eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
766 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌀 مهر ۱۳۷۴، مصطفی رفت کلاس سوم ابتدایی. 🌀 اهل دعوا و کتک‌کاری نبود، اما زیر بار حرف زور هم نمی‌رفت.👏 🌀 یادم هست به خاطر زورگویی یکی از بچه‌های مدرسه، دعوای شدیدی بین مصطفی و هم‌کلاسی‌اش پیش آمد. 🌀 درگیری‌شان آن‌قدر شدید بود که کارشان به دفتر مدیر هم کشیده شد. 🌀 ظهر که مصطفی آمد خانه با ناراحتی به مامان گفت: «مدرسه‌م رو عوض کنید!»🙏 🌀 مامان پرسید: «چرا؟»⁉️ 🌀 مصطفی با بغض، درحالی‌که دستانش را مشت کرده بود گفت: «با یکی از بچه‌ها دعوام شد، مدیر هر دوی ما رو خواست، اما وقتی هم‌کلاسی‌م می‌خواست حرف بزنه، به عربی با مدیر صحبت کرد. منم هیچی نفهمیدم و نتونستم از خودم دفاع کنم. بعدم مدیر نذاشت حرف بزنم. این کار مدیرمون بی‌عدالتی بود!»😡 🌀 آخر سر هم روی حرفش آن‌قدر پافشاری کرد تا مامان مجبور شد مدرسه‌اش را عوض کند. 🌀 خانه‌مان دو اتاق خواب بیشتر نداشت، ما چهارتا با هم در یک اتاق بودیم. 🌀 محمدحسین و مصطفی همیشه وسایلشان روی زمین ولو بود.😡 🌀 قانون گذاشته بودم هر کسی باید جوراب‌هایش را داخل کیسه مخصوص خودش بگذارد، اما همیشه جوراب نشسته‌ی آن دوتا را باید از گوشه کنار اتاقمان جمع می‌کردم.😡 🌀هر بار که مجبور می‌شدم جوراب‌ها را بردارم، تهدید می‌کردم که «اگه یه بار دیگه روی زمین جوراب ببینم یک‌راست می‌رن توی سطل آشغال!» 🌀 فکر نمی‌کردند حرفم جدی باشد. برای همین یک‌بار که از مدرسه آمدند جورابشان را گلوله کردند و گوشه اتاق انداختند. من هم جوراب‌ها را دور انداختم. 🌀 صبح موقع مدرسه‌رفتن جوراب نداشتند و حسابی دعوایمان شد.😡 🌀 مصطفی می‌گفت: «آبجی تو چی‌کار به جورابای ما داری؟ اصلا اینجا اتاق ما هم هست. نمی‌شه که همه‌ش تو رئیس باشی!» 🌀 محمدحسین هم می‌گفت: «دلت می‌خواد ما هم وسیله‌های تو رو بندازیم دور یا خراب کنیم؟» 🌀 من هم دستم را به کمرم زدم و گفتم: «نه اینکه وسایل من رو خراب نمی‌کنید؟! حقتونه تا یاد بگیرید مرتب باشید!» 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت_سی_و_چهار #استاد_پناهیان... چه کسی می‌خواهد از نماز بهره بیشتری
✅می‌خواهی کارِت با برکت بشه...؟؟؟ ☘🌺🌺 ... 💢برم در مغازه دیر شد.. الان مشتری‌ها میایند... "دیر نشد..." ✅سجده رو یه کم طولانی بکن، اون مشتری که باید تو رو به نوا برسونه، میاد... 🔰♻️♻️ 🌸یه روایت؛ یه پیرمرد صحرانشین آمد پیش رسول‌خدا... گفت: "ای رسول خدا🌺 یادتونه در بیابان گرفتار شده بودید من بهتون کمک کردم؟!" 🍀🌺 حالاآامدم پاداشم و بگیرم 🌺رسول خدا گفت: "هر چی بخوای بهت میدم" ❎✅ پیرمرد خوشحال شد😊😊 گفت صبر کنید فکر کنم ❎ بعد یه مدتی گفت: "یا رسول خدا یه حاجت دارم" 🌺آقا رسول خدا گفت: "چیه حاجتت و بگو برآورده‌ش کنم" 🌺🔰✅ پیرمرد گفت: "یا رسول خدا! میخوام تو بهشت شما باشم" 🍀🌺 رسول خدا گفت: "کسی بهت گفته یا خودت فکر کردی...؟" 🔹گفت خودم فکر کردم... 🍃چشمه باید از خودش آب داشته باشه🍃 🌺آقا رسول خدا گفت: "چطوری به این نتیجه رسیدی؟" 🔹گفت: "دیدم هرچی بخوام تموم میشه آخرش 🔴🔺 آخرش میرسیم به جایی که باید زندگی ابدی رو شروع کنیم اون وقت شما کجا ،من کجا... 🔶🔷 من بالاترین نقطه رضوان الهی رو میگیرم دیگه چیزی نمیخوام" 🔶🔶🔶🔹 رسول خدا گفت: "باشه..." 🌸🌸🌸 ✅به شرطی که تو هم منو تو این راه یاری کنی... ✅☘✅☘ 🔸تو هم منو کمک کن با زیاد کردن🔸 @syed213