eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️〰فوری 〰 فوری 〰 فوری 〰❗️ 🚨 بزرگترین تعاونی ایتا با حضور برجسته ترین اساتید و کارشناسان سرمایه گذاری 🚨 ➰با مدیریت استاد رضا عزیزسماکوش ➰ 💰 استفاده از شما به بهترین نحو و با بهترین بازدهی 💰 💰 سود آنی 3 تا 7 درصد ، و اعطای سهام 💰 بیا اینجا هر ماه سودتو بگیر حالشو ببر👇😋 https://eitaa.com/joinchat/32047250C2acee16657 فرصت محدوده اگه میخای توهم‌جزو اولین ها باشی پس لینک بالا روکلیک کن ☝️ ❗️〰فوری 〰 فوری 〰 فوری 〰❗️
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
💰 درآمد ماهیانه بین ۵ ملیون تومن تا ۴۰ ملیون تومن ، با کمترین سرمایه گذاری !! 💰 🌸 شما کدوم رو میخای ؟! 🌸 آموزش رایگان درآمد ۵ ملیونی آموزش رایگان درآمد ۱۰ ملیونی آموزش رایگان درآمد ۲۰ ملیونی آموزش رایگان درامد ۳۰ ملیونی https://eitaa.com/joinchat/32047250C2acee16657 به مناسبت عید همه آموزش ها کاملا رایگان هست 😍v
🟢 👈مرگ اندیشی اسکندر ذوالقرنین در مسافرت‌های طولانی خود با یک جمعیت فهمیده برخورد کرد که از پیروان حضرت موسی علیه السلام بودند و زندگی آنان در آسایش توأم با عدالت و رستگاری بود. خطاب به آنان گفت: ای مردم! مرا از جریان زندگی خود آگاه سازید که من سراسر زمین را، صحرا و دریایش را، جلگه و کوهش را محیط نور و ظلمتش را، مانند شما را ندیدم به من بگویید! چرا قبرهای مردگانتان را در حیاط خانه های شماست!؟ پاسخ ددند :برای آن که مرگ را فراموش نکنیم و یاد مرگ از قلبمان خارج نشود. پرسید: چرا خانه‌های شما در ندارد؟ گفتند: به خاطر این که در میان ما افراد دزد و خائن وجود ندارد و همه ما درستکار و مورد اطمینان یکدیگریم. پرسید: چرا حاکم و فرمانروا ندارید؟ گفتند: چون به یکدیگر ظلم و ستم نمی‌کنیم تا برای جلوگیری از ظلم نیازی به حکومت و فرمانروا داشته باشیم ... اسکندر پس از پرسش‌ها چند گفت: ای مردم به من بگویید! که آیا پدرانتان همانند شما رفتار می‌کردند؟ در پاسخ پدرانشان را چنین تعریف کردند: آنان به تهیدستان ترحم داشتند، با فقرا همکاری می نمودند و اگر کسی ستم می‌دید او را مورد عفو و گذشت قرار می دادند و از خداوند برای وی آمرزش می می‌خواستند. صله رحم را رعایت می‌کردند، امانت را به صاحبانشان بر می‌گردانند و خداوند نیز در اثر این رفتار پسندیده کارهای آن‌ها را اصلاح می‌نمود ذوالقرنین به آن مردم علاقمند شد و در آن سرزمین ماند تا سرانجام از دنیا رفت. 📚بحار، ج 12، ص 179، این داستان به طور خلاصه آورده شد کانال و حال خوش . 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
نزار خواهر شوهر و جاریتات بفهمن که توی این کانال عضوی 🤫😱 دوست داری کوچولوت همه جاها خاص باشه 🥰 برای شوهرت آس باشی و دلبری کنی 🙈 لباس هاتو با کوچولوت ست کنی🥺 ✅اگه استایلت برات مهمه😎عضو شو... https://eitaa.com/joinchat/4191158972C31d3bf2e2f قیمت هاشون واقعاً فوق‌العاده هست🤩
31.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣زوجین نباید گذشته‌ها را پیش بکشند تا از یک زندگی پرآرامش برخوردار شوند. بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
22.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣اگر پسر در دوران نامزدی اگر از لحاظ مالی خرجی برای دختر نکنه آیا میشه گفت خسیسه؟؟ بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدتونم مبارک 😍😍😍 ان شاءالله حج روزیمون بشه به زودی 😊
🌺 کوتاه و پندآموز مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد. مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد. ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند. او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده. مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت: خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق تراز گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند. فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست!! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم شد شد، اگر نشد دهنم را عوض کنم گاهی برای خواندنِ یک شعر لازم است روزی سه بار انجمنم را عوض کنم از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده ام آن گه مسیر آمدنم را عوض کنم در راه اگر به خانه ی یک دوست سر زدم این بار شکلِ در زدنم را عوض کنم وقتی چمن رسیده به «اینجا»ی شعر من باید که قیچیِ چمنم را عوض کنم پیراهنی به غیر غزل نیست در برم گفتی که جامه ی کهنم را عوض کنم «دستی به جام باده و دستی به زلف یار» پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم؟ شعرم اگر به ذوق تو باید عوض شود باید تمامِ «آنچه منم» را عوض کنم دیگر زمانه شاهد ابیاتِ زیر نیست وقتی که شیوه ی سخنم را عوض کنم: مرگا به من که با پر طاووسِ عالمی یک مویِ گربه ی وطنم را عوض کنم وقتی چراغِ مِه شکنم را شکسته اند باید چراغِ مه شکنم را عوض کنم عمری به راه نوبت خودرو نشسته ام امروز می روم لگنم را عوض کنم تا شاید اتفاق نیفتد از این به بعد روزی هزار بار فنم را عوض کنم با من برادرانِ زنم خوب نیستند باید برادرانِ زنم را عوض کنم دارد قطار عمر کجا می برد مرا؟ یا رب! عنایتی، تِرَنم را عوض کنم ور نه ز هول مرگ، زمانی هزار بار مجبور می شوم کفنم را عوض کنم