تعلیقات
#قدیمیها _ 9 🌿 سال 1357 بود. رفتم به #بازار_تهران سری به حجره عمویم زدم. ظهر بود و هوا گرم. پیرمرد
#قدیمیها _ 10
☘ با گروهی از دانشجویان برای بازدید از امکنه تاریخی و بناهای سنتی #یزد عازم این شهر شدیم.
☘ در #بازار یزد انواع صنایع دستی خودنمایی میکرد. هر کسی در مغازهای مشغول خرید چیزی بود.
☘ من هم وارد مغازهای شدم تا چیزی خریداری کنم. اما با برخورد عجیب فروشنده روبرو شدم.
☘ فروشنده با کمال ادب گفت: ببخشید اگر ممکن است از مغازه کناری ما خرید کنید!
📍گفتم: چرا؟
📍گفت: راستش من از صبح تا حالا مشتری داشتم و شکر خدا دشت کردم ولی این بنده خدا از صبح هیچی مشتری نداشته! گفتم از اون خرید کنید کسب اونم رونق بگیره...
📌 خاطره از دکتر عراقچیان
🆔 @taalighat