eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
892 دنبال‌کننده
88.7هزار عکس
113.7هزار ویدیو
563 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و هفتم رضا: ولی بازش کنی بهتره هااا - چشم ،الان میرم میارمش...  رفتم داخل کیفم ،جعبه کوچیک کادو شده رو آوردم کنارش نشستم  بازش کردم ،خیره شده بودم بهش  باورم نمیشد  همون تسبیح فیروزه ای که دیدمش تو راه شلمچه - از کجا میدونستی من اینو میخواستم ؟ رضا: اون روز که تو اون مغازه بودیم ،دیدم چشمت بهش خیره شده بود ،همون روز نخریدمش قبل اینکه بیایم خواستگاری رفتم خریدم و برگشتم - یعنی رفتی همونجا خریدی ؟ رضا: اره - واااییی خیلی ممنونم  رضا : اینجور مواقع کاره دیگه ای هم میکنناااا - چه کاری ؟  صورتشو آورد جلو  رضا: ماچ ( داشتم از خجالت آب میشدم ) رضا: چشمامو بستم که خجالت نکشی ،بدو بدو - آروم صورتشو بوسیدم  رضا هم بغلم کرد :،خوشحالم که تو اینجایی و مال من شدی - من خوشحالم که تو مال من شدی و من الان اینجام توی اتاق تو بعد از خوندن نماز صبح خوابیدیم  با صدای در بیدار شدم  نرگس: رها خانم ،بیدار نمیشی ؟ ( چشمام به زور باز میشد، یه نگاهی به کنارم کردم ،رضا نبود) - چیزی شده ؟ نرگس: خانم خانما، من مرخصی قبل عقد به شما دادم نه مرخصی بعد عقد - وااییی نرگس تو رو خدا یه امروزه هم مرخصی باشم ،قول میدم از فردا از تو زودتر بیدار شم ،قول قول نرگس: مثل بچه کوچیکا قول دادی که ،باشه فردا نیای ،اخراجی - چشم ،رییس بد اخلاق 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و هشتم با رفتن نرگس گوشیمو برداشتم شماره رضا رو گرفتم - سلام  رضا: سلام خانومم خوبی؟ چه زود بیدار شدی - مدیرمون بیدارم کرد رضا:( صدای خنده اش بلند شد،چقدر دلنشین میخندی )نرگس و میگی؟ - اره  رضا: هیچی خواهر شوهر بازیش شروع شده پس - تو کجا رفتی؟ رضا: با مرتضی اومدیم سپاه بعد میریم کانون - ناهار میای؟ رضا: برای دیدن یار حتمن میام - خیلی ممنونم  رضا: خیلی دوستت دارم رهای من - منم خیلی دوستت دارم  رضا: برم که مرتضی داره صدام میزنه - باشه مواظب خوت باش  رضا: تو هم همین طور،یا علی دیگه خوابم پریده بود ،تخت و مرتب کردم  موهامو شونه زدمو گیس کردم  رفتم از اتاق بیرون  دست و صورتمو شستم و رفتم سمت آشپز خونه  عزیز جون داشت غذا درست میکرد - سلام عزیز جون: سلام به روی ماهت ،بیا بشین برات چایی بریزم - نه نمیخواد خودم میریزم  عزیز جون: باشه ( عزیز جون سفره رو پهن کرد روی زمین ،وسایل صبحانه رو روی سفره چید ،منم یه لیوان چایی برای خودم ریختم و کنار سفره نشستم به عزیز جون نگاه میکردم که چقدر با عشق داره غذا درست میکنه ) بعد از خوردن صبحانه ،سفره رو جمع کردم رفتم توی حیاط روی میزی که کنار حوض بود نشستم  و به گلای کنار حوض نگاه میکردم  کی فکرشو میکرد من یه روزی عروس این خونه بشم  واقعن کسی از حکمت خدا سر در نمیاره  خدایا به خاطر همه چی شکر 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی ونهم عزیز جون: رها مادر - جونم عزیز  عزی جون: رها جان گوشیت زنگ میخوره - چشم الان میام  بدو بدو رفتم توی اتاق گوشیمو نگاه کردم ،مامان بود - سلام مامان جون خوبی مامان: سلام رهاجان ،خواب بودی؟ - نه ،رفته بودم تو حیاط نشسته بودم  مامان: آها ،خودت خوبی؟ آقا رضا خوبه ؟ - شکر خوبیم  مامان: رها جان میخواستم بهت بگم بابات گفته امشب شام با آقا رضا بیاین اینجا - بزارین ، رضا موقع ظهر اومد ازش بپرسم،شاید تا دیر وقت سر کار باشه  مامان: باشه ،باز خبر بده بهم - چشم  مامان: فعلن ،میخوام برم بازار ،تو چیزی نمیخوای؟ - خوش بگذره نه مامان جون ،به همه سلام برسون  مامان: تو هم سلام برسون ،خدا حافظ حوصله ام سر رفته بود ،رفتم سمت قفسه کتابها،کتاب شهید مرتضی آوینی رو برداشتم  روی تخت دراز کشیدم و شروع کردم به خوندن  بعد از کمی خوندن چشمام سنگین شد و خوابم برد  با صدای اذان گوشیم بیدار شدم  واییی خدای من چقدر خوابیدم من شانس آوردم نرگس اینجا نبود وگرنه میگفت تا الان خواب بودی دختر... رفتم وضو گرفتم ،سجادمو پهن کردم چشمم به تسبیح فیروزه ای افتاد ،لبخندی به لبم نشست و ایستادمو نمازمو شروع کردم به خوندن  دو رکعت نماز شکرانه هم خوندم  بعد از خوندن نماز  رفتم سمت ساک لباسام  یه دست لباس بیرون آوردم  رفتم یه دوش گرفتم  برگشتم توی اتاقم  موهامو خشک کردمو گیس کردم  رفتم توی پذیرایی  بوی غذای عزیز جون همه خونه رو پیچیده بود - ببخشید عزیز جون ،کمکتون نکردم  عزیز جون: این چه حرفیه دخترم  صدای زنگ در اومد  چادرمو سرم کردم رفتم دم در دروباز کردم  نرگس بود  نرگس: سلاااام ، عروس تنبل - سلام مدیر بد اخلاق وارد خونه شدیم  نرگس: به به چه بویی میاااد،عزیز جون ،عروس خانم ناهار درست کرده؟ عزیز جون: نرگس جان ،رها رو اذیت نکن  نرگس: چشم عزیز جون  منم یه لبخندی زدم براش نرگس: بخند ،بخند ،فردا تو کانون جواب این خنده اتو میدم - بد جنس ،تلافی نداشتیماااا نرگس: باشه بابا ،تو درست میگی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت چهلم سفره رو پهن کرده بودیم داخل پذیرایی که در خونه باز شد  رضا اومده بود و تو دستش سه تا شاخه گل داشت  نرگس: سلام داداشی - سلام رضا: سلاااامم بر خانومهای عزیز این خونه  نرگس: داداش داری به در میزنی دیوار بشنوه دیگه رضا: ععع نرگس خندم گرفت رضا هم اول رفت پیش عزیز جون دستشو بوسید و یه شاخه گل داد به عزیز جون  عزیز جون: دستت درد نکنه مادر  بعد رفت سمت نرگس: بفرمایین تقدیم به خواهر گلم  نرگس هاج و واج مونده بود نرگس: داداش رها اونجاستااا،من نرگسم رضا: نمک نریز دختر ،بگیر  نرگس: دستت درد نکنه  بعد اومد سمتم گلو گرفت به سمتم  تو نگاهش پر از حرفای قشنگ بود ولی جلوی عزیز جون و نرگس حیاش اجازه گفتن نمیداد  رضا: بفرمایید - خیلی ممنونم رضا: خوب بریم ناهار بخوریم که خیلی گشنمه  بعد از خوردن ناهار ،با نرگس سفره رو جمع کردیم و شستیم  بعد از شستن ظرفا رفتم توی اتاق  رضا در حال خوندن کتابی بود که روی تخت گذاشته بودمش - ببخشید حوصله ام سر رفته بود گفتم کتاب بخونم  رضا: عع ببخشید چرا ،کل اتاق واسه شماست خانوووم  حالا خوشت اومد ؟ - زیاد نخوندم ولی تا جایی رو که خوندم خیلی قشنگ بود - رضا جان؟ رضا: جانم - مامان صبح زنگ زد واسه شام دعوتمون کرد ،میریم ؟ رضا: چرا که نه ! مگه میشه به مادر خانوم گفت نه - دستت درد نکنه (به مامان زنگ زدمو گفتم که امشب میایم ) اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارتنامه‌شهدا۩شهیدسلیمانی.mp3
1.25M
🕊🕊🕊 زیارتنامه ی شهدا 🕊🕊🕊🟢🟡🔴🟢🔵🟠🟣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلامٌ‌على‌أرواحٍ‌طاهرةٍ‌أبت‌الموت إلاشرفاً‌فاستُشهِدت .. سلام‌بر‌روح‌و‌جان‌های‌پاكی‌كه چيزی‌جز‌شرف‌از‌مرگ‌نخواستند وشهید‌شدند ... ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
'اگـرکسی‌صدای‌رهبر‌خود‌را‌نشنود؛ بہ‌طوریقین‌صدای‌امام‌زمان‹عج› خودراهم‌نمی‌شنود . . وامروزخط‌قرمز‌بایدتوجہ‌تمام‌و‌اطاعت‌ ازولی‌خودرهبری‌نظام‌باشد ..!'📿 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد جان طاقت هجر تو از این بیش ندارد...💔 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج‌قاسم‌میگفت : ازخدا‌یڪ‌چیز‌خواستم!' خواستم‌ڪه‌خدایا‌اگر‌بخواهم‌بہ انقلاب‌اسلامۍخدمت‌ڪنم ؛ بایدخودم‌راوقف‌انقلاب‌ڪنم . . ازخداخواستم‌اینقدر‌به‌من‌مشغله‌بدهد که‌حتۍفڪر‌گناه‌هم‌نڪنم..!' ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
-دفتࢪڪاࢪش‌بیابان، میزش‌ازسنگ‌وصندلی‌اش‌زمین‌بود! ازجان‌عزیزترداشتیم‌گرفتند💔:)! ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚✨سخنان قابل تأمل شهید سلیمانی درباره سوال جوان رزمنده از ایت الله مشکینی👌👌👌 🌹به‌مناسبت میلاد حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان🌹 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
message-1708417322-39.mp3
2.3M
🌺 میلاد حضرت علی اکبر(ع) 💐گفتند بهشتی كه نباشی برهوت است 💐دیدیم که این ملک ز فیضت ملکوت است 🎙 صابر خراسانی ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | «تأثیر شهید بر هویت جوانان» 🔺روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از تأثیرپذیری یک جوان از شهید مدافع حرم ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماشهیدزیادداریم‌امّاشهیدی‌که‌ به‌دست‌خبیث‌ترین انسان‌های‌عالم . . . یعنی‌خودآمریکایی‌هابه‌شهادت‌برسد!! چنین‌شهیدی‌غیرازحاج‌قاسم‌من کسه‌دیگری‌رایادم‌نمی‌آیدシ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴