سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 امام (علیه السلام) هنگامى که این سخن خوارج را که میگفتند «لا حکم الا لله» (حکم مخصو
ن جامعى مقرر فرموده که مدیران جامعه و مجریان احکام و قضات باید اعمال خود را بر آنها #تطبیق دهند. این چیزى است که خوارج بر اثر ضعف عقل و حماقت و تعصب شدید نمىتوانستند آن را درک کنند.
💠 امیرمؤمنان على (علیه السلام) در خطبه ۴۰، از اجراى احکام و مدیریت جامعه تعبیر به «إمرة» (امیرى و فرمانروایى) مىکند و از این رو در ادامه همان خطبه مىفرماید: «مردم نیازمند امیر و حاکمى هستند (که #فرمان_خدا را در میان آنها اجرا کند)» اشاره به این که مسئله حکمیت در این دایره قرار داشت نه در دایره قانونگذارى الهى.
💠 با توجه به این که لشکر معاویه قرآنها را بر سر نیزه کردند و در توطئهاى خطرناک گفتند ما هم مسلمانیم و قرآن در میان ما حکومت کند که چه کسى امیر در میان مسلمانان باشد و از آنجا که قرآن تعیین امیرى به صورت شخصى و معین به اعتقاد آنها نکرده بود گفتند: ما باید از هر طرف حَکَمى انتخاب کنیم تا در پرتو آیات قرآن بنشینند و یک نفر را به عنوان امیر مسلمانان انتخاب کنند و این امر بر على (علیه السلام) و یاران خاصش تحمیل شد. سپس اقلیت خوارج با آن مخالفت کردند که اصلا انتخاب حَکَم کار غلطى است و حَکَم خداست و شعار «لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ» با این مفهوم انحرافى بعد از شکست مسئله حَکَمیت بالا گرفت، از این رو امیرمؤمنان على (علیه السلام) مىفرمود: شعار «لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ» یک واقعیت و سخن حقى است که آنها معناى باطلى را از آن اراده کرده اند؛ #حق است به این دلیل که توحید در قانونگذارى حکم مىگوید: #تشریع قوانین و احکام تنها از سوى خداست و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) #مبلغ و #مجرى آن است و اما مفهوم باطلى که آنها از آن اراده مىکردند این است که حکومت و فرماندهى و اجراى احکام و مدیریت جامعه باید به وسیله خداوند صورت گیرد. غافل از این که هرگز خدا نمىآید فرمان جنگ و صلح یا تقسیم غنائم و یا نصب امراى بلاد را صادر کند و اگر منظور آنها این بوده که اصلاً نیازى به امیر و زمامدار در جامعه نیست و مردم خودشان احکام را باید عمل کنند همان گونه که در طول تاریخ گذشته و امروز افرادى طرفدار نفى حکومت بودند، سستى و بى پایگى این مسئله نه تنها کمتر از اول نیست بلکه بیشتر است، همان طور که حضرت در خطبه چهلم نیز اشارهاى به آن دارد که تمام جوامع بشرى در طول تاریخ حاکمى داشته؛ خواه ظالم خواه عادل و حتى وجود حاکم ظالم از نبودن آن که باعث هرجومرج و به هم ریختن شیرازه تمام جامعه مىشود بهتر است حاکم ظالم براى حفظ خود هم که باشد ناچار است اجمالاً نظم و امنیتى در جامعه ایجاد کند، قاضى براى حل خصومتها تعیین کند، زندان و بندى براى سارقان و مجرمان ترتیب دهد و حتى گاه خدمات اقتصادى فراوانى براى جلب توجه مردم و حفظ موقعیت خویش داشته باشد. اگر هیچ حکومتى نباشد جوامع بشرى پس از مدت کوتاهى #نابود مىشوند.
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 اختلاف، تصمیمگیرى و تدبیر را نابود مىکند. 📒 #نهج_البلاغه #حکمت215 @syed213 🎇🌹🕊
✅شرح و تفسیر حکمت ۲۱۵ نهجالبلاغه...👇🏻👇🏻👇🏻
✨همه مىدانیم #اختلاف سرچشمه همه بدبختىهاست.
🔺هیچ قوم و ملتى #نابود نشدند مگر بر اثر #اختلاف و هیچ جمعیتى #پیروز و #کامیاب نگشتند مگر در سایه #اتفاق.
💠کلام حکیمانه بالا دو تفسیر مىتواند داشته باشد:
1⃣نخست این که گاه مىشود عدهاى مىنشینند و بر سر موضوع مهمى تصمیمگیرى مىکنند؛ ولى ناگهان فرد یا افرادى نظر مخالفى ابراز مىکنند و تصمیمگیرىِ پیشگفته را بههممىزنند و کار #ابتر مىماند.
👆🏻همانگونه که در داستان جنگ صفین، على (علیه السلام) و جمعى از دوستان خبیر و آگاه اصرار داشتند که جنگ به مراحل نهایى رسیده و آن را تا پیروزى ادامه دهند و غائله را ختم کنند، ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بىخبر این تصمیم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسیار دردناک آن روبرو شدند.
2⃣تفسیر دیگر این که اختلاف سبب مىشود که رأى گیرى هیچ گاه به جایى نرسد و تدبیرها #عقیم بماند.
🔸جمع میان این دو تفسیر نیز مانعى ندارد که اختلاف هم مانع از تصمیم و تدبیر باشد و هم اگر تدبیر و تصمیم صحیحى منعقد شد، آن را بر هم بزند.
❇️روشن است براى انجام هر کار مهمى احتیاج به #فکر و #اندیشه و #تدبیر و #تصمیمگیرى_صحیح است و این کار تنها در فضایى ممکن است که اختلاف در آن نباشد، بلکه تمام کسانى که در آن تصمیمگیرى شرکت دارند هدفشان رسیدن به #نقطه_واحد و حتىالامکان دور از هر گونه خطا و اشتباه باشد.
🔺اما گاه یک نغمه مخالف که یا بدون مطالعه اظهار شده و یا از غرض و مرضى ناشى گشته، مىتواند تمام تصمیمها و تدبیرها را به هم بریزد.
✨گاهى نیز رئیس جمعیت بر حسب تدبیر خود تصمیمى مى گیرد، اما مخالفت بعضى از پیروان آن را عقیم مىکند؛ چنان که در داستان قلم و دوات که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در آخرین لحظات عمرش درخواست کرد آن را بیاورند و فرمانى درباره جانشین خود که #قطعاً على بن ابى طالب (علیه السلام) بود بنویسد و آنچه را قبلاً گفته بود تأکید کند، مخالفت یک نفر (خلیفه دوم) سبب شد که گروه دیگرى نیز نغمه خلاف سر دهند و جلوى این کار گرفته و حتى به ساحت قدس پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) اهانت زشتى شود.
🔺در جنگ احد نیز همین حادثه شوم اتفاق افتاد؛ پیامبر (صلى الله علیه وآله) و جمعى از یاران اصرار داشتند مسلمانان در مدینه بمانند و در برابر دشمن از خود دفاع کنند، زیرا در آنجا بهتر مىشد دشمن را زمین گیر کرد، ولى گروهى از جوانان پرشور مخالفت کردند. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به احترام نظرات آنها لشکر اسلام را به بیرون و در کنار کوه احد آورد و سرانجام به سبب این موضوع و پارهاى از اسباب دیگر ضربه سختى بر پیکر لشکر اسلام وارد شد.
@syed213