🔴⚡️کاش مصباح حوزه زنده بود.
سرمقاله همشهری
بخش اول از سه بخش
🔺سال هفتاد و شش که در دانشگاه پذیرفته شدم، هجوم شبهه و شکستن حرمتها برایم تعجب آور بود، چیزی نبود مگر آنکه در ساحت اندیشه به چالش کشیده میشد. مطبوعات و تریبونها در دست یک جریان خاص بود و کوچکترین مخالفتی در نطفه باید خفه میشد. احساس دیکتاتوری و حضور یک قرائت و یک اندیشه راه نفس مخالفین این هجوم را میبست. همیشه هم مخالفین این تهاجم متهم بودند به دیکتاتوری. اگر در ساحت اندیشه، بمباران نقد اصول و مبانی اندیشه اسلام خمینی در جامعه سر ریز شده بود در ساحت رسانه ها و گفتمان سازیشان یک انحصار و دیکتاتوری رسانه ای را در داخل رقم زده بودند. در ساحت هنر انقلاب نیز آن هویت عفیف و پاک هنر دور از فحشا که در دهه شصت رشد کرده بود و در حال به ثمر نشستن بود را به فاضلابی از حرمت شکنی ها آلوده کرده بودند. تک تک عناصر نرم افزاری تمدن اسلامی که به دست امام تعریف و تبیین شده بود ارجاع به تمدن غرب میشد. رییس جمهور رسما در فرانسه اعلام کرد ما مردمسالاری را از شما یاد گرفتیم.
🔺مردمسالاری که امام بر هویت مستقلش نسبت به تمدن غرب پای میفشرد و از حاق توحید به نابترین قرائت انتاجش کرده بود. اندیشه معیار برای دین منتفی و عملا فهم دینی واقعیت یاب منتفی دانسته میشد، امام را به موزه ها میسپردند، نه فقط عزاداریها که اصل قیام امام حسین ع را نتیجه خشونتهای اهل بیت میدانستند. نهادهای انقلابی ساخته شده به دستان امام مانند «جهاد سازندگی» را خراب میکردند. همه چیز مهیای یک ویرانی گسترده فرهنگی بود. یک هجوم همه جانبه به فرهنگ، آری فرهنگ اسلام ناب در خطر بود. بسیاری از جریان های انقلابی گیج و گنگ بودند. خراب شدن ارکان فرهنگ را احساس میکردند اما دقیقا نمیدانستند باید چه خاکی بر سر کنند. عده ای با زدن و دعوا و کتک و عده ای با سوز و درد و سکوت. این یعنی هجوم همه جانبه دشمن در واقع به یک شبیخون شبیه بود. «آژانس شیشه ای» نشان میداد چه داغی بر دل انقلابیون بود و نمیدانستند چگونه فریادش بزنند. رهبری تک و تنها در میدان فرهنگ شمشیر میزد، تبیین میکرد، تک تک واژه ها را معنا میکرد، نهادهای انقلابی خراب شده را دوباره با دقت نهالکاری و آبیاری میکرد. کمتر کسی بود که درد او را دریابد و بداند او دارد چه میکند. کجا میجنگد چگونه مبارزه میکند.
🔺در این دوران جنگ سخت ، اما ، رهبری یک سردار داشت. سرداری ریش سفید اهل علم آیت خدا بر زمین، کسی که نه فکر آبرویش بود نه در اندیشه آینده ای که دیگران برایش نقشه میکشیدند.«#طرح_ولایت» او تجهیز اندیشه جوانان بود به ابزار مبارزه، من از نزدیک میدیدم چگونه جوانان دانشجو وارد این دالان تعلیمی و تربیتی میشوند و با توان و قدرت فکری و معنوی مثال زدنی وارد میدان میشوند. جوانانی که حالا میفهمیدند امام سخنی داشت از بنیاد متفاوت با هر آنچه غرب و شرق ادعا داشتند. سخن او قابل مصادره و فاکتور کردن به نفع غرب و شرق نبود. سخنی نو معقول و متفاوت. پیرمرد دانشمند که حالا سردار رهبری بود در جهاد فرهنگی خود یک تنه به میدان میآمد سخن میگفت، نقد میکرد، حتی مناظره میکرد مثل دوران جوانیش در ابتدای انقلاب.
🔺با رفتار متوضعانه اش مقابل رهبری که تعمد داشت این احترام را به ظهور و بروز بکشد همه نظام ارزشی «دشمن زنجیره ای» را به چالش میکشید. آنقدر علم داشت که بتواند در سطوح مختلف هویت فرهنگی جامعه شمشیر بزند. در سطح معرفت شناسانه و هستی شناسانه شمشیر میزد. یار جمع میکرد لشکر درست میکرد و گفتمان میساخت. در سطح اخلاق و فقه و حقوق نیز قد علم کرده بود. تبیین میکرد. سخن میگفت برای نخبگان. برای عموم. برای همه. در سطح علوم تجربی انسانی نیز. آرام و قرار نداشت. خسته نمیشد همانطور که رهبرش شمشیر میزد و خسته نمیشد.
🔺لشکر حوزویان جهادی و فاضل را روانه دانشگاه ها میکرد. مهم نبود کل ساختار به این مبلغین پاپتی و بی جیره و مواجب روی خوش نشان ندهند. مهم این بود که مبارزه داشت پیش میرفت. او به قول حوزویان یک ملا بود به معنای حقیقی کلمه و یک مجاهد بود. اما این ها باعث نمیشد که او به امتداد اندیشه تا ساحت زندگی و قدرت دینی نیندیشد. او جریانی فعال در ساحت سیاسی ساخت. بله اشکال بر این جریان سیاسی اجتماعی زیاد بود و هست اما کمتر کسی میتواند انکار کند که یک جریان سیاسی اجتماعی فعال مبتنی بر اندیشه و دانش انقلابی چه اندازه میتواند در مبارزه با سطوح مختلف عملیات تهاجمی دشمن در ساحت فرهنگ نقش آفرین باشد. که چنین هم بود. بله البته مصباح خیلی بزرگتر از این جریان بود و هست.
🔺او به رسانه هم میاندیشید. «طرح ولایت تکمیلی» را به صورت تخصصی در ساحت رسانه آغاز کرد و جوانان را مجهز میکرد به ابزار رسانه مبتنی بر اندیشه.
✍ علی مهدیان
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️تأملی در مکتب "نصرالله"
(آسیبشناسی نوع کنشگری ما)
0⃣ طرح مسئله؛
این روزها تأمل در زندگانی #سیدحسن_نصرالله و بیش از آن آقا برایم بسیار رشک برانگیز است که چگونه چنین بنیان مرصوصی را بنانهادند و جهان استکبار را به چالش حیاتی کشیدند. امروز بیش از سوگ سیدحسن به سیره سیدحسن محتاجیم.
🔺️ما در طول حیات انقلابی مان نیاز به ارزیابی مسیر و نوع کنشگری خود داریم. اینکه آیا جایی که ایستادهایم درست است؟ نقشی که ایفا میکنیم درست است؟ آیا ما باری از روی دوش انقلاب برمیداریم؟ آیا مسئلهای از مسائل رهبری را حل میکنیم؟ اینکه چرا سیدحسن و حاج قاسم و... برای دشمن خطر هستند؟ مواردی را مرور کنیم که فقدان آن در زندگی ما به کاهش اثرگذاری منجر شده:
1⃣ تشخيص نقطه تمرکز؛
آقا فرمودند: "هر تلاش خوب و بهجایی، جهاد نیست. جهاد یعنی تلاش برای هدفگیری دشمن، و در هر زمان باید عرصه جهاد را به درستی تشخیص داد."
🔺️خیلی از ما معمولاً زیاد کار میکنیم، تلاش میکنیم اما ثمره خاص یا فایده چشمگیری نمیبینیم، چون #نقطه_کانونی_تمرکز را درست تشخيص نمیدهیم و متمرکز بر #طرح_دشمن کار نمیکنیم. اقدامهای در خلاء، بدون نسبت جدی با موقعیت، بدون ادراک #طرح_رهبری در آن نقطه و در نتيجه بدون هرگونه خطر و تهدید برای دشمن!
🔺️بیش از این، فرآیند اخذ مسئله ما روشن نیست که با چه مکانیسمی و از کجا و چگونه مسئله خود را انتخاب میکنیم که تفصیل آن بماند برای بعد.
2⃣ تمحض و تمرکز؛
آقا فرمودند: "در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است."
🔺️ما معمولاً کارهایی را که انجام میدهیم بنابر ادبیات قرآني "أخذ به قوه" نمیکنیم. یک کار در کنار دهها کار... ما معمولاً صاحب یک پروژه و طرح_کلان که تمرکز عمری ما را به خود اختصاص دهد، نیستیم.
🔺️ما معمولاً کارهای متفرق و متعددی انجام میدهیم که کثرت در عین کثرت هستند، درحالیکه انسان دارای پروژه همه کارهایش از جنس "وحدت در عین کثرت" است و در واقع یک کار را به پیش میبرد. لذا بعد از سالها کار و تلاش هیچ #اثرگذاری ملموس و عینی نداریم بهنحوی که بتوان گفت ما فلان بار را برداشتیم یا فلان #مسئله_انقلاب را حل کردیم یا به پیش بردیم.
چند یادداشت سابقاً با این موضوع تقدیم شد که مناسب است الان ذیل این طرح بحث مجدد دیده شود.
🔻🔻
📝 تحول، رهین تمحض
https://eitaa.com/taalighat/999
3⃣ اتقان در انجام کار؛
ما کار زیاد انجام میدهیم، کارهای خوب هم انجام میدهیم اما کار زیاد و خوب را خوب و با اتقان انجام نمیدهیم. برای توضیح بیشتر:
کار را با اتقان انجام دادن یعنی:
مراحل و ابعاد یک حرکت را موشکافانه و دقیق دیدن، برای حل یک مسئله وقت گذاشتن، طراحی کردن، دخیل کردن اندیشه، بهرهمندی از عنصر تجربه و...
4⃣ اعتقاد به صبر راهبردی؛
صبر در اندیشه رهبران الهی و در نگاه آقا یک عنصر راهبردی است. #صبر_راهبردی بخشی از مبارزه و بلکه یکی از سختترین مراحل #مبارزه است. در بستر صبر راهبردی است که #امکان_ساختن بنیان مرصوص فراهم میآید. بماند که عدهای سهلاندیش این جنس عناوین را به سخره گرفتند و معمولاً هرمفهوم مهمی را چنين سخیف میکنند، اما این یک عنصر مهم در اندیشه رهبری است.
5⃣ عبودیت و معنویت؛
اگر کار امام ثمر داد، اگر کار آقا و سیدحسن نصرالله ثمر داد، تنها برای این است که چیزی جز #عبودیت نبوده است. فعل انقلاب، فعل عبادی روحالله بود.
🔺️تا زمانیکه جزءجزء کارهای ما از بستر عبودیت برنخیزد، ریشه در آب دارد و هبا منثوراً است. و انسان اهل عبودیت، انسان اهل معنا و معنویت میشود و در بستر معنویت است که #طرح_ولایت را میتوان به دوش کشید. و اینجا #اکسیر_اشک راهگشا و بیبدیل است...
🔺️لزوم توجه به مکانیسم تحقق اهداف جامعه ولایی؛
اعضای جامعه ذیل طرح و اندیشه ولایت، اجزای بههم پیوستهای هستند که باهم یک طرح را به پیش میبرند. در #جامعه_ولایی هر عضو کوچک و بزرگی در جای خود دارای اهمیت است. اگر هرکسی در همان نقطهای که هست، کار را صحیح و ممحض و متقن انجام دهد، عملاً به #پیشرفت کلیت حرکت جامعه ولایی مدد رسانده است و اگر کم بگذارد، بههمان میزان مسیر را کند کرده است.
🔺️منطق کلام آقا مبنی براینکه هرجا ایستادهاید آنجا را مرکز عالم بدانید اینطور تبیین میشود. اگر هریک از ما در نقطهای که ایستادهایم اقدامات مان دارای این اوصاف باشد یعنی:
هم ناظر به طرح دشمن باشد
هم با تمحض و تمرکز باشد
هم با اتقان انجام شود
هم با صبر و استقامت پیش رود
هم با محوریت عبوديت باشد
این را ضرب کنید در همه اضلاع کنشگر جامعه ولایی، خروجی چه میشود؟ عناصری مترابط و متراکم و متضاعد هدف واحدی را پیش میبرند.
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی