چیه...🌿🤍
۱۴۰۲/۱۲/۲۲
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
🔔🔔🔔🔔🔔
وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
سال ۹۲ وقتی که با هم سمت مسجد می رفتیم که برای انتخابات ریاست جمهوری رای بدیم، بغض کلامش رو هیچ وقت فراموش نمیکنم که چقدر از اجماع نکردن انقلابیون ناراحت بود
میگفت:
روزی دو خانم با بچه ای نزد امیرالمومنین{ علیه السلام} رفتند هردو ادعای مادری فرزند رو داشتند
امیرالمومنین{علیه السلام} دستور دادند که شمشیری بیارید تا فرزند رو از وسط نصف کنیم هردو مادر نیمی از فرزند را داشته باشند؛ مادر اصلی دست فرزند رو رها کرد و گفت فرزند من نیست فرزند این خانم است .
حضرت فرمودند فرزند رو به این خانم که دست بچه رو رها کرد تحویل بدین مادر راضیه خودش از فرزندش دور باشه اما فرزندش سالم باشه.
میگفت کاش این کاندید های ریاست جمهوری مثل یک مادر دست انقلاب رو رها میکردن تا انقلاب سالم باشه و دست نااهلان نباشه.
اون سال چقدر از رای آوردن حسن روحانی ناراحت شد، چقدر از مذاکرات ظریف و ذلالت دربرابر استکبار ناراحت بود.
چقدر از تعلیق غنی سازی و پر کردن قلب راکتور ها با بتن زجر کشید
چه شبهایی که بخاطر پایمال شدن خون شهدای هسته ای اشک ریخت.
اما حالا در این روزگار دوباره شاهد دروغ های عدهای هستیم که جای جلاد و شهید را عوض میکنند،کارهای نکرده را کرده جلوه میدهند
برجام ننگین را افتخار میدونند....#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
🇵🇸🇮🇷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصطفی جان ، عزیز دلم
خودتو برسون کار گره خورده
بچه ها شب و روزشون رو گذاشتن دیگه از اینجا به بعدش با شماست کما اینکه تا اینجا هم شماها کار کردید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم_به_روایت_خانواده
🇵🇸🇮🇷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴