زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده
کتاب #اسم_تو_مصطفاست
ماشین آژانس آمد و سوار شدیم.به راننده گفتی:《بپیچ سمت شهدای گمنام.》
می دانستم آنجا پنج شهید گمنام دفن اند.پیاده شدیم.شهدا بالای بلندی بودند و تو رفتی سمتشان.من هم آمدم،حتی جلوتر از تو از پله ها رفتم بالا.فاطمه بغل تو بود.با خودم فکر کردم داری می آیی،یک لحظه به عقب که برگشتم دیدم همان پایین ایستاده ای و داری انگشت اشاره ات را تکان میدهی،انگار به دعوا.
بلند گفتم:《نمیای بالا؟》
دو سه پله آمدم پایین.قلبم تند تند میزد.صدایت را باد آورد:《اگه کار منو راه نندازین به همه میگم که شما هیچ کاره این!به همه میگم این دروغه که شهدا گره از کارا باز میکنن!به همه میگم کار راه انداز نیستین و آبروتون رو میبرم.میگم عند ربهم یرزقون نیستین!》
چند پله دیگر آمدم پایین.فاطمه را که زمین گذاشتی،به گریه افتاد.
_مصطفی متوجه هستی چی میگی؟شهدا رو تهدید میکنی؟
گریه میکردی:《کاری به من نداشته باش.خودم میدونم و شهدا!》
_بیا بریم بالا!
_نه بچه رو بذار پیش من و خودت برو!
فاطمه را دادم بغلت و از پله ها رفتم بالا.سر مزار پنج شهید پنج فاتحه خواندم و آمدم پایین.روی سکوی کنار باغچه نشسته بودی.کمی آن سوتر سن درست کرده بودند و مراسمی برای نیازمندان برگزار میکردند.
_میای بریم مراسم؟
_شما برین.من اینجا نشستم.
با فاطمه رفتیم.ربع ساعتی بعد برگشتم.دیگر به حرف افتاده بودی:《هر طور شده باید برم،مطمئن باش که میرم!》
_اما اگه بری ما خیلی اذیت میشیم ،من و فاطمه!
امیدوار بودم تحت تاثیرت قرار بدهم،اما رو برگرداندی و چیزی نگفتی.دلم شاد شد،اما در پایان ماه رمضان وقتی به اصرار ،من را همراه مامان فرستادی شمال،تازه فهمیدم وقتی تصمیم به کاری بگیری کسی جلودارت نیست.
حالا هم خسته شدم مصطفی،باید بروم بخوابم.بقیه حرف ها بماند برای بعد.
■■■
امروز آمده ام کنار مزار پنج شهید گمنام و میخواهم بخشی از صحبت هایم را هم اینجا بگویم،در حالی که هوا باز هم ابری است.
بالای این بلندی خلوت،در حاشیه مزارها،گل های کوچکی روییده ؛زرد و قرمز و بنفش که نامشان را هم نمیدانم.اصلا نمیدانم نامی دارند یا نه.اما آنچه مهم است شکستن فضای خاکستری اطراف مزار است.
ادامه دارد..
با ما همراه باشید..
#کپیممنوع
@syed213
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🎥شما رهبر بشوید...
🔹سخنانی از حضرت آیتالله خامنهای در یک محفل خصوصی، از دیدار محرمانه با حضرت امام خمینی در سال آخر عمر امام؛ جایی که امام برای اولین بار در حضور سران قوا به ایشان میگویند «شما رهبر بشوید».
🔸انتشار نخستین بار.
@syed213
⚘﷽⚘
روحانی: اگر هشدارها جدی گرفته نشود، ناگزیر از بازگرداندن محدودیتها خواهیم بود
☎️رئیس جمهور در گفتوگو با وزیر بهداشت و کشور:
🔹 تنها راه مهار كرونا رعايت دقيق پروتكلهاي بهداشتي است.
🔹شايسته نيست دستاورد بزرگ كنترل شيوع كرونا در اثر اهمال از بين برود.
🔹سفرها صرفا باید برای انجام کارهای ضروری انجام گیرد.
🔻مردم باید بدانند چنانچه در هر بخشی از کشور این هشدارها جدی گرفته نشود و شیوع بیماری دوباره اوج بگیرد، مسئولین ناگزیر از بازگرداندن محدودیتها خواهند بود.
🔸استانهاي مستعد آتشسوزي جنگلها و مراتع همه امكانات پيشگيري و مقابلهاي خود را بسيج كنند.
🔸استانداران استانهاي میهمانپذير بر اجراي پروتكلهاي بهداشتي اعمال نظر و نظارت موثر كنند.
@syed213
☺️☺️☺️
😉😉
☺️
خاکریزه #خاطرات😉
#تازه_عروس!!!
تازه ازواج کرده بودم . آمد منزل ما . گفت :(آبجی! نکنه خدای نکرده چون تازه عروسی ، گول شیطون رو بخوری و با صورت آرایش کرده بری بیرون! خدا خوشش نمیاد.)
#شهید_ابوالقاسم_اصلاحی🌺
منبع: کتاب همان، جلد2، صفحه 21.
💖 @syed213
🌿امام علی(ع)میفرمایند:
💠کسانی که امروز شان را به امید فردا می گذرانتد فردایشان هم به حسرت دیروز خواهد گذشت برد با کسی است که از دوران فراغت برای ایام گرفتادی بهره جوید و از ایام جوانی برای دوره پیری و ضعف ذخیره سازی کند.
.
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
🕊 #نهج_البلاغه ای شویم
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🎬 #کلیپ زیبای
«امام زمان با نشستن در خانه نمیآید»
👤 #امام_خمینی ؛ #رهبر_انقلاب
🔻 آیا برای رسیدن به ظهور، فقط دعا کردن کافی است؟
@syed213