مصطفی دستگیری فقرایش فوق العاده بود .
خیلی ها نفهمیدند هیچ کس نمی داند که دست چه کسانی را گرفته است.
این توجه به فقرا تا حدی بود که مصطفی پایگاه تاسیس شده خود را رها میکند و در یکی از محلات به شدت فقیر هیئتی راه اندازی میکند .
یک روز مصطفی به من زنگ زد و گفت بیا برای شب ولادت حضرت ابولفضل(ع) در هیئت ما مداحی کن .
گفتم در یوسف آباد تهران جلسه دارم بهشون قول دادم
گفت این هیئتی که به تو میگم ، در منطقه خیلی محروم و فقیر نشینه ، ببین حاجی برای خودِ آقا ابوالفضل(ع) بیا من اینجا رو راه انداختم برای خود اقا ابوالفضل(ع) .
با مصطفی قرار گزاشتم و قرار قبلی ام را لغو کردم .
وقتی به انجا رفتم ، دیدم مصطفی چند تا بچه کوچیک را دور خودش جمع کرده.
از ظاهرشان میشد فهمید که وضع اقتصادی انها چقدر ضعیف است .
#درمکتب_مصطفی
#مصطفیصدرزاده
#مدافعان_حرم
⚘ @syed213⚘
یه مدت اقا مصطفی استخر داشت
اقا مصطفی روز هایی که به استخر می امد ، قاطی مشتری ها میشد و داخل جکوزی می نشست ؛ چون اویل کار بود مدتی زمان می برد تا استخر سرو سامان بگیرد و درست شود .
گاهی مشتری اعتراض می کرد که مثلا اب کدر است یا سرد است .
مصطفی پیش انها می رفت و می گفت اره بابا صاحب استخر ادم کثیفیه
وقتی مشتری ها از استخر بیرون می امدن خودش زود تر می رفت و پولشان را به انها بر می گرداند.
برای دفعات بعد هم به انها بلیت نیم بها می داد .
کلی هم معذرت خواهی می کرد .
چند بار هم از کمد مشتری ها پول هایشان را برده بودند با این که به انها گفته بودیم وسایل قیمتی و پول هایشان را تحویل بدهند ، در غیر این صورت مسئولیت با خودشان است ؛ اما اقا مصطفی کل هزینه را می داد.
#درمکتب_مصطفی
#مصطفیصدرزاده
@syed213
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
زندگی نامه شهدا را از اول تا اخر می خواند .
مثلا می گفت :شهید ابراهیم هادی فلان خصوصیت را داشت .
شهید همت فلان کار را می کرد .
یا مثلا شهید ابشناسان کسی است که انواع دوره های تکاوری دوره های چتر بازی غواصی و این ها همه را دیده است .
یکی از شب ها مصطفی از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت
هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا میخواندیم ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا اون موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم .
مصطفی گفت : ابراهیم هادی رو توی خواب دیدم گفت شما هم میایید پیش ما تو و یک نفر دیگه که من نفهمیدم کی بود .
من به او گفتم اون یه نفر من بودم لابد
خواب او این گمانه را که ما با هم شهید میشویم تقویت کرد .
#درمکتب_مصطفی
#مصطفیصدرزاده
#ابراهیم_هادی
🍃 @syed213🍃
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
اخرین باری که اومده بود شب ساعت ۱۱ شب بود که در خیابان قدم میزدیم .
یک مرد ناشناس بود که نه من او را می شناختم و نه مصطفی یکدفعه سلام کرد که مرده جاخورد گفت علیک سلام
سریع جواب سلام داد و رفت
بهش گفتم مصطفی چرا سلام کردی ؟
برگشت گفت حدیث داریم در اخر الزمان مردمی که همدیگر را نمشناسند به هم سلام نمیکنند ، گفتم بزار سلام کنم تا جزو این مردم نباشم .
آن طور نبود که بخواهد کسی را تحویل نگیرد ، خود را بگیرد خاکی تر از این حرف ها بود
#درمکتب_مصطفی
#مصطفیصدرزاده
#رفیق_شهیدم ❤
❣ @syed213❣
🌹
🌹🌹
🌹🌹🌹