♦️شب گذشته و شب های گذشته همه ما در بستری نرم وگرم و باخیالی راحت در کنار خانواده خود خواب آرام نمودیم و بدون آنکه بیاد آوریم این آرامش را مدیون مجاهدت های جوانان عزیز کشور در کسوت مدافعان وطن و مدافعان حرم هستیم !! به این تصویر خوب نگاه کنید !! عجب صحنه دلخراش وترسناکی !!! دل هر بیننده وطن دوستي را به درد می آورد !!! این تصویر میتوانست یکی از تصاویر سال های نه چندان دور کشور عزیزمان ایران / تهران پایتخت ایران / میدان آزادی باشد اگر نبودن جوانان برومند ایران عزیزمان !!! اگر نبودند مدافعان وطن ومدافعان حرم ...
#ارسالی_شما
@syed213
روز دیدارمصطفی سر رسید . و قرار بود پیکرش رو برای دیدار عمومی در حسینه معراج برگزار کنن. من از قبل با مصطفی سری تو سرها داشتیم و دیداری هم که پیشکسوتان گروهان باهنر گردان عمار در بهشت داشتیم مصطفی رو دعوت کردیم و این ارتباط او با عزیزان برقرار شده بود. من هم بعد رفتن او به سوریه با خانواده شون در تماس بودم. روز قبل شهادت داستان عجیبی پیش آمدکه الان وقت بیانش نیست .پیکر یک هفته طول کشید تا بدست خانواده برسه و من دا یم در منزل ایشان بودیم و با تاکید پدر و خانواده قرار شد کلیه امورتشیع به عهده بنده باشه . بخاطر همین هم خانواده مصطفی هر جا خواست بره خودم میبردم .
اون روز خانم آقا مصطفی و پدرشان و مادرش شهید حسن قاسمی دانا و فاطمه خانم و آقا محمدعلی رو با خودم بردم معراج . لحظه موعود سررسید و پیکر رو حمل کردن به حسینه .پرچم ایران رو تابوت بود .و کسی تا اون لحظه پیکر رو ندیده بود .(البته روز قبل که پیکر رسید من بطور اختصاصی پیکر رو دیده بودم . پیکر و صورت آقا مصطفی خیلی طبیعی بود با همون لباس که لحظه تیر خوردن تنش بود ) . ولی وقتی روی پیکر رو زدن کنار من که هنگ کردم . برای تغسیل و کفن پیکر رفته بود غسالخانه . در حین تغسیل گویا از سینه و دهان مصطفی خون جاری میشه و هر کاری میکنن خون بند نمیاد. بخاطر همین دهان و بینی او را با پنبه پر کردن که دیدن این چهره برای من که قابل قبول نبود .گذشت تا اخر مراسم رسید و همون نفرات رو سوار کردم داشتم از درب معراج بیرون میزدم که خانم آقا مصطفی گفت : حاج آقا .....ببینید فاطمه چی میگه .!!!!! در همون حال حرکت از فاطمه پرسیدم چی شده عموجان چی میخای ؟!!! با هقهق ریز گفت این که بابای من نبود !!!!😭
من انگار ی پتک زدن تو سرم .! در حرکت ماشین رو نگه داشتم تا درب معراج بسته نشده بود عقب رفتم و کنار ساختمان اداری ایستادم و از دوستان خواستم اقای رنگی رو صدا کنن (آقا رنگی مسئول معراج شهدا هستن ) اقای رنگی امد گفت چی شده حاجی .گفتم ببین فاطمه خانم چی میگه . ایشان از همون سمت از فاطمه خانم پرسید چی شده عمو جان چی میخای !!! فاطمه هم با همین حال گفت این بابای من نیست .اقای رنگی دیگه هیچی نگفت . انگار خودش هم از اون چهره شهید راضی نبود
گفت شما برید من زنگ میزنم دوباره بیایید برا دیداری خصوصی . فقط خانمش با فاطمه خانم .
به میدان حسن آباد نرسیده بودم اقای رنکی زنگ زد . گفت پیکر دوباره خون ریزی کرده باید بره برای تغسیل مجدد . فردا ساعت 11 بیایید برای دیدار
فردا مجددا با خانم آقا مصطفی و مادر شهید حسن قاسمی دانا و برادر خانم آقا مصطفی رفتیم معراج . پیکر رو آوردن و با احتیاط خود اقای رنگی روی پیکر رو باز کرد . چشمم به جمال آقا مصطفی که افتاد گفتم خدا رو شکر . این چهره با چهره دیروز که دیدیم خیلی فرق کرد . و به چهره اصلی نزدیک تر شده .خدا کنه فاطمه خانم هم به پذیرن
خانم آقا مصطفی فاطمه خانم رو صدا زد تا پدر رو ببیند و ....از او سوال کرد بابا رو دیدی ! خوشکل شده نه !😭 فاطمه هم تایید کرد که این پدر اوست . کفنی که تهیه شده بود رو آوردم و دوباره بر میکر پیچیدیم و وداع صورت گرفت .
بعدا اقای رنگی میگفت تا بحال چنین صحنه ایی رو ندیده بودم . اگر اینکار صورت نمیگرفت و رضایت فاطمه خانم رو جلب نمی کردم انگار که هیچ کاری نکردم برای شهید . و تا ابد دین گردن میماند .
#ارسالی_شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود
💐 به مناسبت ولادت امام رضا علیه السلام
🎬 گروه رسانهای سپیدار تقدیم میکند
🎶 نماهنگ باب النجات
🎤 با اجرای گروه سرود فانوس کاشان
#ارسالی_شما
🎬 @syed213
⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘
تقدیم به شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم)
بارها آمدم و از پیچ و خم های این دنیای فانی گفتم و تو شنیدی اما یک امروز را سراپا گوشم تا تو برایم بگویی...
برایمان بگو از پنجمین ولادت زمینیت میان آسمانی ها از شب جمعه هایتان در میان پاک ترین بندگان خدا....
از آسمانی شدنت برایمان بگو از مهمان بانوی دمشق شدن و از نوکری آل علی برایمان بگو . بگو چه شد که بانو خریدارت شد...
از قربانی کردن نفس اماره و دل کندن از زر و زیورهای دنیا از وسعت روشن افقهای دور بگو و از صدای عشق...
از عشقی برایمان بگو که تو را مهمان خانه دردانه علی کرد از تیر خلیل گونه ات بگو که چگونه نفس اماره را شکست...
از سفر کردن برایمان بگو چرا که ما باید رسم سفر کردن را از شما بیاموزیم شما بودید که عاشقانه آمدید مثل نسیم . عارفانه رفتید مثل قاصدک...
مار رسم دلبری کردن را باید از شما بیاموزیم . وجودتان را با عشق سرشته بودند و سرنوشتتان را با شهادت...
قلمم خسته تر از آن است که بنویسد از سفر . شهید راه زینب تو برایم از سفر بگو
سفری به اعماق دلها بگو چگونه عشق آل علی تو را محبوب دل های شیعیان کرد ...
از آسمان که به ما می نگری دعایمان کن که این روزها غبار گناه بلور دلها را آلوده کرده. برای دستهایی که بلند میکنیم تو آمین بگو
شهید مدافع حرم
در نهان خانه دلم یادت را تا ابد جاودانه خواهم کرد و هرگز لبخند تو را در انتهای جاده زمین و ابتدای راه آسمان از یاد نخواهم برد...
ولادتت خجسته باد محبوب دلها....
#ارسالی_شما
🍃 @syed213 🍃
لطفا برای شفای تمامی بیماران و شفای یک نوجوان خادم الحسین علیه السلام یک مرتبه سوره مبارکه حمد رو بخوانید
تشکر
#ارسالی_شما
#دلتنگی_شهدایی :) 🍃
روےدیوارقلبم ♥ ؛
عڪسکسۍاست ...
کههرگاهدلمتنگمےشود
بهچشماناوخیرهمیشوم ... :) ️ 🦋
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#ارسالی_شما
🌱❤ @syed213
#ارسالی_شما
خیلی ممنون از همه شما عزیزان که در زیارت هاتون به یاد ما و اقا مصطفی هستید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻