eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
812 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ 🎨 لوح | تلاش فکری و عملی مجلس، برای معیشت طبقات ضعیف 🔹رهبر انقلاب: در حال حاضر، اقتصاد و فرهنگ در صدر فهرست اولویّتهای کشور است. در باب اقتصاد، علاوه بر مشکلات عمده‌ی مشهود، باید اذعان کنیم که در دهه‌ی پیشرفت و عدالت، نمره‌ی مطلوبی درباب عدالت به ‌دست نیاورده‌ایم. این واقعیّتِ ناخواسته باید همه را به تلاش فکری و عملی در باب معیشت طبقات ضعیف، به مثابه‌ی اولویت، وادار سازد. (۹۹/۳/۷) @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ 🔴 ‏دنیا رو ببین ، چرخید و چرخید و در قلب آمریکا ملت معترض عکس ‎ و ‎ رو سر دست گرفتند و داد میزنن سردمداران آمریکا تروریست هستند . میگن خون مظلوم میجوشه همینه ها ‎ "علی مختارزاده" @syed213
چہ مےفهمیم #شهادت چیست مردم ؟ #شهیـد و همنشینش ڪیست مـردم ؟ تمام جستجومان #حاصلـش این شد: شهـادت #اتـفاقـے نیست مـردم #شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️ #شب_بخیر_علمدار 🌙 #شبتون_شهدایی😉☺️ ❤️ @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رِفیق ... برایِ #شهید شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس.. هُنَرِ بِه خُدا رسیدن... هُنَرِ تَهذیب... تا هُنَرمَند نشی، #شهید نِمیشی!! رفیق هنرمندم صبحت بخیر 😉 رفیق هنرتو بهم یاد بده که من بی هنرم😔 #صبحتون_شهدایی😍 ❤️ @syed213
امام علی علیه السلام: آنچه از دنیا در کف توست پیش از تو صاحبی داشته، و پس از تو به کسان دیگر می رسد 🗣 📚‎‌‌‌ @syed213
رســـول خـدا می فرماید؛ خوشـــابہ حاݪ ڪــسی ڪه بـــه حــضور <قائـــــم> برســــد درحالے که از قــــیام اونیـــــز پیــــرواو باشــد. بحارالانوارمجلسےج۵۲ص۱۳۰ @syed213
⚘﷽⚘ ⭕️ اطلاعیه مهم خانواده شهید حدادیان 🔸باعرض سلام خدمت ادامه دهندگان راه شهدا و امت حزب الله و تمامی کسانی که از (اسفند ۹۶) زمان شهادت شهید محمدحسین حدادیان و سه پرسنل ناجا که توسط فرقه ضاله درویشی نعمت اللهی گنابادی بشهادت رسیدند در کنارمان بوده اید. 🔺دوستان زیادی پیگیر رسیدگی قضایی این پرونده بودند که نتیجه بشرح ذیل اعلام میگردد: ۱.با توجه به نفوذ در بعضی از دستگاه های دولتی(اطلاعاتی) و قضایی ( دادگستری)، سران این فرقه حتی تا کلانتری هم احضار نشدند. ۲.متهم ردیف اول به هیچ عنوان شناسایی نشد. متهم ردیف دوم توسط بازپرس محترم امور جنایی شناسایی شده و قرار محاربه برای ایشان صادر شد ولی در مرحله دادگاه و تجدید نظر این متهم تبرئه گردید. لذا با توجه به نفوذی که اعلام شد توقع رسیدگی عادلانه را نداشته و نداریم ولی تا خون در رگ هایمان جاریست و به پشتوانه شما مردم دلسوز و عزیز شهیدپرور، دست از مبارزه با این فرقه ضاله بر نمیداریم و گزارش کاملی نسبت به رسیدگی به این پرونده را جهت اطلاع و دستورات لازمه تحویل بیت مقام معظم رهبری ارائه مینماییم. "خانواده شهید فتنه دراویش محمدحسین حدادیان" @syed213
⚘﷽⚘ ⭕️ معترضان در آتلانتا مرکز ایالت جورجیای آمریکا شیشه دفتر خبری سی‌ان‌ان را (در اعتراض به قتل یک جوان سیاهپوست به دست پلیس آمریکا) شکستند @syed213
قسمتی از کتاب تقدیم نگاه مهربونتون🌺🌺
زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده کتاب شب آنجا خوابیدیم وفردا سید و خانمش وسایلشان را جمع کردند و عازم نجف شدند.ما هم رفتیم حرم زیارت و بعد هم بازار.یک چادر عربی برایم خریدی که مدام می گفتم:《آقا مصطفی من از این چادرا سر نمیکنم.》و تو اصرار میکردی:《اتفاقا خیلی بهت میاد!》 بعد هم مرا بردی رستوران،ناهارمان را که خوردیم راه افتادیم‌‌.نزدیکی های حسن آباد تسبیحت را درآوردی و استخاره پشت استخاره :《چیکار میکنی آقا مصطفی؟تصادف میکنی ها!》 _میای بریم مشهد؟خوب اومد! _مشهد؟اونم حالا؟انگار خبر نداری دو روز دیگه عروسی سجاده،هنوز لباسم رو پرو نکردم! _اما امام ما رو طلبیده،سه بار گرفتم،هر سه بار خوب اومد! به بزرگراه آزادگان که رسیدیم،به جای اینکه به طرف شهریار بپیچی ،پیچیدی طرف اتوبان امام رضا ع و رفتی به طرف مشهد.یک شب آنجا ماندیم،صبح رفتیم زیارت و چرخی در مشهد زدیم و دوباره حرکت به سوی تهران.هر جا صدای اذان می شنیدی،می ایستادی برای نماز.نرسیده به آزادی،بزرگراه فتح،پارک المهدی نگه داشتی و صندلی ات را عقب دادی و خوابیدی.هر چه گفتم دو قدم مونده به خونه،گفتی:《نای حرکت ندارم،نذار مسافر امام رضا ع تلف شه.》 وقتی چیزی را میخواستی،کسی نمی توانست رای تو را بزند.پشت فرمان خوابت برد و من بچه به بغل پلک نزدم.همانطور که نگاهت میکردم ،سعی میکردم حدس بزنم داری چه خواب خوشی می بینی که گوشه لبت اینطور لبخند پر پر میزند‌. ■■■ جنگ در سوریه مدت ها بود که شروع شده بود و این حال تو را بد میکرد.حالا ذهنت از استخرداری و برنج فروشی و رفتن به پایگاه و درس و مشق رفته بود سراغ سوریه. _باید هرطور شده برم پدر تکفیریا و داعش رو در بیارم! نگرانت بودم.از این فکر تازه،از این خیره شدن به اخبار تلویزیون،از این عشقی کع ممکن بود بال و پرت را بسوزاند. زمزمه هایت شروع شد:《سمیه با یک نفر از اهالی شهر ری آشنا شده ام که در سوریه برای رزمنده ها غذا تدارک می بینه.میخوام همراهش برم.》 _یعنی میخوای بری غذا درست کنی ؟تو یک نیمرو بلد نیستی درست کنی آقا مصطفی ! _بحث غذا درست کردن نیست،بحث رفتنه! _نمی فهمم ، میخوای بری بجنگی ؟ _نه بابا!همین که توی آشپزخونه باشم،بالای سر سرآشپز و آشپزخونه. ادامه دارد... با ما همراه باشید... @syed213