📚 کتابِ #دولت_و_بازار؛ فصلِ دوم، بخشِ اول
🔰 همانطور که در فصلِ گذشته دیدیم، مهمترین مسأله ی پیش روی #اقتصاددانان و طبیعتا #نهاد_دولت در کشورهای در حالِ پیشرفت، این است که؛ در تدوینِ برنامه های #توسعه، نقشِ دولت را چگونه تعیین کنند. آیا دولت باید مدیریتِ اقتصاد را به #مکانیسم_بازار بسپارد یا دست به سازمان دهیِ #نیروهای_بازار بزند؟
🔰 اجمالا باید گفت: #فصل_دوم بنا دارد به #نظریه_حمایت_هوشمند بپردازد. قبل از آن که بخواهیم نظریه ی مذکور را بیان و تحلیل کنیم، لازم است ابتدائا به طورِ اجمال، مقدمه ای برای ورود به بحث بیان کنیم.
🔰 قدرت های صنعتی و پیشرفته ی دنیا بویژه #آمریکا و #انگلستان، در برهه هایی از تاریخ مدعی شدند: پیشرفت اقتصادیِ آنها در سایه ی #مکانیسم_خودتنظیم_بازار و #عدم_مداخله_دولت در اقتصاد اتفاق افتاده و به کشورهای دیگر هم توصیه می کنند اگر می خواهند همچون ایشان #صنعتی شوند، باید اقتصاد را به #مکانیسم_بازار بسپارند، مرزهای تجاری را بردارند و #تجارت_آزاد را سرلوحه ی سیاست های بازرگانیِ خود قرار دهند. اما در یادداشت های بعدی [فصل سوم] خواهیم دید کشورهایی که به این توصیه ها عمل کردند، فرآیندِ #استعمار و #استثمار در آنها تداوم یافت. به تعبیر دیگر آنها نه تنها صنعتی نشدند، بلکه وضعیت #عقب_ماندگی شان تثبیت شد.
🔰 ها جون چانگ [مؤلفِ کتابِ نیکوکاران نابکار] می نویسد: "با وجود اینکه کشورهای پیشرفته ی جهان در طولِ تاریخ خود سیاست های #حمایتی داشته اند، امروز آنچه که این کشورها به کشورهای فقیر و رو به پیشرفت توصیه می کنند، و حتی با فشار به آنها می قبولانند، برخلافِ تاریخ و تجارب خودشان است. #بانک_جهانی و #صندوق_بین_المللی_پول انگاره ی #لیبرالیسم_اقتصادی را بر کشورهای فقیر جهان تحمیل کرده اند و نتایجِ خوبی هم به دست نیامده است. کشورهای پیشرفته ی امروزیِ جهان به کشورهای فقیر می گویند: آنچه ما می گوییم انجام دهید! نه آنچه که ما انجام داده ایم!" [Chang 2006]
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
✨ در تقبیحِ ستایشِ کاهشِ نرخ ارز و سکه
امروز، ساعاتی پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به نقاطی از خاک کشور که بازارها گشوده شد، بورس تهران سبزپوش شد و قیمت سکه و دلار کاهش یافت. رسانههای اصلی کشور نیز با پوشش گسترده این واکنش اقتصادی، تحلیلهایی صریح و ضمنی به ماجرا پیوست کردند که همه، یک مفروض داشتند: متاثر شدن اقتصاد داخلی از سیاست خارجی.
اگر از این زاویه به موضوع بنگریم، کاهش نرخها پس از حمله صهیونیستها همانقدر تاسفبار است که افزایش نرخها پس از حمله ما به سرزمینهای اشغالی تاسف بار است.
چرا باید نظامات اقتصادی کشور، چنان به #مکانیسم_بازار سپرده شده باشد که بازیگران بازارهای سکه و سهام و ارز، چه خواسته و چه ناخواسته، بتوانند نسبت به رخدادهای سیاسی و امنیتی، کنشگری نمایند و در نهایت، بازار به امنیت و سیاست جهت بدهد؟!
اقتصاد مقاومتی، یعنی اقتصادی که از شوکهای خارجی متاثر نباشد. این تلاطمها، چه در زمان افزایش نرخها و چه در زمان کاهش نرخها، یک شاخص اساسی برای اندازهگیری درجه مقاومت اقتصاد ماست؛ و وضع موجود، یعنی ما اقتصاد خود را مقاوم نکردهایم.
لذا اینک بجای سرمستی از کاهش نرخ ارز و سکه و سبزپوشی بورس پیرو حمله صهیونیستها، باید ببینیم اشکال کارمان کجاست که ارزش پول ملیمان، که اساس اقتصاد است، اینگونه دچار نوسان میشود؟
چرا ارز بجای اینکه یک دارایی عمومی تلقی شده و در کنترل و مدیریت کامل حاکمیت باشد و تحت دقیقترین نظارتها به نیازهای فوری و اولویتدار کشور تخصیص یابد، همچون یک کالا، در بازار خرید و فروش میشود؟
این وضع، یعنی سپردن اقتصاد به بازار آزاد، یادآور تجربه تلخ نلسون ماندلا پس از سرنگونی رژیم آپارتاید است. ماندلا و کنگره ملی آفریقا، بجای اینکه پس از انقلاب، اقتصاد آفریقای جنوبی را از بند بازار، آزاد کنند و به مدیریت درآورند، نظم موجود را پذیرفتند. نتیجه این شد که سیاستهای دولت جدید، اندک اندک تحت قید و بند بازار درآمد. نقل است که هر بار یکی از مسئولان ارشد دولت، از اجرای بندهای "منشور آزادی" که مصوب کنگره ملی آفریقا بود سخن میگفت، ارزش پول ملی سقوط میکرد! به قول نائومی کلاین، قواعد بازی بازار، ساده و عاری از ظرافت بود: عدالت؟ گرانبهاست، میفروشیم؛ وضع موجود؟ خوب است، میخریم...
نباید اجازه دهیم، سیاست خارجی ما، سیاست امنیتی ما، سلامت جسم و جان ملت ما، در بازار آزاد خرید و فروش شود...
@syjebraily