eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
813 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ دو سال بعد وقتی برگشت برایم از و گروه مستند سازی‌اش گفت. می‌گفت از بچه‌های دانشگاهشان هستند و مستندهای قوی می‌سازند.🎥 بعد زنگ زد به دوستش و دعوتش کرد تا بیاید آنجا. 🔺 از میان حرف‌هایشان فهمیدم که قرار است با مصطفی به سوریه بروند تا از جنگ سوریه فیلم بسازند. 📼📹 🌺🌺🌺 ⚜ وقتی که دوستانش رفتند، همان‌طور که دستم زیر چانه‌ام بود و عکس و فیلم‌هایش را میدم با حسرت گفتم: «ای کاش دو سال قبل بود که منم می‌اومدم اونجا، اما الان تازه ازدواج کردم و خانمم بارداره!»😔 🌹🌹🌹 💕 مصطفی بلند شد و آمد کنارم، دستی به شانه‌ام زد و گفت: «داداش غمت نباشه، ❣ این جنگ به این زودیا تموم نمیشه، یه روز می‌رسه که همه‌تون راهی می‌شید!»🌹 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
خوب است دیدنش . . . حتی بہ همین قاب عڪس هـا اما دلمان برای خودش تنگ میشود..... #فاطمه‌خانم‌وآقامحمدعلی‌صدرزاده #شهـدا_را_یاد_ڪنید #با_ذڪر_صلوات @syed213
#قرار_منتظران_مهدی(عج) هر شب ۵ صلوات جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا #امام_زمان(عج) به نیابت از #شهید_حسن_هِنری #شبتون_شهدایی @syed213
✨ فرازی از وصیت‌نامه #شهید_مصطفی_صدرزاده #قسمت_چهارم @syed213
یه روزی هم میاد رو بَنِرای سطح شهر می‌بینیم نوشته: « کاروان راهیان » . کاروانی که از ایران و افغانستان و عراق زائـر راهی میکنه به سمت ... می بردمون به سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه... وقتی خوب دلمونو تکون دادیم و عقده ی این چند سال فراق رو جبران کردیم... . یکی مثل که از یادگارای همین سالای جنگ با تکفیریا باشه برامون شروع میکنه به روایت کردن... . " اینجا که نشستید اسمش است! قریه‌ای که توش حرم مطهر خانوم زینب قرار داره... همینجا بود که مدال گردن ، اولین شهید مدافع حرم ، انداختند...‌ . تو همین خاک بود که محمود رضا بیضایی به معشوقش ، امام حسین رسید... " . بعد سوار اتوبوس میشیم و میریم بعد از اینکه نشستیم رو خاکا ، راوی میگه: " اینجا حلبِ... همونجایی که رو به آسمون پرواز داد... همینجا بود که ، فرمانده ایرانی لشگر فاطمیون ، سرشو گذاشت رو پاهای اربابش! خبرنگاری که دختر سه ساله ‌شو به دختر سه ساله‌ی ارباب سپرد و از دنیا خداحافظی کرد... . اینجا مقتلِ و ... جووناالوارثینو سال شماها که از همون اول عادت کرده بودن به دل ندادن... . مقصد بعدیمون ، جنوب غربِ حلب... همونجایی که تروریستا محاصره‌ش کردن و نیروهای مقاومت رو مجبور به عقب نشینی.‌.. همونجایی که وقتی آزاد شد،همه سجده شکر بجا آوردیم... هر چند برای آزاد شدنش دادیم و اسیر... یکیشون بود که با رفتنش چهار تا بچه‌ش یتیم شدن... ولی کاری کرد که اون دنیا ، جلو حضرت زهرا ، سرشونو با افتخار بلند کنن و بگن: ما بچه های شهید بلباسی ‌ایم!‌ " مثل ،‌ مثل هویزه ، مثل چزابه ، مثل طلاییه ... یه روزی و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می کنیم... یه روزی گذرمون بهشون میخوره.. [ هر زمان تو خیابونا چشمتون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید ، بدونید به فاصله ی اندکی ، روزی میرسه که سرتاسر ایران نوشتن... « کاروان راهیان قدس » کاروانی که این بار مقصدش فراتر از و ! کاروانی که میره به سمت خود نماز میخونه تو مسجدالاقصی... با امامت امام دوازدهم... و با حضور تمام شهدا... شهدایی که روزی برای زیارتشون ‌هامون و هامون خاکی شد ... و دیر نیست اون روز ! روزی که با چشمای خودمون ببینیم که رو سر در‌ ورودی نوشته: «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» @syed213
بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز آن مبادا كه كند دست طلب كوتاهـم... @syed213
🏴رفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست 🏴جان به لب شد از غمت شهر مدینه بارها ▪️رحلت جانسوز پیامبر رحمت(ص) تسلیت باد. @syed213
🏴لخته ها را پاک می کرد از لب خشکیده اش 🏴زینب خونین جگر با گوشه های معجرش ▪️شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد. @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ مصطفی از شهرک‌های شیعه‌نشین می‌گفت و سرهایی که بی‌گناه بریده می‌شود.😔 🔺از اتفاقات تلخی که برای شیعیان می‌افتد.😔 در بین فیلم هایی که داده بود ببینم، به فیلمی رسیدم که مصطفی بی‌سیمش را گم کرده بود و به بچه‌ها می‌گفت: «بی‌سیم من کجاست؟» 🤔 یکی از بچه ها بی‌سیم را آورد و گفت: «بفرمایید فرمانده!»🌹 زدم رو شانه‌اش و گفتم: «چه خبره داداش؟😉 برای خودت فرمانده شدی، لو نمیدی؟!» 😁 🌹اما او به شوخی و خنده ماجرا را گذراند.🌹 🌺🌺🌺 ✨ فیلم بعدی را آوردم. مصطفی روی زمین نشسته و اشتباهی داشت پوتین‌های خاکی را می‌پوشید. مرتب کف می‌زد و با لهجه‌ی غلیظ مشهدی می‌گفت: «آقا این پوتینا رو دربیار، دزدی قبیحه، 😁 پای تو ۴۳ است و پای من ۴۴. آقا تو فرمانده‌ای زشته!» 😉 ✨ مصطفی می‌خندید 😁 و غنایمی را که از عملیات آورده بود، نشان می‌داد و می‌گفت: «آخه مگه ما دوشکا داریم که تو رفتی دو تا جعبه فشنگ دوشکا جمع کردی؟»😄 خم شد تا پوتین‌هایش را پا کند. بعد با خنده گفت: «مو بچه مشهدُم. 😉 تو چیکار داری به این کارا، ولی مگه تو مربی پوتینی که پوتین من رو برمی‌داری؟ آقا پوتین مردم رو برندار، تخم مرغ دزد، شتر دزد می‌شه ها!»😁 پوتین را آورد جلوی دوربین و قسمت پاره‌اش را نشان داد و گفت: «زدی به کاهدون برادر!»😉 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213