eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
توکه قصد گناه نداری یکی از جمله های معروف هوای نفس به ماست😈 چون خوب میدونه که اگه مستقیم دستور گناه بده ما قبول نمیکنیم از این روش پنهان و مرموز وارد میشه🤨 👈به نفست بگو:بعله درسته که من قصد گناه ندارم ولی استارت خیلی از روابط حرام هم از همین پیامای غیرضروری بوده پس‌تا‌ضرورتی‌نباشه‌به‌نامحرم،پیام‌نمیدم✊ اخه مگه دیوونم زمینه ی گول زدنم رو برای تو و شیطون فراهم کنم!🤨 ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ 🔴 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایت زیبایی های برزخ از زبان زنی که به آسمان سفر کرد 🔺این قسمت: اسب بالدار 🔹تجربه گر امروز: خانم اعظم السادات موسوی برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
آیت الله خامنه ای : هرکسی مردم را از آینده ناامید کند برای دشمن دارد کار میکند« چه بداند،چه نداند» اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅❅📀🖥📀❅┅┅ @BaSELEBRTY
سلام علیکم. از موضوعات ناب وبسیار مهمی که در کانال می گذارید متشکرو ممنونم . ✅در رابطه با موضوع ارتباط با نامحرم،بنده هم تجربه محیط کار را دارم. مجرد هستم .اما در محل کار با آقایون ارتباط دارم. ⭕ ازمهمترین نکاتی که می توانم از تجربه خودم درمحیط کار با آقایون بکار بردم و الحمد لله به فضل خداوبا توجهات ائمه اطهارعلیهم السلام به دست آوردم بگویم تا اگر خانمی بنابر باشرایط با آقایون کار می‌کند توجه نماید تا آن شاالله همگی مان چه خانم ها وچه آقایان عاقبت بخیر شویم : ⛔۱)هیچگاه ارتباط با نا محرم را برای خودمان عادی ومعمولی ندانیم. تذکر ویاد آوری مدام به خود این را تبدیل به ملکه در وجودمان می‌کند. ⛔۲)بغیر از موارد مربوط به کار درباره موضوعات دیگر، هم صحبت وهم کلام و ..در دل کردن را در ارتباط با آقایون نداشته باشیم .ولو اینکه همکار یا مدیر هم سن پدر مان باشد. ⛔۳)از نگاه مستقیم، لحن عشوه گرانه، لحن ترحم برانگیز،بغض و حالات مظلومانه به خود گرفتن بشدت پرهیز کنیم. ⛔۴)اگر کارمان به صورتی است که می‌توان از طریق مجازی هم امور را رتق و فتق کرد ،با رعایت ادبیات کاملا رسمی در نوشتار، کارها را مجازی پیش ببریم. و ارتباط حضوری را به حداقل برسانیم. ⛔۵)هیچگاه با نامحرم در اتاق تنها نباشیم⛔ ،اگر در محیط کار بنابر شرایط مثلا مراجعه به اتاق مدیر دارید که کسی نیست ،درب ها باز باشند. واتفاقا اگر خانم ها این موضوع را گوشزد کنند که درب اتاق باز باشد ،مطمئنا آقایون هم استقبال می‌کنند، البته به زبان نمی آورند اما همکاری می‌کنند. ⛔۶)متانت وقار در راه رفتن، ادبیات مودبانه ، رعایت حریم همه در محیط کار ،شما را فرد با شخصیت ودارای چهار چوب های اخلاقی نشان می‌دهد ودیگران خود را در برابر شما ملزم به رعایت حریم وادب می دانند.(پس اول خود خانم ها بایستی شخصیت قوی و محترم از هر لحاظ از خود نشان دهند). ✳۷) پدران ،دخترانی که شاغل هستند حتما هر از گاهی ،از نگاه یک مرد ،نکاتی که یک خانم بایستی در قبال آقایون رعایت کند را به دختران خود تذکر ویاداوری کنند. شنید این نکات از زبان پدر ،حلاوت وشیرینی خاصی در وجود دختر ایجاد می‌کند که حس استغنا از توجه و محبت مردان نامحرم را در دل دختر به وجود می آورد. ونیاز به ارتباط با جنس مخالف را پیدا نمی کند. اینها مواردی بود که بنده در نصیحت های پدرم قبل از رفتن به سرکار و همچنین هر از گاهی بعنوان دخترم دوستت دارم پس در ارتباطت با نامحرم اینگونه باش ،از پدر مهربان و عزیزم آموختم وبرخی را هم تجربه کردم . از خدا بخوهیم نه گناه کنیم ونه کسی را به گناه بیاندازیم. 🌸والعاقبه للمتقین.🌸
اعوذ بالله من الشیطان العین الرجیم درمورد خانمی که با داشتن همسر و فرزند به ایشان ابراز علاقه میکنن واقعا فکر کنین این شخص شیطانه که به شکل یک انسان در اومده و میخواد زندگی خوب شما رو بهم بزنه از شر این انسان نما به خدا پناه ببرید وبه هیییییچ عنوان با او در تماس نباشید حتما به همسر و فرزندان صبحانه بدهید ،چون با انرژی وارد کار میشوند حتی برای آقایونی که چیزی نمیخورند هم لقمه ای ،میوه ای ....آماده کنید تا ببرند. @menoeslami ╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
*منشور حقوق خانواده های چند فرزندی(نسخه مردمی)* ماده1: لطفا وقتی تو خیابون مارودیدید، نخندید، پچ پچ نکنید و از همه مهمتر نشمریدمون! باور کنید ما یه پدرومادریم با چهار پنج شش هفت هشت نه ده تا بچه! همین! نحن بشرٌ مثلکم، نلِد و نولَد(ما انسانیم مثل شما هم زاییدیم هم زاییده شدیم) حتی از پشت سرهم نشمریدمون، پشت سرمون چش داره😜 ماده2: ازمون نپرسید: خودتون میخواستین؟!!! چون شاید به روتون نیاریم ولی تو دلمون میگیم: پ ن پ عمه مون میخواسته ما روشو زمین ننداختیم! ماده3: وقتی باهامون برخورد کردید، نپرسید: همسرتون روحانیه؟!! چون اگر روحانی باشه، چیزی از بار مسؤولیت شما کم نمیکنه! اگرهم روحانی نباشه باز چیزی از بار مسؤولیت شما کم نمیکنه! ماده 4: ناموسا بهمون نگید: چه کار خوبی کردی! چون این سوال برامون پیش میاد که اگر کار خوبیه پس شما چرا نکردین؟!!(درمورد مواردی که عذر پزشکی غیر از خرابی دندون و ..دارن فرق میکنه! که لطفا در گفتگوها حتما بهش اشاره کنید.) عوضش اگر قصد تشویق کردن دارید بهتره بهمون بگید : اصلا بهتون نمیادn تا بچه داشته باشید☺️ اینجوری ضمانتی تا دو سه هفته روحیه مضاعف داریم😃 ماده 5: خواهشا ازمون نپرسید: خرجشون رو از کجا میارید؟ چون خودمونم خبر نداریم ولی مطمئنیم که اون فسقلی که از پیش خدا میاد پیشمون، قبلش خدا کوله پشتیشو پر کرده از همهٔ رزق های مادی و معنوی قشنگ تا با خودش بیاره. ماده6: ماده6: التماس میکنم بهمون توصیه نکنید که دیگه بسه! و دیگه بچه نیارید! ما این محبت شما رو دخالت در امور خصوصی محسوب می کنیم و از اونجا که می خوایم ثابت کنیم به احدی اجازه ورود به مسائل خصوصی مون رو نمی دیم باز بچه میاریم😉 وخوب خوبه که... ماده7: ازمون حتما بپرسید که:سخت نیست؟ چون میدونیم میخواید سر صحبت باهامون باز کنید و از مزایای چند فرزندی آگاه بشید و نظرتون عوض بشه و با اجازه بزرگترها برید تو فکر فرزندان بیشتر و نجات کشور👌👌 ماده 8: اگر صاحبخونه هستید لطفا به چند فرزندیها خونه اجاره بدید. مطمئن باشید خدا جور دیگه و جای دیگه، قشنگتر براتون جبران میکنه. ماده9: اگر جایی دیدید از دست بچه هامون عاصی شدیم، تو دلتون نگید مگه مجبور بودی؟ منتی نیست ولی داریم جور کم بچه هارو هم میکشیم. میشه از یه زاویه قشنگتر نگاه کنید و بگید : آفرین به شجاعت و همتت شیر زن!😊 ماده10: اگر همسایتون هستیم، یکم سرو صدای بچه هامون رو تحمل کنید، باور کنید ما تمام سعیمون رو میکنیم که شما اذیت نشید، ولی بچه هستن دیگه! نمیشه زیاد کنترلشون کرد، ماهم در عوض براتون از خدا میخوایم حاجتهاتون روا بشه😘 ماده 11: همساده گرامی اگر لطف میکنید نذری میارید البته راضی به زحمتتون نیستیم ولی خواهشا به تعداد بیارید😂 وگرنه دود جنگ و دعواش تو‌چشم‌خودتون میره😁 ماده12:خواهشا وقت و بی وقت تک فرزند گلتون رو نفرستید خونمون با بچه هامون بازی کنن، جُوْرِ جور کردن همبازی برای دلبندانتون رو خودتون بکشیدو لطفا با خودتون نگید اونکه n تاداره، اینم روش! مسؤولیت داره! هنگام آمیزش در نطفه بستن مرد دائم ذکر(نه به صورت بلند چون هنگام امیزش زت و مرد نباید صحبت کنند) خدا بر لبش باشد تا شیطان از او دور باشد. اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano اینم کانالی که سوالات خانوادگی رو بیا بپرس👇 https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
♨️📨 : سلام و عرض ادب من تازه عضو کانالتون شدم و داشتم پیام اعضا و کارشناس، اقای عرفانی رو مطالعه میکردم،از اونجایی که فکر خودمم خیلی درگیر بود، تصمیم گرفتم مشکل خودمم در میون بزارم و ببینم نظر حاج اقاچیه. من یه دختر 19ساله ام، مادرم رفیقی دارن که پسری 21ساله دارن. من از نظر خودم خیلی منطقی عاشق اقا پسر ایشون شدم و البته خیلی دل و نگاهمو کنترل میکنم و نمیزارم افکارهای مختلف باعث اذیتم بشه ولی شدم مصداق شعر دل داد زد دیوانه من میبینمش...! واقعا یه جاهایی خیلی دلگیر و ناراحت میشم از اینکه نمیدونم حس ایشون نسبت به من چیه... وگاهی فکر اینکه مبادا خاستگاری رفقام برن و... خیلی ناراحتم میکنه. تا به حال چندین بار نذر و چله که اگر محبتم نادرسته از دلم بره بیرون، اما اثری نداشت... خلاصه ماهرچقد تلاش میکنیم و تذهیب نفس میکنیم در اخر بازهم این محبت کمرنگ نمیشه... والا نمیدونم چ کنم دیگه... ✅✅ از حجة الاسلام کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی ✍ سلام و عرض ادب خدمت شما خواهر محترم ورودتان را به کانال «هوس انلاین» خیر مقدم عرض می کنم، امیدوارم که با خواندن مطالب آن دریچه هایی از نور و معرفت در قلب و فکر شما تجلی پیدا کنه و به سمت تعالی و صعود در حرکت باشید. سپاسگزارم از این که مطالب بنده حقیر را مطالعه و پی گیر بودید. مطالبی را تقدیم حضورتان می کنم امیدوارم گره از مسأله شما باز کند. ➕ ۱_ رفتار و عملکرد انسان نشات گرفته از فکر و ذهن اوست. از همین رو در منابع مختلف علمی و بویژه در قوانین و دستورالعملهای اسلامی روی مدیریت فکر، اندیشه و ذهن بسیار بسیار تاکید شده است. شما هم یکی از کارهایی را که باید روی آن متمرکز شوید مهارت تمرکز روی فکر و اندیشه خود است چرا که اگر نتوانید مدیریت و کنترل آن را بدست آورید مشکلات روحی و جسمی فراوان شما را تهدید می کند. ➕ ۲_ شما می توانید این مسأله را با مادرتان در میان بگذارید و از او راهنمایی بخواهید. ➕ ۳_ البته همیشه تاکید کرده ایم که انتخاب باید عاقلانه، آگاهانه باشد. حتما شما نیاز به یک مشاوره حضوری دارید پیشنهاد می کنم حتما مراجعه داشته باشید. ➕ ۴_ چله گرفتن و نذر گرفتن هم در این موارد مشکلی را حل نمی کنه. ➕ ۵_ معمولا در سنین شما یه مساله وجود داره به نام دلبستگی که بعضی ها با عشق اشتباه می گیرند و گرفتارش می شوند به نظر بنده شما مبتلا به این وابستگی شدید و نیاز به مداخله مشاور متخصص و کاردان دارید. ➕ ۶_ حرف زیاد است اما بیش از این گنجایش نداره فضای مجازی و سخن آخر _ سعی کنید معرفت افزایی پیرامون مسائل قرآن و فرمایشات معصومین علیهم السلام را بیشتر کنید. _ ارتباط معنوی با خداوند مهربان و ائمه معصومین علیهم السلام برقرار کنید البته نه برای رسیدن به این خواسته بلکه ارتباط بدون قید و شرط تاثیر بیشتر دارد. ❇️ بنده هم در جوار امام رضا علیه السلام برایتان دعا می کنم که بیشتر با احساسات، عواطف و هیجانات خود آشنا و در مسیر رشد،تعالی دنیوی و اخروی موفق و پیروز باشید. ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ 🔴 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
تلخ 💔 هيچوقت... مردكسی رو قرض نگيريد او كه به ديگری خيانت كرده، به شما نيز خيانت می کند! مرد ها دلباخته كسي هستند كه رابه آنها ياد داده است. پس تـــظـــاهـــر به علاقه به شما فقط است❌‼️ ✦✧✦✧✦✧ 🔴 ✦✧ ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 .
سلام عزیزان.همسرم بازنشسته شدن میخوایم برای اینکه حوصله شون سر نره و یه منبع درآمدی هم داشته باشن یه شغلی رو شروع کنن و مشغول بشن از عزیزانی که خودشون یا همسرشون در این زمینه تجربه ای دارن خواهش می کنم راهنمایی کنند.همسرم فرهنگی بودن و حدود صد و پنجاه تومنی فعلا دستشون سرمایه دارن.با سپاس فراوان از عزیزان راهنمایی کننده🙏 حتما به همسر و فرزندان صبحانه بدهید ،چون با انرژی وارد کار میشوند حتی برای آقایونی که چیزی نمیخورند هم لقمه ای ،میوه ای ....آماده کنید تا ببرند. @menoeslami ╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇 ‍‌‌https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
🔘 کوتاه ✅قدر عزیزانمان را بدانیم به ساعت نگاه كردم. شش و بيست دقيقه صبح بود. دوباره خوابيدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه كردم شش و بيست دقيقه صبح بود. فكر كردم: هوا كه هنوز تاريكه حتما دفعه اول اشتباه ديده ام. خوابيدم. وقتي پاشدم هوا روشن بود ولي ساعت همون شش و بيست دقيقه صبح بود. سراسيمه پاشدم. باورم نميشد ساعت مرده باشد. به اين كارها عادت نداشت من هم توقع نداشتم. آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضي ها كنارمان هستند مثل ساعت، مرتب،هميشگي. آنقدر صبور دورت ميچرخند كه چرخيدنشان را حس نميكني. بودنشان برايت بي اهميت ميشود. همينطور بي ادعا ميچرخند. بي آنكه بگويد باتريشان دارد تمام ميشود. بعد يهو روشني روز خبر ميدهد كه ديگر نيست. " قدر اين آدم ها را بدانيم قبل از شش و بيست دقيقه صبح! " @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
03 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).MP3
14.35M
🔈 📣 جلسه سوم * ادامه داستان.... * واقعه دوم * با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم. * درد را با تمام وجود حس کردم * جان هایی که قبض می شد را می دیدم *چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم. * دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم * نحوه متفاوت قبض روح افراد * به حالت خلسه رفتم * به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم * احساس احاطه به همه چیز را داشتم * معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم * معنای باز بودن چشم * احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا * تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم * احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم * حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند. * بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم. * ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم. * در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم. * تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا * دو نوع پرواز روح برای من * بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است. * باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم. * حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم. * واقعه سوم... * اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد. * قهقهه ی شیطان را شنیدم * در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است. * راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات. ⏰ مدت زمان : ۳۵:۱۵ 📆1401/03/07 ❗️ برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید. https://aminikhaah.ir/?p=6561 🔔 @Aminikhaah_Media
💗زندگی بانوی بهشتی
🔈#مستند_صوتی_شنود 📣 جلسه سوم * ادامه داستان.... * واقعه دوم * با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم. * د
سلام دوستان این مستند شنود رو از دست ندید عالیه👆 علاقمندان به مرگ موقت حتما این صوت را دنبال کنن در این کانالمون هم همه قسمتها و فیلم های کامل برنامه زندگی پس از مرگ رو میزنم فرصت خوبیه از دست ندید برنامه زندگی پس از زندگی واقعا عالیه فصل سوم کامل شده فصل اول تمام شده زدیم همه قسمتهاشو فصل دوم شروع شده لیست فیلم ها تو کانال سنجاقه برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
۵۱۰ مادرم هفده سال داشتن که عروس شدن و سه و ماه و نیم بعد هم باردار شدن، هجده سالو چند ماهشون بود که خدا دوتا دختر دوقلو، که منو خواهرم باشیم رو بهشون داد😍 سن کم مادرم، دوقلو بودن منو خواهرم، همه و همه باعث شد ما از کودکی مون واقعا لذت ببریم دعواهای مختلف گم شدنای مختلف😁 بازی کردن...سیررر بازی شدیم واقعا! طوری که منو خواهر دوقلوی شیطونم از بس بازی کردیم، از یه سنی به بعد روحیه‌ مون آروم شد! چون تمام هیجان مون تو کودکی تخلیه شد😍 چیزای قشنگیو تجربه کردم با خواهرم، تنها بدیش مقایسه‌ی اطرافیان بود، من درسم بهتر بود، خواهرم هنرش، و همینجا خواهش میکنم دوقلوهارو باهم مقایسه نکنید تو سن جوانی موقعی که سختی های زندگی فشار می‌آورد به خواهرم نگاه می‌کردم و با تمام وجود خداروشکر می‌کردم که هست و کامل درکم می‌کنه، بچه که بودم هیچ وقت از تنهایی نترسیدم، از اینکه کسی نباشه باهام بازی کنه. بسیار بسیار تو کوچیکی خاطرات شیرینی داشتیم، کنجکاوی و خیال راحت مادرم بابت دوتا بودن مون، از سن پونزده شونزده سالگی مادرم با اطمینان گذاشت هرجا میخوایم بریم، و البته درک مادرم، احساس رفیقانش باهامون و تفاوت سنی خوب باعث شد تا راحت تمام مشکلاتی که تو اجتماع یا مدرسه برامون پیش میومد زو بهشون بگیم. الان با خواهرم هجده سالمونه، با تفاوت چندماه هردو ازدواج کردیم، دوتا خانم با اهداف بلند، که دوست دارن احساس لذتی که در کودکی داشتیمو، به دوتا بچه که نه، به چندتا بچه بدیم و در کنارش به درس و فعالیت ها و اهدافمون برسیم😍 و می‌دونیم که می‌تونیم! لذت بچگی اهداف بلند اینکه همه چیو راحت میگیریم و برای علایقمون تلاش میکنیم راحت میتونیم بخشش داشته باشیم و همه چیزمونو تقسیم کنیم با بقیه روحیه‌ی خوب.. باعث و بانیش تفاوت سنی یک دقیقه با خواهرم و هجده سال با مادرم بوده مادرم الان سی و هفت سالشونه بسیاااار سختی کشیده، از همه نظر، مالی احساسی و... اما استوار در راه سخنان رهبری و حتی الان با وجود خواهر ۹ ساله ام و مخالفت های پدرم، دوست دارن بازهم فرزندانی بیارن برای امام زمان ارواحنا فداه و همینکه نسل بچه شیعه زیاد تر بشه.. دعا کنید پدرم راضی بشن🥺😍 و همچنین برای بنده که هفت ماهه ازدواج کردم و می‌خوام چند ماه دیگه « بعد از رفع یه بیماری جزئی که باید درمان بشه» پشت سرهم فرزندانی بیارم که هم عالم و سردار آقا باشن. لطفا دعامون کنید که در کنار رسیدن به اهدافمون، فرزندان خوبی تربیت کنیم و هرگز به خاطر مشکلات مالی اقتصادی یا هر چیز دیگه این لذت فاصله سنی کم میون بچه هاتونو نگیرید😊 التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💥تلنگر ⁉️روزی از شما سوالاتی می شود.. که پاسخ انها در گوگل نخواهد بود ... 😧فقط در نامه ی اعمال شماست .. @hamsaranekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠استغاثه به امام زمان درهای آسمان را به روی این زن گشود 🔺این قسمت: اسب بالدار 🔹تجربه گر امروز: خانم اعظم السادات موسوی برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فیلم کامل این قسمت پست اخر این کانالمون👇 برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
🌸🍃 داستان واقعی یه بود تو مشهد. هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مَردی؟!“ رضا گفت: بَروبَچه ها که اینجور میگن.....!!! چمران بهش گفت: اگه مَردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“ رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!! شهید چمران: چرا؟! رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه..... شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بَدی می کنم، نه تنها بَدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بَدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!🌹🍃 رضا جا خورد!.... ..... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار حرف کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد! تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟ وقت اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. ..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سرِ صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش😔) یه توبه و یه نماز واقعی........🌹🍃 💓 خاطرات شهید مصطفی چمران 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
سلام به همگی. میخام بزرگترین تجربه زندگیمو باهاتون درمیون بزارم. اگه دوران نامزدی رو درنظر بگیریم الان ۴ سال که همسرمو میشناسم خیلی دوستش دارم خیلی‌. همین علاقه زیاد و ترس از دست دادنش شایدم یه وقتایی ترس از آبرو باعث شد از همون اول جلوی خیلی از کارای اشتباهش کوتاه بیام و توی قهر وآشتیامون من پاپیش بزارم خلاصه که براش توقع ایجاد کردم😓 بدترین اشتباهش میتونم بگم بی احترامی به خانوادم بود 😓 از کوچکترین شروع شد تا الان که رسید به بزرگترین و یه دعوای خیلی بدی بین همسرم وخانوادم ایجاد شد که منو از خانوادم دور کرد. بماند که خانوادمم بی تقصیر نبودن ولی همسرم نباید بهشون بی احترامی میکرد. الان من یه دختر ۶ ماهه دارم و تو این ۶ ماه پدرمو ندیدم مادرمو بعد ۵ ماه دیدم اونم هر دو هفته یبار زمانی که شوهرم خونه نیست 😥 تو این روزا من با شوهرم سر خانوادم زیاد بحث داریم یه وقتایی ازش متنفر میشم اما۰۰۰ از خانوادش که حالم به هم میخوره اونا با من کاری نکردن منم احترامشونو دارم ولی این اتفاقا باعث شد ازشون بدم بیاد خیلی زیاد. الآن منی که همیشه شاد بودمو امیدوار شدم عین افسرده ها شما فکر کنید من فقط ۹ روز از زایمانم گذشته بود و دعوای شدیدی اتفاق افتاد و منی که هیچ تجربه ای نداشتم تنها موندمو یه نوزاد . افسردگی بعد زایمانو ناراحتی که به خاطر این قضیه برام پیش اومد روحمو نابود کرد. دلم برای خانوادم خونه بابا تنگ شده‌. میخام بگم خانما تورو خدا اشتباه منو نکنید از همون اول هم برای خودتون و هم خانوادتون شخصیت بخرید بی خیال دل و آبروتون بشید چون بعدش خیلی اتفاقای بدتری براتون میفته . آقایون از شما هم میخام تحت هر شرایطی احترام خانواده همسرتونو نگه دارید اگرم ازشون دلخور میشید خیلی با احترام و بدون دعوا بیان کنید مطمءن باشید اینطوری برای خودتون شخصیت و احترام خریدید. برای منم دعا کنید که دوباره دور هم جمع بشیم ❤🧡💛 @Zane_basiasat ❤🧡💛 ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎
من و همسرم خومان با هم آشنا شدیم و الان ۱۱ ساله ازدواج کردیم. ما هر دو مذهبی هستیم و همسرم بسیار زیاد نسبت به من سختگیر هستن. ۴ سال پیش زمانی که سر فرزندم حامله بودم میدیدم که یک ماه شده که همش به من بی توجه بود و رابطه نداشتیم و همش سرش تو گوشیش بود و لبخند ملیح میزد. ۶ماهه که حامله بودم با خواهر شوهرم مسافرت شمال رفتیم، دزدگیر ماشین صدا داد و همسرم بدون اینکه گوشیش رو ببنده رفت بهش سر بزن. منم از روی کنجکاوی گوشیش رو برداشتم و دنیا روی سرم خراب شد. دیدم با دختر خانمی بسیار صمیمی شده و حتی چند بار هم با هم بیرون رفتن. یکدفعه دچار حمله عصبی شدم و بچم توی شکمم عین ماشین لباسشویی در حال چرخیدن بود که بعدا فهمیدم چون من دچار شک شده بودم به اون هوا نمیرسیده و اگر خواهر شوهرم بهم آب قند نمیداد شاید همونجا بچه تموم میکرد. وقتی پیام های دلداری دادن به اون خانم ۲۰ ساله که با رئیسش بهم زده بود رو از عزیزان دیگر میخوندم به این فکر کردم که چرا ما با همدیگر همدردی میکنیم اما به هم رحم نمیکنیم. نمیگم زندگی من مشکل نداشت، اتفاقا توی یک زندگی پر از مشکل بودم اما تمام تلاشم رو میکردم. بعد از زایمانم هروقت بچه دچار گریه های عصبی میشد و من بی قرار میشدم با شوهرم دعوا میکردم و میگفتم که اون اتفاق باعث شده بچه اینطوری بشه و میگفتم الهی اون خانم خیر از جوونیش نبین که این بلا رو سر من آورد. قبل از این اتفاق به طلاق فکر میکردم اما از بس شوهرم رو دوست داشتم قلبم به درد می اومد، الآن دارم زندگی میکنم اما دیگه اون حس رو بهشون ندارم. من دبیر هستم و ظاهر خوبی دارم، همسرم مردی خوشتیپ که دکتری و سمت داره و همین باعث شده خیلی ها بهش توجه کنند چون متاسفانه مردم ما خیلی ظاهر بینن. اما آیا اونها میدونن که من چه سختی هایی رو تحمل کردم تا همسر دانشجو ارشدم درس بخون و حتی چند سال من خرج زندگی رو میدادم و هنوز هم دارم تو خانه مادرشوهرم به خاطر پدر و مادر مریض همسرم زندگی میکنم. البته با وجود بی مهری های گاه و بی گاه و محدودیت های همسرم سعی میکنم زندگی شادی داشته باشم. من با اون خانم صحبتی نکردم چون تقصیر رو از جانب همسرم میدونستم اما چرا ما خانم ها باید اجازه بدیم که یک مرد متاهل پاش رو از حدش فراتر بگذاره و باعث ناراحتی هم بشیم خانم ها و آقایون هیچ وقت به خیانت فکر نکنید چون حتی اگر شما رو ببخشه از چشم همسرتون میفتید و دیگه احساسش مثل قبل نمیشه. ❤🧡💛 @Zane_basiasat ❤🧡💛 ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎
😔😔 من یک دختر از یک خانواده مذهبی بودم و قاعدتا ازدواجم هم با یک خانواده و فرد مذهبی .... زمانی که من ازدواج کردم خیلی شبکه های اجتماعی مثل الان فعال نبود.تلگرام هم نبود ... ماهم زندگی خوبی داشتیم.... تا اینکه به شوهرم یه موقعیت کاری پیشنهاد شد تو یه شهر دیگه.... و شوهرم تقریبا هفته دو سه روز فقط خونه بود .... و همون دو سه روز هم باز کامل بیرون بود و سرکار و فقط شبا برای خواب میومد خونه .... و مکالمات بین منو همسرم بیشتر از چند تا جمله نمیشد ! چون اون اصلا توانایی حرف زدن نداشت از شدت خستگی و اصلاااا منو نمیدید😢 هربار که برای کار میرفت شهرستان چون از لحاظ عاطفی و فیزیکی شدیدا بهش وابسته بودم ؛ خیلی برام سخت بود تحمل دوریش 😔 روزی چندبار بهش زنگ میزدم ولی هربار یا جواب نداده قطع میکرد یا جواب میداد و میگفت زنگ نزن دستم بنده....😠 بارها و بارها براش پیام های عاشقانه اسمس میکردم و براش مینوشتم که چقد دوسش دارم و دلم براش تنگ شده ولی دریغ از یک خط جوابی که برام بفرسته 😔 اوایل خیلیییی اذیت شدم ولی ب مرور فهمیدم اذیت شدن های من چیزی از حجم کار شوهرم کم نمیکنه😔 یه روز اتفاقی تو یه ارایشگاه یکی از دوستای دوران دبیرستانم رو دیدم ک اتفاقا اونم ی دختر مذهبی و چادری بود ... بهم پیشنهاد داد وارد یه گروه فرهنگی تو واتس آپ بشم ... منم که بیکاری و تنهایی حسابی اذیتم کرده بود قبول کردم مخصوصا اینکه به دوستم و کارهاش اعتماد کامل داشتم.... خلاصه من وارد اون گروه شدم و فهمیدم فعالیت های اون گروه اینطوری هست که هرکی برحسب توانایی و تحصیلات خودش باید عضو یه شاخه میشد ... شاخه حجاب و شبهات و سیاسی و ازینجور چیزا.... اون دوستم خودش تو شاخه شبهات بود و من ب خواست خودم وارد گروه حجاب و عفاف شدم..‌ ولی اون دوستم تو اون گروه نبود من بودم و حدود سی نفر ادم غریبه ... غریبه و مذهبی ....! دختر و پسر باهم .... تا یه مدت واقعا کار فرهنگی بود تا اینکه درکنار اون گروه مختلط یه گروه دورهمی فقط برای دخترا ایجاد شد.... و بدبختی من هم با عضویت تو همون گروه شروع شد... اونجا بود ک فهمیدم دخترای مجرد گروه دارن یکی یکی عاشق پسرای مجرد گروه میشن ! 😕 و این وسط فقط من بودم که ... ! تمام فکر و ذکرم شده بود اینکه ی جوری خودمو ب اونا نزدیک کنم... من اون زمان دوتا پسر دوقلو یکساله داشتم ولی اصلا حوصله بازی کردن با اونارو نداشتم و چون شهرمون هم ی شهر کوچیک بود خیلی جای خاصی برای تفریح و سرگرمی خارج از خونه نداشتیم سرتون رو درد نیارم.... اوضاع طوری بود که اگه خودمون مجرد نشون میدادم بهتر بود ! چون تا اون زمان هم چیزی از وضعیت تاهل خودم و اینکه دوتا بچه دوقلو دارم تو گروه نگفته بودم... و بلاخره عشق دخترای مجرد گروه ب پسرا ب من هم سرایت کرد... و کم کم پای احسان به زندگی من و پی وی من تو واتس اپ باز شد .... احسانی که تنها مرد متاهل گروه بود !!! 👇👇👇👇
💗زندگی بانوی بهشتی
#ارسالی_شما😔😔 من یک دختر از یک خانواده مذهبی بودم و قاعدتا ازدواجم هم با یک خانواده و فرد مذهبی ...
اوایل تمام چت های تو خصوصی فقط حرفای کاری بود... کم کم شکل و نوع استیکرها... تشکر و ذوق کردنا عوض شد .... . . (⛔️حذف شده توسط ادمین کانال ... ⛔️) . . من ب احسان وابسته شده بودم و خودش هم داشت اینو میفهمید ولی سعی میکرد ب روی خودش نیاره.... ولی من دیگه نمیتونستم مخفی کنم وابستگی و علاقمو ب احسان... و یه روز اینو بهش گفتم و احسان گفت خیلی وقته میدونه و اونم ..... ! هم از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم و هم از غصه مجید(همسرم) داشتم دق میکردم😔 قبلا برای خونه اومدن مجید لحظه شماری میکردم... ولی بعد اومدن احسان وقتایی ک مجید خونه بود برای رفتنش لحظه شماری میکردم.... 😔 تا اینکه یک روز احسان پیشنهاد داد که همدیگرو ببینیم.... شهرما جای کوچیکی بود و نمیشد تو یه پارک یا مکان عمومی قرار گذاشت .... نمیدونم شیطون تا کجا ب وجود من نفوذ پیدا کرده بود که احسان رو در نبود مجید به خونه دعوت کردم😔 ولی دوقلوهام ...! به بهونه خرید بردمشون پیش مادرم ... ب هیچی فکر نمیکردم جز دیدن احسان ... بلاخره رسید اون لحظه ... و من درکمال تعجب قبل رسیدن احسان داشتم به این فکر میکردم که چه لباسی بپوشم ؟!!! و ذهن من تا خیلییییی جاها پیش رفته بود کنار احسان .... و چون یه زن متاهل بودم ترس یه دختر مجرد رو نداشتم !!!!!!!! 😔 باورم نمیشد این من بودم که به اینجا رسیده بودم که حتی .... (⛔️ حذف شده توسط ادمین کانال ⛔️).... . . مجید ده صبح راه افتاده بود که بره شهرستان... همه فکرم پیشش بود ... با صدای زنگ ایفن تمام تنم یخ کرد ... با لرز و ترس رفتم درو باز کردم .... برگشتم سمت آینه تا خودمو مرتب کنم😞 اما چیزی که جلوی اینه دیدم ترس و لرزم رو صد برابر کرد... مجید گوشی موبایلش رو جا گذاشته و من میدونستم که بدون گوشیش محاله که بتونه ب کاراش برسه.... و حتما درحال برگشت به خونس ... بله برگشت... احسان اومده بود تو .... منو ک با اون ظاهر دید کلییی شوکه شد و البته ذوق کرد ... (⛔️ حذف شده توسط ادمین کانال ⛔️).... . . درو پشت سرش بست ... اما ... 😔 چند ثانیه بیشتر طول نکشید ک در با کلید باز شد و .‌‌‌‌.... بله .. مجید ... 😔 . . (⛔️ حذف شده توسط ادمین کانال ⛔️).... . . ببخشید دیگه توانایی نوشتن بقیش رو ندارم... فقط اینو بدونید که همه چیی همونجاااا تموم شد ....😔 مجید احسان رو دیده بود که اومده بود تو ساختمون... ولی پیش خودش فکر کرده بود که مهمون واحدهای دیگه هست (یعنی اینم متوجه شده بود که چند لحظه س وارد خونه خودش شده بوده) برای همین خیالش از بعضی جهات راحت شده بود .. !!! اما اینها چیزی از تقصیر و گناه من کم نمیکرد.... بزرگواری مجید ؛ احسان رو نجات داد ... البته خیلی هم راحت نبود .... اما من .... الان هشت سال هست که دارم بدون دوقلوهام زندگی میکنم 😔 بدون مجید و بدون احسان ! من خیلی سعی کردم مجید رو قانع کنم که نبودن هاش و بی محبتی ها و کم محلی هاش منو ب این راه کشوند ... قبول کرد تا حدودی .... اما تغییری تو تصمیمش ایجاد نکرد.... مجید گفت بخاطر خطاهای خودش از حق خودش میگذره ولی گفت درباره تربیت بچه هاش نمیتونه ریسک کنه !!!!! ........... چند روز پیش که این کانال شما رو دیدم و خاطرات تلخ زندگیم برام مرور شده خیلیییی دو دل بودم تو نوشتنش .... و واقعا هم اذیت شدم ولی گفتم شاید سرنوشت تلخ من عبرتی بشه برای کسایی که ازین روابط مجازی و بی سر و ته که اخر همشون چیزی جز هوس نیست دنبال خوشبختین 😔 اگر کسی رو با حرفام اذیت کردم معذرت میخوام😔 ولی از تک تک تون میخوام برای نرم شدن دل مجید دعا کنید که خونواده چهارنفری ما دوباره دورهم جمع بشه😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه است و عطر خواستنت دوباره گيج ميكند ثانيه‌های بيقرار را ... تو كجای جهان منی ای نزديك ترين دور ! كه من سالهاست پنجشنبه را به انتظار نشسته‌‌ام و سهم چشمانم هميشه بی‌خبری ست.! 🍃🍂🍃🍂🍃 پ.ن به نیت اموات همه اعضای کانالمون و مادر بنده یک گل فاتحه نثار کنیم .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak