#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_صد_و_پنج
#فصل_نهم_کتاب
#کارکوچکترهابامن
#از_زبان_سجاد_ابراهیمپور_برادرهمسرشهیدصدرزاده
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✨ کمکم پایگاه بسیج کهنز شناخته شد و تعداد بیشتری مایل به عضویت شدند.💯
فضایمان کوچک بود، برای همین یک اتاقک دیگر آوردند و دیوار بینشان را برداشتند. کمی که گذشت یک اتاقک دیگر هم برای بخش تدارکات اضافه شد.👌🏻
🌺🌺🌺
مسئولان پایگاه همه پاسدار بودند. وقتی خبردار میشدند که مثلاً در فلان بخش سپاه بعضی وسیلهها را نمیخواهند، ما سریع میرفتیم و اجناس بلااستفادهشان را با خودمان میآوردیم.
🔺از استکان و نعلبکی گرفته تا لباس خاکی و هر چیزی که سپاه نیاز نداشت.
محرّم ها هم داخل خیابان داربست میزدیم و با برزنت تکیه درست میکردیم. آوردن وسایل مازاد سپاه کمک کرد که بتوانیم دور یک زمین خالی را که نزدیکمان بود، اتاقک بچینیم و روی آنرا برزنت بیندازیم و دیگر نیازی به اجارهی داربست نداشته باشیم. بعد از مدتی مسجد به داخل پایگاه منتقل شد.
💐💐💐
✨ کمکم مجموعهی بسیج میتوانست روی کار ما حساب کند.💯 برای همین به هر کسی مسئولیتی دادند. حاجآقا بهرامی و چند نفر دیگر مسئول شورای پایگاه شدند. من مسئول تدارکات بودم. حمیدرضا در بخش پرسنلی مشغول شد، امیرحسین هم به خاطر قدوقوارهاش به حاج آقا گفت: «میخوام توی بخش عملیات باشم!»
حاج آقا رو به سجاد و مصطفی کرد و گفت: «اطلاعات و بخش فرهنگی مونده!» مصطفی منتظر ماند تا سجاد اول بگوید. سجاد کار اطلاعات را برداشت. کاری که روی زمین ماند کار فرهنگی بود که مصطفی از خدا خواسته گفت: «منم کارهای فرهنگی رو انجام میدم!»
✅ تمام این کارها برای خودش منیّتی داشت، پست شب و گشت داشت، ولی فرهنگی کاری بود که روی زمین مانده بود و هیچ کس به آن نگاه هم نمیکرد.
🌻🌻🌻
⚜ یک اتاقک سبزرنگ داشتیم که درش رو به بیرون باز میشد. آن شد مختص محصولات فرهنگی...
مصطفی میرفت پاساژ مهستان و وسایل فرهنگی از سی دی و نوار گرفته تا چفیه، پلاک، عکس شهدا و این جور چیزها را تهیه میکرد و داخل اتاقک با همان قیمت خرید میفروخت.
✅ حتی پول کرایهی ماشینش را هم از جیب خودش میداد.
از داخل که میآمدند و از مصطفی اقلام فرهنگی میخریدند. مصطفی وقتی دید بچه های کهنز اینقدر راغب هستند، پیشنهاد داد که بهتر است یک مغازه داخل کهنز اجاره کنیم تا محصولات فرهنگی آنجا به دست بقیه هم برسد. خیلی طول نکشید که یک مغازهی کوچک پنجشش متری اجاره کرد...
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213