#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_پنجاه
#فصل_چهارم_کتاب
#مصطفی_آینهای_صیقلخورده
#از_زبان_برادر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✳️ یکبار در حیاط خانهی طرح آبیاری داشتیم بازی میکردیم. قرار بود استخر درست کنیم. همهی بچههای عمه و عموها هم بودند، اما من و مصطفی خیلی در چشم بودیم.
✳️ عمو حسین که آن روزها به خاطر مشغلهی زیاد حال و حوصله نداشت، از سرکار آمد. انگار از همان اول دنبال بهانه بود که به یکی گیر بدهد اما هیچ کس آنجا نبود رفت داخل اتاقش. از آنجا چشمش به من افتاد به حیاط آمد و به بازی، لباس، دمپایی و همه چیزمان گیر داد و حالمان را گرفت.😔
بازیمان خراب شده بود. اما مگر می شد این کار عمو را بیجواب گذاشت.😉 باید تلافی میکردیم.😊
✳️ قرار بود زود بخوابیم که صبح زود برویم. موقع رفتن عموحسین خواب بود، اما کفشهایش به ما چشمک میزد.😉 ✳️ پشت کفشها را خواباندم. مصطفی هم آفتابهی کنار آبگرمکن را برداشت و آبش را داخل کفش عمو خالی کرد.😁
✳️ حیف که نبودیم قیافهی عموحسین را موقع پوشیدن کفشهایش ببینیم.😂😉
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
#خاطرات_رهبر_انقلاب #قسمت_چهل_و_نه ✨ جلسه سـران قوا بـا امـام خمینی در آسـتانه «عرفه» 🔻 نوشـتهي
#خاطرات_رهبر_انقلاب
#قسمت_پنجاه
✨ سحرگاه بعد از فراق حضـرت امام
فرداي آن شبی که امام عزیز(رحمهالله) به جوار رحمت الهی پیوسـته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آيهی شـریفِ سورهی کهف آمد: « وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی وسنقول له من امرنا
یسـرا». دیـدم واقعـاً مصـداق کامـل این آیه، همین بزرگوار است. ایمـان و عمـل صالـح و جزاي حسـنی، بهترین پاداش براي اوست.
🔺بیانات در مراسم بیعت نخستوزیر و هیئت وزیران ۱۳۶۸/۳/۱۶
#خاطرات
#سید_علی_خامنهای
#حضرت_ماه
@syed213