⚘﷽⚘
🎨 لوح | تلاش فکری و عملی مجلس، برای معیشت طبقات ضعیف
🔹رهبر انقلاب: در حال حاضر، اقتصاد و فرهنگ در صدر فهرست اولویّتهای کشور است. در باب اقتصاد، علاوه بر مشکلات عمدهی مشهود، باید اذعان کنیم که در دههی پیشرفت و عدالت، نمرهی مطلوبی درباب عدالت به دست نیاوردهایم. این واقعیّتِ ناخواسته باید همه را به تلاش فکری و عملی در باب معیشت طبقات ضعیف، به مثابهی اولویت، وادار سازد. (۹۹/۳/۷)
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🔴 دنیا رو ببین ، چرخید و چرخید و در قلب آمریکا ملت معترض عکس #حاج_قاسم_سلیمانی و #ابومهدی_المهندس رو سر دست گرفتند و داد میزنن سردمداران آمریکا تروریست هستند .
میگن خون مظلوم میجوشه همینه ها
"علی مختارزاده"
@syed213
امام علی علیه السلام:
آنچه از دنیا در کف توست
پیش از تو صاحبی داشته،
و پس از تو به کسان دیگر می رسد
🗣 📚 @syed213
⚘﷽⚘
⭕️ اطلاعیه مهم خانواده شهید حدادیان
🔸باعرض سلام خدمت ادامه دهندگان راه شهدا و امت حزب الله و تمامی کسانی که از (اسفند ۹۶) زمان شهادت شهید محمدحسین حدادیان و سه پرسنل ناجا که توسط فرقه ضاله درویشی نعمت اللهی گنابادی بشهادت رسیدند در کنارمان بوده اید.
🔺دوستان زیادی پیگیر رسیدگی قضایی این پرونده بودند که نتیجه بشرح ذیل اعلام میگردد:
۱.با توجه به نفوذ در بعضی از دستگاه های دولتی(اطلاعاتی) و قضایی ( دادگستری)، سران این فرقه حتی تا کلانتری هم احضار نشدند.
۲.متهم ردیف اول به هیچ عنوان شناسایی نشد.
متهم ردیف دوم توسط بازپرس محترم امور جنایی شناسایی شده و قرار محاربه برای ایشان صادر شد ولی در مرحله دادگاه و تجدید نظر این متهم تبرئه گردید.
لذا با توجه به نفوذی که اعلام شد توقع رسیدگی عادلانه را نداشته و نداریم ولی تا خون در رگ هایمان جاریست و به پشتوانه شما مردم دلسوز و عزیز شهیدپرور، دست از مبارزه با این فرقه ضاله بر نمیداریم و گزارش کاملی نسبت به رسیدگی به این پرونده را جهت اطلاع و دستورات لازمه تحویل بیت مقام معظم رهبری ارائه مینماییم.
"خانواده شهید فتنه دراویش محمدحسین حدادیان"
@syed213
⚘﷽⚘
⭕️ معترضان در آتلانتا مرکز ایالت جورجیای آمریکا شیشه دفتر خبری سیانان را (در اعتراض به قتل یک جوان سیاهپوست به دست پلیس آمریکا) شکستند
@syed213
زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده
کتاب #اسم_تو_مصطفاست
شب آنجا خوابیدیم وفردا سید و خانمش وسایلشان را جمع کردند و عازم نجف شدند.ما هم رفتیم حرم زیارت و بعد هم بازار.یک چادر عربی برایم خریدی که مدام می گفتم:《آقا مصطفی من از این چادرا سر نمیکنم.》و تو اصرار میکردی:《اتفاقا خیلی بهت میاد!》
بعد هم مرا بردی رستوران،ناهارمان را که خوردیم راه افتادیم.نزدیکی های حسن آباد تسبیحت را درآوردی و استخاره پشت استخاره :《چیکار میکنی آقا مصطفی؟تصادف میکنی ها!》
_میای بریم مشهد؟خوب اومد!
_مشهد؟اونم حالا؟انگار خبر نداری دو روز دیگه عروسی سجاده،هنوز لباسم رو پرو نکردم!
_اما امام ما رو طلبیده،سه بار گرفتم،هر سه بار خوب اومد!
به بزرگراه آزادگان که رسیدیم،به جای اینکه به طرف شهریار بپیچی ،پیچیدی طرف اتوبان امام رضا ع و رفتی به طرف مشهد.یک شب آنجا ماندیم،صبح رفتیم زیارت و چرخی در مشهد زدیم و دوباره حرکت به سوی تهران.هر جا صدای اذان می شنیدی،می ایستادی برای نماز.نرسیده به آزادی،بزرگراه فتح،پارک المهدی نگه داشتی و صندلی ات را عقب دادی و خوابیدی.هر چه گفتم دو قدم مونده به خونه،گفتی:《نای حرکت ندارم،نذار مسافر امام رضا ع تلف شه.》
وقتی چیزی را میخواستی،کسی نمی توانست رای تو را بزند.پشت فرمان خوابت برد و من بچه به بغل پلک نزدم.همانطور که نگاهت میکردم ،سعی میکردم حدس بزنم داری چه خواب خوشی می بینی که گوشه لبت اینطور لبخند پر پر میزند.
■■■
جنگ در سوریه مدت ها بود که شروع شده بود و این حال تو را بد میکرد.حالا ذهنت از استخرداری و برنج فروشی و رفتن به پایگاه و درس و مشق رفته بود سراغ سوریه.
_باید هرطور شده برم پدر تکفیریا و داعش رو در بیارم!
نگرانت بودم.از این فکر تازه،از این خیره شدن به اخبار تلویزیون،از این عشقی کع ممکن بود بال و پرت را بسوزاند. زمزمه هایت شروع شد:《سمیه با یک نفر از اهالی شهر ری آشنا شده ام که در سوریه برای رزمنده ها غذا تدارک می بینه.میخوام همراهش برم.》
_یعنی میخوای بری غذا درست کنی ؟تو یک نیمرو بلد نیستی درست کنی آقا مصطفی !
_بحث غذا درست کردن نیست،بحث رفتنه!
_نمی فهمم ، میخوای بری بجنگی ؟
_نه بابا!همین که توی آشپزخونه باشم،بالای سر سرآشپز و آشپزخونه.
ادامه دارد...
با ما همراه باشید...
#کپیممنوع
@syed213