✍اندکی پیرامونِ روشنفکری و چگونگیِ پیدایشش
روشن فکر یک معنای افواهی و عام دارد که در این معنا، هرکس که فی المثل صاحب رای و نظر و یا آشنا با علوم جدید باشد، #روشن_فکر نامیده می شود و او را دارای "فکر باز" و نظایر اینها می دانند، و یک معنای اصطلاحی و خاص هم دارد که ترجمه Intellectual فرانسه است و از "انتلکت" در زبانِ فرانسه گرفته شده است.
اما تفصیل ماجرای چگونگیِ پیدایش روشنفکری در اروپا: در قرن ۱۸ میلادی در اروپا و بویژه در فرانسه، عده ای رُمان نویس و روزنامه نگار و نمایش نامه نویس و فیلسوف ظهور کردند که خود را مُتکی و معتقد به عقل مستقل و خودبنیاد می دانستند و پیروانِ ادیان و آیین های سنتی را طرفدارانِ عصر تاریکی و تاریک اندیش، و خود را نمایندگانِ عصر روشنایی و روشن اندیش می نامیدند؛ اینان در زبان فرانسه #انتلکتوئل یعنی عقل گرا نامیده می شدند. مقصود از Intellect یا عقل در نگرشِ انتلکتوئل ها، همانا عقل مدرنِ اومانیستی بود. در واقع انتلکتوئل ها دعوت به پیروی از عقلِ اومانیستی و سرپیچی از تفکر دینی و وحیانی می کردند و به ترویج باورها و آداب و عاداتِ مدرنیته می پرداختند و بدین سبب نیز خود را مرّوجِ روشنگری می دانستند. در عهدِ قاجاریه که مظاهر تمدن غرب، به تدریج توسط روشنفکرها وارد ایران می شد، واژه "انتلکتوئل" را معادل "منورالفکر" به کار می بردند.
اساسا طبیعت انتلکتوئل ها یا منورالفکرها، بر عقل گراییِ اومانیستی، اصالت ناسوت، انکار حقیقت وحی و تعالیم دینی، اعتقاد به اندیشه پیشرفت یا اصلِ ترقی، نفی هر نوع غیب اندیشی، مخالفت با شرایع آسمانی و یا تحریف آنها به گونه ای که با باورهای اومانیستی سازگار باشد، تاکید می کرد. روشن فکری به معنای اصطلاحی ای که عرض شد؛ تبلور و تجسّمِ روحِ سکولاریستی و خودبنیاد مدرن است و به هیچ روی با دین داری قابل جمع نیست. فلذا با توجه به این معنا، روشن فکریِ دینی، یک مفهوم متناقض است. از زمان پیداییِ روشن فکری در غرب، گروه وسیعی از آنها صراحتا الحادِ خود را اعلام داشتند که خود را لائیک یا آته ئیست و یا دئیست نامیدند.
فرانسوا ماری ولتر، دنیس دیدرو، هولباخ، هلویس هلویسیوس، لامتری و کُندیاک از این دَست بودند. همچنین گروهی دیگر از روشنفکرانِ غربی در عینِ پای بندی به مبادی و مبانی و اصول و غایاتِ تفکر مدرن و روشن فکرانه، سعی در حفظِ برخی ظواهر دینی و مسخِ معانیِ باطنی آنها نمودند. فیلسوفانی چون: باروخ اسپینوزای هلندی، ژان ژاک روسوی فرانسوی چنین وضعیتی داشتند.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
هدایت شده از تأمُّلاتِ نظری
✍اندکی پیرامونِ روشنفکری و چگونگیِ پیدایشش
روشن فکر یک معنای افواهی و عام دارد که در این معنا، هرکس که فی المثل صاحب رای و نظر و یا آشنا با علوم جدید باشد، #روشن_فکر نامیده می شود و او را دارای "فکر باز" و نظایر اینها می دانند، و یک معنای اصطلاحی و خاص هم دارد که ترجمه Intellectual فرانسه است و از "انتلکت" در زبانِ فرانسه گرفته شده است.
اما تفصیل ماجرای چگونگیِ پیدایش روشنفکری در اروپا: در قرن ۱۸ میلادی در اروپا و بویژه در فرانسه، عده ای رُمان نویس و روزنامه نگار و نمایش نامه نویس و فیلسوف ظهور کردند که خود را مُتکی و معتقد به عقل مستقل و خودبنیاد می دانستند و پیروانِ ادیان و آیین های سنتی را طرفدارانِ عصر تاریکی و تاریک اندیش، و خود را نمایندگانِ عصر روشنایی و روشن اندیش می نامیدند؛ اینان در زبان فرانسه #انتلکتوئل یعنی عقل گرا نامیده می شدند. مقصود از Intellect یا عقل در نگرشِ انتلکتوئل ها، همانا عقل مدرنِ اومانیستی بود. در واقع انتلکتوئل ها دعوت به پیروی از عقلِ اومانیستی و سرپیچی از تفکر دینی و وحیانی می کردند و به ترویج باورها و آداب و عاداتِ مدرنیته می پرداختند و بدین سبب نیز خود را مرّوجِ روشنگری می دانستند. در عهدِ قاجاریه که مظاهر تمدن غرب، به تدریج توسط روشنفکرها وارد ایران می شد، واژه "انتلکتوئل" را معادل "منورالفکر" به کار می بردند.
اساسا طبیعت انتلکتوئل ها یا منورالفکرها، بر عقل گراییِ اومانیستی، اصالت ناسوت، انکار حقیقت وحی و تعالیم دینی، اعتقاد به اندیشه پیشرفت یا اصلِ ترقی، نفی هر نوع غیب اندیشی، مخالفت با شرایع آسمانی و یا تحریف آنها به گونه ای که با باورهای اومانیستی سازگار باشد، تاکید می کرد. روشن فکری به معنای اصطلاحی ای که عرض شد؛ تبلور و تجسّمِ روحِ سکولاریستی و خودبنیاد مدرن است و به هیچ روی با دین داری قابل جمع نیست. فلذا با توجه به این معنا، روشن فکریِ دینی، یک مفهوم متناقض است. از زمان پیداییِ روشن فکری در غرب، گروه وسیعی از آنها صراحتا الحادِ خود را اعلام داشتند که خود را لائیک یا آته ئیست و یا دئیست نامیدند.
فرانسوا ماری ولتر، دنیس دیدرو، هولباخ، هلویس هلویسیوس، لامتری و کُندیاک از این دَست بودند. همچنین گروهی دیگر از روشنفکرانِ غربی در عینِ پای بندی به مبادی و مبانی و اصول و غایاتِ تفکر مدرن و روشن فکرانه، سعی در حفظِ برخی ظواهر دینی و مسخِ معانیِ باطنی آنها نمودند. فیلسوفانی چون: باروخ اسپینوزای هلندی، ژان ژاک روسوی فرانسوی چنین وضعیتی داشتند.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari