eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
814 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ تجلّی مهدی علیه السلام در قرآن 🔸وَ نُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِینَ.(قصص/۵) ما می خواهیم بر مستضعفین زمین منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم. 🌸🍃امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره آیه《و نرید ان...》فرمود:مستضعفین،آل محمد صلی الله هستند که خداوند،مهدی آنها را پس از سختی ایشان بر می انگیزد و او،آنها را عزیز می کند و دشمنانشان را ذلیل می گرداند.(۱) 🔸أَلیَومَ یَأسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ.(مائده/۳) امروز کافران از(زوال)دین شما مأیوس شدند.پس از آنها نترسید و از(مخالفت)من بترسید. 🌸🍃امام باقر علیه السلام درباره آیه《الیوم یأس...》فرمود:منظور از "یوم"روزی است که قائم قیام کند.(۲) (۱)بحارلانوار،ج۵۱،ص۵۴ (۲)بحارالانوار،ج۵۱،ص۵۵ ✨الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج✨ @syed213
شنیده بودم که می‌گفتند در هر سنی می‌توان دانشجو بود... دانشجو بودن #مرام است...💕 حقا که از دانشجوی مکتب زینب (س)، مگر می‌شود انتظاری غیر از این داشت؟!✨ واحدهایی را که از کلاس بانو برداشتی، همه را قبول شدی...💕 #روز_دانشجو بر بهترین دانشجویان دانشگاه الهی که بالاترین نمره‌ی #کلاس_عشق را نزد پروردگار گرفتند، مبارک باد...🌹💕 #شانزدهم‌آذر #روزدانشجو @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیچاره‌ها دنبال تونل مخفی‌هامون می‌گردن، نمی‌دونن که توی کوچه‌پس‌کوچه‌های و در حال دوردور کردنیم... ۲۵سال‌آینده‌رانخواهددید @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_سی‌_و_یک ✨هوش و فهم فوق‌العاده بنده همراه آقایان، محقق داماد، مومن، تق
✨ سرتان می‌شکند! در دوران مبارزات طولانی، در آن سال‌های اختناق _که شما‌ها در دنیای مخصوص آخوندی و طلبگی ماها نبودید_ یکی از کارهایی که معمول بود، این بود که روحانیونِ مبارز را به بی‌سوادی "رَمی" کنند؛ در صورتی که این‌ها از خیلی از آن‌ها با سوادتر بودند! ما در مشهد مسجدی به نام مسجد کرامت داشتیم که اجتماع عظیمی از جوانان و نوجوانان در آنجا گرد می‌آمدند. من یک وقت در آنجا در خلال صحبت به یکی از این حرف‌هایی که درباره ما گفته شده بود، اشاره می‌کردم، این شعر _که ظاهرا متعلق به میرزا حبیب است_ به زبانم آمد: زین علم که رسمی است بی‌بحث و جدل نیز افزون ز تو چندین ورق باطله داریم بعد گفتم اگر نوشته‌های و نوشته‌های و را به سر هر کدامتان بزنم، سرتان می‌شکند، این قدر زیاد است. 🔺دیدار با جمعی از هنرمندان ۱۳۷۰/۹/۴ @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#کتاب_قرار_بی_قرار #قسمت_صد_و_دو #فصل_هشتم_کتاب #کوچه‌پس‌کوچه‌های_کودکی #از_زبان_فاطمه‌سادات_افقه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ برای مراسم شب عاشورا با مادرم و ترنم و امیرعلی کوچکم، رفتیم خانه‌ی پدربزرگم. 🔺 داشتیم برنامه‌ی ظهر عاشورا را می‌چیدیم که دایی‌احمد گریان وارد خانه شد.😔 🔺 نیاز نبود حرفی بزند، همه فهمیدیم که خبر مصطفی را آورده‌اند. یخ کردم... هنوز هم که فکرش را می‌کنم یخ می‌کنم. خاله‌ها و دایی‌ها و بچه‌ها همه ساکت بودند. رضا خوشحال وارد خانه‌ی آقابزرگ شد. محمد، برادرش بی‌هوا خبر مصطفی را داد.😔 رضا آرام رفت داخل حیاط، روی راه‌پله‌های زیرزمین نشست و با صدای بلند گریه کرد.😭 🌺🌺🌺 همراه همه‌ی کسانی که آنجا بودند، رفتیم خانه‌ی پدرم. 🔺قرار بر این شد که صبح زود همه راهیِ شهریار شویم. تمام شب راه رفتم. گریه نمی‌کردم چون هنوز فکر می‌کردم مصطفی دارد مثل بچگی‌مان مسخره‌بازی در می‌آورد.😔 بالاخره صبح شد و ما هم راهیِ خانه‌ی مصطفی شدیم. بنرهای تبریک و تسلیت روی دیوار بود.🏴 صدای گریه‌ی جمعیت در صدای طبل و دُهُل و روضه‌ی روز عاشورای هیئت داخل کوچه گم می‌شد و عزای مصطفی در عزای امام‌حسین(ع)... رضا تند رانندگی می‌کرد تا به مراسم تشییع برسیم. من هم جایی میان خاطراتم گم‌و‌گور شده بودم. بالاخره بعد از دیدن عکس‌های معراج باور کردم که مصطفی دیگر زمینی نیست.😔 💠 تمام خیابان‌های کهنز را بسته بودند. پنج‌شش‌هزار نفری برای تشییع آمده‌بودند. 🔺یک راهپیماییِ بزرگ از مسجد امام زمان(عج) تا گلزار شهدا... رضا را وسط جمعیت گم کردم. هیچ‌کس حاضر نبود راه باز کند تا به گلزار برسم. متوسل به خود مصطفی شدم و راه باز شد. 🔻بعد از دفنش، سمیه‌خانم مثل همیشه در جهت عقاید همسرش خطبه‌ی بلندبالایی خواند. ⚜ میان حرف‌هایش تأکید کرد که مصیبت وارده سخت است، اما دردش از درد مصیبت حضرت زینب(س) بالاتر نیست و مصطفی هم مدافع حرم بی‌بی زینب(س) بود...🌹 🌸🌸🌸 هم‌بازی دوران کودکی‌ام بالاخره در خانه‌ی ابدی‌اش آرام گرفت و به آرزویش رسید.😊 حالا ما مانده‌ایم و دنیایی پر از هیاهو که امثال مصطفی را کم دارد...😔 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهیدان‌زنده‌اندونزدپروردگارشان‌روزی‌می‌گیرند #سلام‌برشهدا زیبایی #نگاهــت وجودمان را آرام می کند آنقدر زیبا #لبخند می‌زنی که متأثر میکنی هر نگاهی را و چه زیباست دلسپردن به #شهدا سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
🌹نتیجه نافرجام امید به غیر خدا🌹 امام صادق (علیه السلام) : خداوند می فرماید:  سوگند به عزت و جلال و مقام ارجمندم که رشته آرزوی هر کسی را که به غیر من امیدوار گردد، قطع می کنم، و لباس خواری را در نزد مردم برقامت او می پوشانم، و او را از مقام تقرب خود و از فضل و کرمم، دور می سازم، آیا او در گرفتاری ها به غیر من دل می بندد، با اینکه گرفتاری ها و رفع آنها در دست من است؟، آیا او در فکر خود، در خانه غیر مرا می کوبد، با اینکه کلید همه درهای بسته نزد من است و در خانه ام به روی همه باز می باشد... 📚 اصول کافی ج 2 @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_سی‌_و_دو ✨ سرتان می‌شکند! در دوران مبارزات طولانی، در آن سال‌های اختناق
✨ خاطرات زندان قزل قلعه شماها واقعا یادتان نیست، چون در آن زمان نبودید؛ امّا افرادی که بودند، می‌دانند چه بود؛ اصلا قابل تصویر نیست. سال ۴۲ بنده را به زندان قزل قلعه بردند. در همان زمان، چند جوان تهرانی را هم آوردند. من از پشت درِ سلول شنیدم که دارند حرف می‌زنند؛ فهمیدم این‌ها را تازه دستگیر کرده‌اند. قدری خوشحال شدم؛ گفتم چند روزی که بگذرد و بازجویی‌ها تمام شود، داخل زندانِ انفرادی هم گشایشی پیش می‌آید؛ با این‌ها تماس می‌گیریم و حرفی می‌زنیم و بالاخره یک هم‌صحبتی پیدا می‌کنیم. شب شد؛ دیدیم یکی یکی آن‌ها را صدا کردند و بردند. یک ساعت بعد، من در همان سلول مشغول نماز مغرب و عشا شدم. بعد از نماز دیدم یک نفر دریچه‌ی روی درِ سلول را کنار زد و گفت: "حاج آقا ما برگشتیم". دیدم یکی از همان تهرانی‌هاست. گفتم در را باز کن، بیا تو. در را باز کرد و آمد داخل سلول. گفتم چرا زود برگشتی؟ معلوم شد آن‌ها را پای منبر مرحوم شهید باهنر گرفته بودند. شهید باهنر ماه رمضان سال ۴۲ در شبستان مسجد جامع تهران منبر رفته بود؛ ساواکی‌ها هجوم می‌آورند و عدّه‌ای را همین طوری می‌گیرند؛ این پنج شش نفر هم جزو آن‌ها بودند. خود شهید باهنر را هم همان وقت گرفتند و به زندان قزل قلعه بردند. از این افراد بازجویی می‌کنند، می‌بینند نه، این‌ها کاره‌ای نیستند و فعّالیت مهمی ندارند؛ لذا آن‌ها را رها می‌کنند. وقتی وسایل جیب آن‌ها را می‌گردند، تقویمی از این شخصی که او را باز گردانده بودند، پیدا می‌کنند که در یکی از صفحات آن با خط بدی یک بیت شعر غلطِ عوامانه نوشته شده بود: جمله بگویید از برنا و پیر لعنت‌الله رضا شاه کبیر او نه شعار داده بود، نه این شعر را چاپ کرده بود، نه جایی آن را نقل کرده بود؛ فقط در تقویم جیبی‌اش این شعر عوامانه را نوشته بود. به همین جرم، او را شش ماه به زندان محکوم کردند! 🔺سخنرانی در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان کرمان ۱۳۸۴/۲/۱۹ @syed213
🔴 دادستان کشور: 🔹در یک جنگ جدی دشمن قرار گرفته‌ایم 🔹 اطلاعاتی داریم که نفوذی‌ها در بخش‌های مختلف اقتصاد کشور تلاش می‌کنند تا ضربه دشمن را کاری کنند. 🔹وزارت اطلاعات جاسوسی در بخش اقتصادی را رصد کند/ایرنا @syed213
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ سال ۱۳۷۵، سپاه تعدادی واحد مسکونی در کهنز شهریار به کارکنان بخش های مختلف خود فروخت.🏢 پدر آقا مصطفی که در بهداری سپاه مشغول بود، یک سال بعد از ساخت این مجتمع‌ها، یکی از آن آپارتمان‌ها را خرید. 🔺 پدر من هم در لجستیک سپاه مشغول بود و منزلمان روبه‌روی خانه‌ی آقای صدرزاده... بچه‌های سپاه یک اتاقک دوازده متری را برای پایگاه بسیج در نظر گرفته بودند. آنجا پایگاه فرزندان پاسدار در مقاطع راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه بود. 🌺🌺🌺 ✨ آقای‌بهرامی و آقای‌خدایار و حاج‌آقا‌غلام‌عباسی که از بنیان‌گذاران پایگاه بسیج بودند، هم مراسم دعای توسل و هم روضه‌های محرّم را در همین اتاقک برگزار می‌کردند. ✨میان همان دعاهای توسل بود که برای اولین بار مصطفی را دیدم.✨ 🌸🌸🌸 💠قبل از حضور پاسدارها و بسیج، منطقه‌ی کهنز، به دلیل اینکه دورتادورش باغ‌های بومی‌نشین بود، با معضلات اجتماعیِ زیادی دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد.😔 با حضور خانواده‌های پاسدار که به هیچ‌وجه زیر بار این مسائل نمی‌رفتند، تنش شدیدی در سال‌های اولیه بین این دو گروه ایجاد شد... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
#قرار_منتظران_مهدی(عج) هر شب ۵ صلوات جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا #امام_زمان(عج) به نیابت از #شهید_شاهرخ_ضرغام #شبتون_شهدایی #سالروز_شهادت @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهیدان‌زنده‌اندونزدپروردگارشان‌روزی‌می‌گیرند #سلام‌برشهدا در خط جهاد همیشہ گمنام شدند با ذڪر حسین و زینب آرام شدند اینان نہ فقط مدافعاڹ حرم اند امروز مدافعاڹ اسلام شدند سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
💕 حضرت امام صادق علیه السّلام 💕 ✨ هيچ غنيمتی مانند غنيمتی كه آدمی از راه كنترل چشم به دست می آورد نيست، زيرا ديدگان از نگاه به نا محرم فرو بسته نميشود جز آنكه در قلب او عظمت و جلال الهی مشاهده می شود . 📚 مصباح الشريعة، ص 9 @syed213
✍اینایی که دارن واسه کریسمس خودشونو پاره میکنن همونایین که عید غدیر میگفتن این عید عرباس به ما چه!!! ولی کریسمس عید باباشونه😒 @syed213
🕊 #مهمان_داریم_چه_مهمانی... 💐پیکرهای مطهر ۷۲ شهید دوران دفاع مقدس صبح روز سه شنبه(۲۰ آذر ماه) از مرز شلمچه وارد کشور خواهند شد 🍃🌹 @syed213
حاج حسین یکتا: بچه‌ها اصرار بر امر حق داشته باشید. یه چیزی رو فهمیدید خوبه، ولش نکنید؛ سخته اولش، ولی بعدش مَلَکه میشه. میبینی این گناه سخته، ولی ترکش کن؛ یه ذره تحمل کن، بعد سهل میشه. @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_سی‌_و_سه ✨ خاطرات زندان قزل قلعه شماها واقعا یادتان نیست، چون در آن زما
✨ این سه صلوات، مبارزه است. در دوران پیش از انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهر‌های هم‌جوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آن‌ها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آن‌ها عامی اطلاق می‌شد. با این حال جزو خواص بودند. آن‌ها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر می‌آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرستان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می‌کنید! راننده‌ی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیش نماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: چرا وقتی اسم پیغمبر می‌آید یک صلوات می‌فرستید، ولی اسم "آقا" که می‌آید، سه صلوات می‌فرستید؟! نمی‌فهمید. راننده به او جواب می‌داد: روزی که دیگر مبارزه‌ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه‌جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهمید، روحانی نمی‌فهمید! این را مثال زدم تا بدانید خواص که می‌گوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصی نیست. ممکن است مرد باشد، ممکن است زن باشد. ممکن است تحصیل کرده باشد، ممکن است تحصیل نکرده باشد. ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد. ممکن است انسانی باشد که در دستگاه‌های دولتی خدمت می‌کند، ممکن است جزو مخالفین دستگاه‌های دولتیِ طاغوت باشد. 🔺بیانات در جمع فرماندهان لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله صلی الله علیه‌و‌آله‌ ۱۳۷۵/۳/۲۰ @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️اختصاصی ⚡️ویژه 🎶🎵دلم گرفته ای رفیق..... تقدیم به همه ی رفقای سید ابراهیم🌹❤️ 🎦پخش برای اولین بار .. @syed213
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ کم‌کم پایگاه بسیج کهنز شناخته شد و تعداد بیشتری مایل به عضویت شدند.💯 فضایمان کوچک بود، برای همین یک اتاقک دیگر آوردند و دیوار بینشان را برداشتند. کمی که گذشت یک اتاقک دیگر هم برای بخش تدارکات اضافه شد.👌🏻 🌺🌺🌺 مسئولان پایگاه همه پاسدار بودند. وقتی خبردار می‌شدند که مثلاً در فلان بخش سپاه بعضی وسیله‌ها را نمی‌خواهند، ما سریع می‌رفتیم و اجناس بلااستفاده‌شان را با خودمان می‌آوردیم. 🔺از استکان و نعلبکی گرفته تا لباس خاکی و هر چیزی که سپاه نیاز نداشت. محرّم ها هم داخل خیابان داربست می‌زدیم و با برزنت تکیه درست می‌کردیم. آوردن وسایل مازاد سپاه کمک کرد که بتوانیم دور یک زمین خالی را که نزدیکمان بود، اتاقک بچینیم و روی آن‌را برزنت بیندازیم و دیگر نیازی به اجاره‌ی داربست نداشته باشیم. بعد از مدتی مسجد به داخل پایگاه منتقل شد. 💐💐💐 ✨ کم‌کم مجموعه‌‌ی بسیج می‌توانست روی کار ما حساب کند.💯 برای همین به هر کسی مسئولیتی دادند. حاج‌آقا بهرامی و چند نفر دیگر مسئول شورای پایگاه شدند. من مسئول تدارکات بودم. حمیدرضا در بخش پرسنلی مشغول ‌شد، امیرحسین هم به خاطر قد‌وقواره‌اش به حاج آقا گفت: «می‌خوام توی بخش عملیات باشم!» حاج آقا رو به سجاد و مصطفی کرد و گفت: «اطلاعات و بخش فرهنگی مونده!» مصطفی منتظر ماند تا سجاد اول بگوید. سجاد کار اطلاعات را برداشت. کاری که روی زمین ماند کار فرهنگی بود که مصطفی از خدا خواسته گفت: «منم کارهای فرهنگی رو انجام می‌دم!» ✅ تمام این کارها برای خودش منیّتی داشت، پست شب و گشت داشت، ولی فرهنگی کاری بود که روی زمین مانده بود و هیچ کس به آن نگاه هم نمی‌کرد. 🌻🌻🌻 ⚜ یک اتاقک سبزرنگ داشتیم که درش رو به بیرون باز می‌شد. آن شد مختص محصولات فرهنگی... مصطفی می‌رفت پاساژ مهستان و وسایل فرهنگی از سی دی و نوار گرفته تا چفیه، پلاک، عکس شهدا و این جور چیزها را تهیه می‌کرد و داخل اتاقک با همان قیمت خرید می‌فروخت. ✅ حتی پول کرایه‌ی ماشینش را هم از جیب خودش می‌داد. از داخل که می‌آمدند و از مصطفی اقلام فرهنگی می‌خریدند. مصطفی وقتی دید بچه های کهنز این‌قدر راغب هستند، پیشنهاد داد که بهتر است یک مغازه داخل کهنز اجاره کنیم تا محصولات فرهنگی آنجا به دست بقیه هم برسد. خیلی طول نکشید که یک مغازه‌ی کوچک پنج‌شش متری اجاره کرد... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
#قرار_منتظران_مهدی(عج) هر شب ۵ صلوات جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا #امام_زمان(عج) به نیابت از #شهید_محمودرضا_بیضایی #شبتون_شهدایی #سالروز_تولد @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا