سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_پنج ✨ پیشـنهاد سـمینار ائمه جمعه اوایلی که به امامت جمعهي تهرا
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_شش
✨ دسـتور امام #تکلیف است و برو برگرد نـدارد
ما عضو شوراي انقلاب بودیم و بعضـی هم در آن وقت، این موضوع را نمیدانسـتند و حتّی بعضـی از رفقـا _مثـل مرحوم ربـانی شـیرازي یـا مرحوم ربانی املشـی_ نمیدانسـتند که ما چنـد نفر، عضو شوراي انقلاب هم هسـتیم. مـا بـا هم کـار میکردیم وصحبتِ دولت هم در میـان نبود؛ صـحبتِ همـان بیت امـام بود که وقـتی ایشـان وارد میشونـد، مسئولیتهایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براي این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقی نشـستیم. صـحبت از تقسـیم مسئولیتها شـد و در آنجا گفتم که مسئولیت من این باشـد که چاي بدهم! همه تعجب کردنـد. یعنی چه؟ چاي؟ گفتم: بله، من چاي درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشـنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. میشود آدم بگویـد که مثلاًـ قسـمت دفتر مراجعـات، به عهـدهي من باشـد. تنافس و تعارض که نیست. ما میخواهیم این مجموعه را با هم دیگر اداره کنیم؛ هر جـایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کـارِ آنجا را انجام بـدهیم، خوب است. این، روحیهي من بوده است. البته، آن حرفی که در آنجا زدم، میدانسـتم که کسـی من را براي چاي ریختن معین نخواهد کرد و نمیگذارند که من در آنجا بنشینم وچـاي بریزم؛ امـا واقعـاً اگر کـار به اینجـا میرسـید که بگوینـد درست کردن چـاي به عهـدهي شـماست، میرفتم عبـایم را کنـار میگذاشـتم و آستینهـایم را بالا میزدم وچاي درست میکردم. این پیشـنهاد...
ادامه دارد...
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_شصت_و_شش ✨ دسـتور امام #تکلیف است و برو برگرد نـدارد ما عضو شوراي انقلا
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_شصت_و_هفت
✨ دسـتور امام #تکلیف است و برو برگرد نـدارد.
✅ ادامه خاطره ۶۶👇🏻👇🏻👇🏻
این پیشـنهاد، نه تنها براي این بود که چیزي گفته باشم؛ واقعاً براي این کار آماده بودم. من، با این روحیه وارد شـدم و بارها به دوسـتانم میگفتم که آن کسـی نیسـتم که اگر وارد اطاقی شدم، بگویم آن صـندلی متعلق به من است و اگر خالی بود، بروم آنجا بنشـینم و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم. نخیر، من هیـچ صـندلی خاصی در هیچ اطاقی ندارم. من وارد اطاق میشوم و هرجا خالی بود، همانجا مینشینم. اگر مجموعه احساس کرد که اینجا براي من کم است و روي صـندلی دیگري نشانـد، مینشـینم و اگر همـان کـار را نیز منـاسب دانست، آن را انجـام میدهم. قبل از رحلت حضـرت امـام که دوران ریـاست جمهوري در حـال اتمـام بود، دست و پایم راجمع میکردم. مکرر مراجعه میکردنـد و بعضـی از مشاغل را پیشـنهاد مینمودند. آدمهاي بیمسئولیت، این مشاغل را پیش خودشان به قدو قوارهي من بریده و دوخته بودند! ولی من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کننـد و بگویند شـما فلان کار را انجام دهید؛ چون دسـتور امام تکلیف است و برو برگرد نـدارد، آن را انجام میدهم. اما اگر چنانچه تکلیف نباشد- و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفی به من نکنند تا به کارهاي فرهنگی بپردازم- دنبال کارهاي فرهنگی میروم.
🔺سخنرانی در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوري
۶۸/۵/۱۸
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213