✅ میگفت: حاجی از من آخوند درنمیاد...
🔹 با #شهید_مصطفی_صدرزاده همحجره بودیم. حدودا یازده پیش بود که با شهید صدرزاده، مرحوم حاج مهدی ضیایی و لقمان یداللهی و شهید سیدرضابطحایی که چند سال پیش توسط داعش در نزدیکی سامرا به شهادت رسید، همحجره بودیم و فقط من و آقای یداللهی جاموندیم.
🔺 خوشحالم که رفیقهایمان عاقبتبهخیر شدند و سرنوشت خوبی داشتند...
🔹 من ۲ سال از مصطفی بزرگتر بودم و سید تازه وارد حوزه شده بود و با او صرف ساده را تمرین میکردم.
🔺 مباحث را خیلی خوب متوجه نشده بود. ناگهان قاطی کرد😡و گفت: "حاجی از من آخوند درنمیاد..."
🔺 گفتم: "پس چرا اومدی حوزه؟! باید تمرین کنی...تازه شروع کردی برادر..."
🔺 گفت: "میدانم...اما من دنبال گمشدهای میگردم و با این هدف آمدهام حوزه؛ اما حالا متوجه شدم که طلبهی خوبی نمیشوم. باید راه خودم را پیدا کنم"
💠 #مصطفی وقتی وارد حوزه شد محاسنی نداشت و خیلی چهرهاش به نوجوانها میخورد. اما هر کسی با او همصحبت میشد متوجه میشد که او از سنش بیشتر میفهمد. و همه به او میگفتند: "واقعا عین گمشدهها دنبال مرادش میگردد."
🔺 به همه گفته بود دنبال گمشدهام هستم. اگر اینجا پیدا نکنم حتما جای دیگری پیدا میکنم...!
✅ به نظرم به دلیل فیزیک و توانایی که داشت راهش را درست انتخاب کرد. اصلا به قدوقواره مصطفی میخورد که یک #چریک باشد و اهل مبارزه... چرا که همیشه مثل یک سرباز #منتظر و #آماده بود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔺 این خاطره از آقای علیاکبر فرهنگیان شاعر آیینی و دوست شهید صدرزاده بود.
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوق باورنکردنی یک کودک دهه نودی به شهادت در حاشیه مراسم تشییع شهدا
دشمن خارجی! وطنفروش داخلی!
ملتی که جهاد برای اون ادامه داره رو از چی میترسونی؟
از جنگ؟ از تحریم؟
@syed213
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠 چه بسا كسى كه با نعمتهايى كه به او رسيده، به دام افتد، و با پردهپوشى بر گناه، فريب خورد، و با ستايش شدن، آزمايش گردد، و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، نيازمود.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت116
@syed213
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 چه بسا كسى كه با نعمتهايى كه به او رسيده، به دام افتد، و با پردهپوشى بر گناه، فريب
r59409a6441.mp3
1.73M
✅ شرح حکمت ۱۱۶ نهجالبلاغه...
🎙 آیتالله جواد محدثی
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
بچهها داشتند عقب میکشیدند. #آقا_مصطفی رو دیدم لنگونلنگون با سروصورت خاکی داره برمیگرده...
🔺 گفت: "چیزی نمونده بود!!!رسیده بودیم بالا...فقط چند قدم دیگه قله رو گرفته بودیم."😔
🔹 بغض نذاشت ادامه بده...😔
🔺 گفتم: "خیره انشاالله، دوباره برمیگردیم دلاور...غصه نخور"
🔹 چیزی نگفت، سرش رو پایین انداخت و رفت پایین...
🌸🌸🌸
💠 برگشتیم عقب تو مقر مرکزی.
🔺 برنامهریزی برای حمله دوباره شروع شد، یک هفتهای تا شروع دوباره عملیات زمان لازم بود.
🔹 هر روز #آقا_مصطفی رو میدیدم، انگار حالش خوب نبود.
✅ فردا قرار بود دوباره بزنیم به قله.
🔺 دوست صمیمی مصطفی که با هم مثل برادر بودند اومد پیشم. گفت: "مسئلهای هست دربارهی مصطفی میخوام بگم"
🔺 گفتم: "چیه؟"
🔺 گفت: "مصطفی تو عملیات قبلی #مجروح شده ولی بهخاطر اینکه برنگرده دمشق چیزی نگفته!!"
🔹 شوکه شدم.😳 سریع رفتم پیشش. گفتم: "مصطفی ببینم کجات مجروح شده؟"
🔺 خندید و گفت: "نه بابا چیزی نیست. یه خراش جزئی بوده."😉
🔹 گفتم: "ببینم زخمت رو!!!"
💠 پاچهی شلوارش رو بالا زد. دوتا ترکش نارنجک...یکی به زانوش و یکی به ران پاش خورده بود.
🔺 گفتم: "باید بری درمانگاه و برگردی دمشق"
✨ سرخ شد. گفت: "اذیت نکن فلانی...من تا امروز درد این ترکشها رو تحمل کردم تا تو حمله دوباره شرکت کنم.
🔸 دیدم قبول نمیکنه. رفتم پیش #ابوحامد و قضیه رو بهش گفتم.
🔺 ابوحامد مصطفی رو صدا زد پیش خودش تا باهاش حرف بزنه. نمیدونم بینشون چی گذشت. وقتی مصطفی از اتاق آمد بیرون با لبخند گفت: "حاجی اجازه داد بمونم"😊
🌹🌹🌹
✅ حالا تازه میفهمم که چه چیزی بین حاجی و مصطفی بوده...حاجی #رفیق_بهشتی خودش رو شناخته بود...
@syed213
سلام رفقا✋
خوبين؟
يه مناجات ميخوام بفرستم واسه دل تنگا...
اینا ک دلشون تنگ شده واسه آقا و مولاشون...صاحبشون....
دلتون شکست💔 دعامون کنید ک مام سرباز آقاشیم❤️
حس من این است هر دم بی وفاتر می شوم.mp3
9.99M
💠حس من اینست هر دم بی وفاتر میشوم...
🔹 #مناجات
🔹 #امام_زمان
🎤 #سیدرضا_نریمانی
@syed213