✨رقابت چه زمانی موجب افزایش کیفیت میشود؟
یکی از تجویزهای اقتصاد متعارف برای افزایش کیفیت محصولات، ایجاد رقابت است. میگویند مرزهای تجاری اگر برداشته شود و تولیدکنندگان داخلی و خارجی با یکدیگر رقابت کنند، طبیعتا چون مصرفکنندگان کالای باکیفیت را انتخاب خواهند کرد، تولیدکنندگان یا باید کیفیت را افزایش دهند، یا از بازار خارج شوند.
منطق حاکم بر این ایده، کاملا صحیح است. اما سوال باید کرد که آیا این معادله که نتیجه رقابت، فشار بازار روی تولیدکننده برای ارتقای کیفیت است، همواره صادق است؟ پاسخ منفی است. رقابت تنها و تنها زمانی منجر به افزایش کیفیت میشود که تمامی تولیدکنندگان دسترسی یکسانی به عوامل تولید- به ویژه فناوری- داشته باشند. اگر یک تولیدکننده خارجی که دسترسیهای آزاد به فناوری دارد، در رقابت با یک تولیدکننده داخلی محروم از فناوری قرار گیرد، فشار بازار به هیچ وجه موجب ارتقای کیفیت تولید داخلی نخواهد شد. نتیجه این رقابت، حذف تولیدکننده داخلی از بازار و وابستگی کشور به واردات است. چون اینجا دیگر نهتنها کیفیت تحت اختیار و اراده تولیدکننده نیست، بلکه او از فناوری ضروری نیز محروم است. لذا رقابت منجر به کیفیت، زمانی معنی پیدا میکند که تولیدکنندگان رقیب، دسترسی برابر به عوامل تولید داشته باشند.
کسانی که در شرایط نابرابر، رقابت را تجویز میکنند، به خوبی میدانند که نتیجه این رقابت نابرابر افزایش کیفیت نیست، حذف تولیدکننده داخلی است.
اینجاست که دولت باید سیاستی هوشمندانه اتخاذ کند. در صنایعی که تولیدکنندگان داخلی و خارجی دسترسی یکسان به فناوری دارند، اجازه رقابت داده شود تا کیفیت افزایش و قیمت کاهش یابد. اما در صنایعی که تولیدکنندگان داخلی از فناوریهای روز محروماند، از محل منابع عمومی برای تحصیل فناوری روز هزینه نماید.
ممکن است کسانی بگویند اشکالی ندارد که صنایعی که در آنها مزیت نداریم، در اثر رقابت تعطیل شود. این یک بحث دیگر است و نباید ریاکارانه تحت پوشش "رقابت برای کیفیت" مطرح شود. در جای دیگر بحث کردهام که بسیاری از مزیتها، طبیعی و خدادادی نیست که بهسادگی بگوئیم نداریم و از آن عبور کنیم. مزیت، اکتسابی است و باید برای رسیدن به آن، تلاش کرد چنانکه دیگران تلاش کردهاند. اگر مزیت کسب نکنیم، و در کسب مزیتها از دیگران عقب بمانیم، اساسا کالاهایی برای صادرات و کسب درآمد ارزی نخواهیم داشت که آن ارز را صرف واردات کالاهای با کیفیت خارجی کنیم.
اگر به بند ۳ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی توجه کنید، بر "رقابت بین مناطق و استانها" تاکید شده است. چنین رقابتی، بلاتردید منجر به ارتقای کیفیت میشود چرا که دولت در چارچوب مرزهای سرزمینی، میتواند برای تولیدکنندگان داخلی، دسترسی برابری در عوامل تولید فراهم کند.
@syjebraily
امروز ۱۸ بهمنماه انشاءالله بعد از نماز مغرب در مجتمع فرهنگی شهدای هفتم تیر (سرچشمه) در دوره تبیینی #روایت_امین بحثی درباره دولتسازی اسلامی ارائه خواهم کرد.
@syjebraily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای یک جریان سیاسی شکست خورده، هیچ شرایطی مطلوبتر از این نیست که راسش در جایگاه منتقد قرار گیرد، فکرش در سیستم جاری و بدنهاش در سیستم ابقا شود. اهداف و برنامههایش کما فیالسابق پیش میرود، کادرش از متن خارج نمیشود، تاوان هیچ خطایی را نمیپردازد و سربزنگاه، منجیوار بازمیگردد.
@syjebraily
ارائه_دکتر_سیدیاسر_جبرائیلی_دولتسازی_اسلامی.mp3
11.77M
🎤صوت| سخنرانی در اولین دورهی گفتمانی - تبیینیِ «روایت امین»
🔸موضوع: دولت جوان انقلابی و مسئلهی دولتسازی اسلامی
@syjebraily
✨ دولت سیزدهم و خسارات خلاء گفتمانی
معمولا دولت ها به گفتمانشان شناخته میشوند. اما رواج عبارت «دولت سیزدهم» در ارجاعات به دولت در رسانهها، نشان میدهد دولت نتوانسته خود را پرچمدار یک گفتمان به جامعه معرفی کند.
یکی از دلایل اینکه این دولت از همین آغاز کار زیر ضرب رفته، همین خلا گفتمانی است.
گفتمان، قدرت نرم ایجاد میکند. دولت فاقد گفتمان، از قدرت نرم محروم است و لذا در عرصه جنگ نرم، اولا توان حمله ندارد، ثانیا در برابر حملات نرم بی سلاح و سپر است.
گفتمان است که در قول و فعل کارگزاران، در رویکرد و عملکرد آنان، انسجام ایجاد میکند. گفتمان، عینک آسیبشناسانهای است که دولت به چشم میزند، مشکلات را از زاویه این گفتمان میبیند و از همین زاویه راهکارش را ارائه میدهد و اجرا میکند.
دولت فاقد گفتمان به شهرداری تقلیل پیدا می کند و این یکی از جدی ترین خطراتی است که دولت سیزدهم را تهدید میکند.
دولتی که ناکارآمدی گفتمانش عیان شود، گرفتار رکود می شود، اما دولت فاقد گفتمان، گرفتار روزمرگی میشود و خسارت این روزمرگی از رکود بیشتر است؛ چه، رکود با یک موفقیت گفتمانی -ولو کوچک- شکسته میشود، اما بدون گفتمان از روزمرگی نمیتوان خلاص شد.
گفتمان یک شاخص برای انتخاب و ارزیابی مدیران نیز هست. در خلاء گفتمان، تیم دولت با بازیکنان قرضی از تیمهای دیگر شکل میگیرد و روشن نیست این تیم، به کدام اصول باید متعهد باشد و بر اساس کدام معیارها ارزیابی میشود.
دولت حتی وقتی پیامی به کشور خارجی میدهد باید محور آن، گفتمانش باشد.
باید این خلا گفتمانی برطرف شود. اگر تلقی این است که «مردمی بودن» گفتمان دولت است، این سوال مطرح است که آیا اساسا مردمی بودن میتواند گفتمان باشد؟ گفتمان، یک دال مرکزی دارد که در حوزه ها و عرصه های مختلف تجلی و امتداد پیدا می کند. بر مبنای گفتمان می شود یک کلان پروژه تعریف کرد و پیش برد و پیشرفتش را سنجید. بر مبنای این کلان پروژه است که در سطوح میانی، پروژههای خردتر تعریف میشود. آیا «مردمی بودن» این ظرفیت را دارد که برای مثال در حوزه مالیات، در سیاست خارجی، در آموزش و پرورش، در بهداشت و درمان، در کشاورزی و... تجلی و امتداد پیدا کند؟ آیا میتوان مسائل این حوزهها را از زاویه «مردمی نبودن» آسیبشناسی کرد و از زاویه «مردمی شدن» برایشان راهکار ارائه داد؟ پاسخ بلاتردید خیر است، چون این مفهوم اساسا چنان عمقی ندارد؛ هرچند میتواند یکی از اجزاء و امتدادهای یک گفتمان باشد.
اما راهکار، تمرکز و تکیه بر روی عدالت به عنوان گفتمان دولت سیزدهم است که هم واجد مشخصات فوق است و هم با شخصیت آیتالله رئیسی تناسب و همخوانی دارد.
گفتمان عدالت نباید به لفظ عدالت محدود شده و تقلیل یابد. با صرف تکرار کلمه عدالت، گفتمان ایجاد نمی شود. مراکز فکری و دانشگاهی کشور و مشخصا مراکز فکری در دولت باید بسیج شوند و درباره عدالت ادبیات تولید کنند. رئیس جمهور درباره هر موضوعی و در هر زمان و مکانی صحبت و سخنرانی دارد، باید بتواند اولا بیعدالتیهای منجر به وضع موجود را بیان کند، ثانیا وضع مطلوب را از منظر عدالت توصیف کند، ثالثا اقدامات عادلانهای که دولت میخواهد برای گذار از وضع موجود به وضع مطلوب انجام دهد را شرح دهد. این اقدامات، همان پروژههای خُرد هستند که ذیل کلان پروژه عدالت، تعریف میشوند و باید نظام رصد و پایش و ارزیابی و گزارشدهی برایشان ایجاد شود.
هرچقدر ادبیات رئیس جمهور در این سه مرحله، اختصاصی و بدیع و دارای کلیدواژههای منحصر بفرد باشد، موفقتر خواهد بود؛ و البته بزرگترین تهدید برای گفتمان، این است که به ادبیاتهای وام گرفته شده از منابع دیگر، یا به اقدامات معمول و رایج، بخواهیم رنگ گفتمان خودمان را بزنیم.
دولت زمانی توانسته پرچم گفتمان عدالت را بلند کند که مخالفان اقدامات دولت را بتوان مخالفان عدالت توصیف کرد. باید در پایان چهار سال اول دولت، کتاب عدالت آیتالله رئیسی برگرفته از مجموعه سخنرانیهای این چهار سال منتشر شود. همچنین دولت در پایان چهار سال باید بتواند گزارش دهد که چگونه با برقراری عدالت مشکلات را برطرف کرده است.
@syjebraily
17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆آیا برجام مورد تائید رهبر انقلاب بود؟
🔆آیا ایشان از شروط خود عقبنشینی کردند؟
📹برشی از سخنرانی با موضوع "دولت جوان حزبالهی و دولتسازی اسلامی" در دوره تبیینی روایت امین
@syjebraily
✨اثر جنگ اوکراین بر رقابت استراتژیک مسکو-واشنگتن و نظم آمریکایی
ژانویه ۲۰۲۲، موسسه رند گزارشی تحت عنوان "رقابت استراتژیک آمریکا با روسیه" منتشر کرد که چکیده یافتههای ۵۸ گزارش این موسسه از ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۰ در موضوع این رقابت بود. ۹ نتیجه نهایی از مجموعه ۵۸ گزارش رند عبارت بودند از:
"۱. رقابت استراتژیک روسیه و واشنگتن طولانی مدت خواهد بود.
۲. کشورهایی که بینابین روسیه و ناتو قرار دارند(اوکراین، مولداوی، بلاروس، ارمنستان، گرجستان و آذربایجان) در مرکزیت این رقابت استراتژیک هستند.
۳. جنگ متعارف میان روسیه و آمریکا بعید است.
۴. انتظار میرود اقدامات خصمانه روسیه در سطحی پایین تر از آستانه جنگ تداوم یابد.
۵. دستاوردهای روسیه در این رقابت تاکنون محدود بوده است.
۶. آمریکا دست برتر را در رقابت دارد اما با سیاست های اشتباه میتواند این موقعیت را از دست بدهد.
۷. تعامل با روسیه برای آمریکا همچنان ممکن و مطلوب است.
۸. آمریکا میتواند به همپیمانان و شرکایش کمک کند تا تهدیدهای "منطقه خاکستری" (پایین تر از آستانه جنگ) را مدیریت کنند.
۹. این هم پیمانان و شرکا نقش کلیدی در کمک به برتری آمریکا در این رقابت استراتژیک دارند".
میتوان گفت که حمله روسیه به اوکراین و واکنش ضعیف آمریکا و همپیمانان آن، معادلات بسیاری را هم ناظر به رقابت دو کشور و هم ناظر به نظم جهانی مرتبط با این رقابت، تغییر داده و خواهد داد. میتوان گفت؛
۱. اوکراین به عنوان مهمتر کشور از آن شش کشور بینابین ناتو و مسکو -از نظر جمعیت، وسعت و موقعیت- مورد تعرض روسیه قرار گرفته و سرنوشت این جنگ، معادلات پیشین در رقابت استراتژیک مسکو-واشنگتن را به نفع روسیه تغییر خواهد داد و اینک میتوان گفت که روسیه هم دست برتر را بهدست آورده و هم از وضعیت "دستاورد محدود در رقابت" خارج شده است.
۲. با حمله به اوکراین، اقدامات خصمانه روسیه از سطح منطقه خاکستری (پائینتر از آستانه جنگ) عبور کرده و وارد منطقه قرمز (جنگ تمام عیار) شد، اما آمریکا و همپیمانان آن به تماشا نشستند و نتوانستند کمکی به یک عضو بالقوه ناتو کنند. یک تحلیلگر عرب به طنز نوشته بود "من و بایدن از خانه داریم جنگ اوکراین را نظاره میکنیم" و کنایه زده بود که هیچ تفاوتی میان او و رئیس جمهور آمریکا از نظر نقشآفرینی در جنگ اوکراین نیست؛ و واقع هم همین است. جنگ اوکراین یک ضربه حیثیتی به اقتدار جهانی آمریکا وارد کرد که تبعات آن منحصر به طنزگویی تحلیلگران و تحقیر بایدن در فجازی نخواهد بود.
۳. تنها واکنش قابل پیشبینی واشنگتن و شرکا، تحریم بود. آمریکا تحریم میکند چون در جعبه ابزار سیاست خارجیاش چیزی جز تحریم نمانده است. حتی اینک تحریمهایش نیز در حال بازدهی منفی است؛ مردم آمریکا کنایه میزنند که تاوان تحریم واشنگتن علیه دیگران را باید با افزایش قیمت سوخت بپردازند. رخدادهای چند دهه اخیر در غرب آسیا و شکستهای مفتضحانه آمریکا، موجب بیاعتبار شدن تهدیدهای نظامی آمریکا در سرتاسر جهان شده است و این بیاعتباری یک رابطه متقابل با حمله روسیه به اوکراین دارد. هم آن بیاعتباری در حمله بیمحابای مسکو نقش دارد و هم این حمله، آن بیاعتباری را تشدید میکند. در گرماگرم حمله روسیه به اوکراین، خبر درخواست کمک وزیر خارجه تایوان از آمریکا برای بازداشتن چین از حمله به کشورش بسیار جالب توجه است. میتوان درک کرد که رژیمهای وابسته و متکی به آمریکا در منطقه غرب آسیا نیز چه حس و حالی دارند. واکنش مفتضحانه آمریکا به حمله روسیه به اوکراین، زیرپای همه متکیان به قدرت آمریکا و متکدیان حمایت آمریکا را خالی کرده است.
۴. برخی گفتهاند برخلاف روسیه که همپیمان قابل توجهی در منازعاتی از این دست ندارد، آمریکا واجد همپیمان است. این مسئله طبیعی است. روسیه، شوروی سابق نیست که در راس یک بلوک ایدئولوژیک قرار داشته باشد. لذا کشورها از زاویه منافع خود در قبال تحولات اوکراین موضع میگیرند و خواهند گرفت. اما آمریکا امروز در راس یک بلوک بنام بلوک غرب قرار دارد که نظم کنونی محصول پیمان و شراکت میان اعضای این بلوک است و لذا واکنش جمعی اعضای بلوک بدیهی است. اما این همپیمانی و واکنش جمعی لزوما به معنی موفقیت در رقابتها و منازعات کنونی و آتی نیست. اروپا امروز به شکلی بیسابقه گرفتار بحران ویرانگر انرژی است و از قضا کلید این بحران در ید کشورهایی است که اروپاییها به سبب همپیمانی با آمریکا با آنها در موقعیت مخاصمه قرار گرفتهاند. لذا این همپیمانی و به تبع آن این نظم غربی در ضعیفترین موقعیت خود قرار دارد و نمیتواند اتفاق خاصی را در تحولات آینده جهان رقم زند. اروپا چارهای جز کوتاه آمدن در برابر پادشاهان انرژی جهان ندارد و این عقبنشینی اجباری، انزوای آمریکا و انکسار بیش از پیش نظم آمریکایی را در پی خواهد داشت.
@syjebraily
✨امروز را بخاطر بسپاریم تا فردا حق تنها نماند
در جریان حمله روسیه به اوکراین، یکی از مسائلی که به سبب خلع سلاح تاریخی اوکراین بسیار برجسته شد، بازخوانی مواضع مشابه مرحوم هاشمی رفسنجانی مبنی بر محدودسازی توان نظامی ایران و مشخصا موشک زدایی از کشور با این جمله تاریخی بود که «دنیای آینده دنیای گفتمان هاست نه موشکها». پاسخ همان ایام رهبر حکیم انقلاب اسلامی به آقای هاشمی نیز وایرال شد که فرمودند: «قدرتهای دنیا که شما میبینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آنوقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟».
این مواضع آقای هاشمی و پاسخ رهبر انقلاب به وی، حکایت از یک تلاش تمام عیار در دوران صدارت آقای حسن روحانی برای تحدید قدرت موشکی ایران داشت. به عبارت روشن تر، آمریکایی ها به صراحت خواهان محدودسازی قدرت موشکی ایران یا همان «برجام موشکی» بودند و حتی برد موشکهای مجاز برای ایران را هم تعیین کرده بودند؛ و در این سو، آقای هاشمی که راس و عقبه دولت مستقر و جریان لیبرال محسوب می شد، آشکارا فریاد می زد که ایران باید موشک زدایی شود. او با خوشحالی و در مرئی و منظر ملت میگفت که راه محرومیت ایران از نیروی نظامی باز شده است، از مخاطبانش میخواست برای عملیاتی کردن ایدهاش دست به کار شوند و میگفت مطمئنم که این اتفاق میتواند در دوره دوم دولت روحانی بیفتد. جماعتی هم برایش کف و سوت میزدند. اگر لیبرالها پی در پی دم از رفراندوم میزدند، دلیلش این بود که میخواستند همین کف و سوت زنها را برای تحریک رای به میلشان، بسیج کرده و کار را تمام کنند و بابت این دستاورد هم چون برجام جشن بگیرند و مدال آویزان کنند و سکه توزیع کنند.
این ایام مردم عزیز ما با مشاهده وضع اوکراین، در حال تصور شرایطی هستند که تلاشهای آقایان هاشمی و روحانی به ثمر مینشست و ایران قدرت موشکی خود را از دست می داد. بله! تصور چنان شرایطی نیز هولناک است، اما واقعیت این است که جریانی در پی این خیانت بود و عزمش نیز در این راه راسخ بود. اما با ایستادگی رهبر حکیم انقلاب اسلامی، این نقشه شوم که اجرایش، ایران را اوکراین می کرد، نقش بر آب شد.
اما یک نکته ای که باید در این میان بدان توجه داشت اینکه مواضع آقایان هاشمی و روحانی یک دیدگاه شخصی نبود که با درگذشت یکی و کنار رفتن دیگری، تهدید ناشی از آن برطرف شده باشد. این تفکر از محکمات اندیشه جریان لیبرال است که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برای عملی شدن دیدگاه خود از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، دولت موقت به ریاست آقای مهندس مهدی بازرگان -که می توان وی را پدر لیبرال های ایرانی در دوره پس از انقلاب دانست- به دنبال آن بود که هواپیماهای اف 14 خریداری شده از آمریکا توسط رژیم پهلوی را پس دهد. می گفتند چون جمهوری اسلامی سیاست تهاجمی ندارد، نیازی به این نوع هواپیما هم ندارد. از قضا کسی که همان هنگام نیز محکم در برابر نقشه لیبرال ها برای «خلع سلاح» ایران ایستاد، آیت الله العظمی خامنه ای بود. ایشان مرداد ماه 1358 در گفت و گویی به تبیین ابعاد این ماجرا پرداخته و گفتند: «درست است که ما قصد نداریم که مثل دوران گذشته ژاندارم منطقه باشیم و قصد نداریم که حافظ منافع ابرقدرتها باشیم امّا بههیچوجه جایز نمیدانیم که با وجود دشمنان سوگندخوردهی خود در منطقه و دولتهای ارتجاعی وابسته به امپریالیزم غافل بمانیم. ما به نیروی دفاعی کاملی نیازمندیم؛ حتّی برای جلوگیری از تجاوزات امپریالیزم که بهآسانی با حضور دولتهای غاصب در منطقه قابل تصوّر است لازم است که ما قدرت تهاجمی نیز داشته باشیم.» . ایشان چند سال بعد نیز دراینباره گفتند: «زمزمهاش را راه انداختند که ما اف۱۴ میخواهیم چهکار کنیم، تهاجمى است، ما اهل تهاجم نیستیم؛ آمریکایى است، ما با آمریکا بدیم. حالا کى میگفت این حرفها را؟ آنهایى که با برژینسکى ملاقات میکردند.»
اگر تصمیم لیبرالهای حاکم بر دولت موقّت عملی میشد، ایران در واقع پیش از آغاز جنگ تحمیلی نیروی هوایی خود را در یک حوزه بسیار مهم خلع سلاح کرده بود. در طول جنگ تحمیلی، اف14ها برگ برنده نیروی هوایی ایران بودند و نهتنها دهها جنگندهی رژیم بعث را در آسمان شکار کردند، بلکه با تدبیر شهید بابایی، قابلیّت شلّیک هوا به زمین نیز در آنها ایجاد شد و ایران توانست تأسیسات رژیم صدّام را بمباران کرده و معادلات جنگ را تغییر دهد.
این منازعه میان دو تفکر اقتدار و تسلیم، از تجلیات منازعه تاریخی حق و باطل است که بلاتردید در آینده نیز تداوم خواهد داشت. امروز را باید به خاطر سپرد و مکرر یادآوری کرد تا فردا که باطل بار دیگر لباس حق میپوشد و با استدلالهای وارونه میخواهد ملت را بیپناه کند، حق غریب و تنها نماند...
@syjebraily
آقای عباس عبدی نوشتهاند: "واکنش بشدت دوگانه غربیها با جنگ و پناهندگان اوکراینی در مقایسه با موارد مشابه در آسیا و آفریقا، غیر منتظره نیست. مشکل در ادعاهای آنان و فهمی است که برخی از ما از رفتار آنان داشتهایم که گویی آنان فراتر از نژاد و ملیت و مذهب و فقط بر اساس ارزشهای عام بشری رفتار میکنند".
باید گفت اتفاقا واکنش دوگانه لیبرالهای ایرانی و لشکر حامی و پیروشان هم غیرمنتظره نیست. مشکل در خوشخیالی و فهمی است که برخی از ما از رفتار آنان داشتهایم که گویی برای آنان ممکن و مطلوب است که قدمی به وادی استقلال از غرب در ساحت اندیشه بگذارند و پری برای پرواز در آسمان آزادگی بگشایند. مشکل از برخی از ماست که برای آنان هویتی غیر از حاشیهزیستی غرب قائل هستیم و وقتی بلندگوی ارزشهای غرب میشوند و زیر علم منافع غرب سینه میزنند، ایرانی و واقعیشان میپنداریم و از احوالشان متاثر شده و تن به مطالباتشان میدهیم.
@syjebraily
🌟سروران ارجمند؛ ارزش جان شما 52 برابر ماست!
این ایام که بحث تفاوت در اهمیت جان انسانهای غربی و غیرغربی -و برخی واکنشهای وطنی- داغ است، بازخوانی این یادداشت که سال ۹۴ به مناسبت تجمع برخی هموطنان در خیابان نوفل لوشاتو برای عرض تسلیت به فرانسه نوشته شد، خالی از لطف نیست. ماجرا خیلی تکراری است...
https://www.mashreghnews.ir/news/497246/
در سرمقاله امروز روزنامه فرهیختگان، به صورت مبسوط و مستند دلایل سقوط اقتصاد ترکیه را بررسی کردهام.
#بیماری_آناتولی
میتوانید از لینک زیر مطالعه فرمایید
https://farhikhtegandaily.com/page/218451/