8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻آخروعاقبت اونائی که توی استخر پادشاهان عزرائیل سراغشون میاد
رفــــقا
حــواستون باشــہ !
دارنــد بــراے ظــــهور امــام عــصر علیــہ السلام
یــارگیرے مــیڪنند.. (:
#حــاج_حسین_یڪــتا🌿'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انشاء الله به زودی پرچم ایران به دست امام مهدی می رسد
#رهبر_انقلاب
#مبانی_تشکیلات
🔸قدرت و حرکت🔸
🔰آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه:
⬅️خداوند به بنیاسرائیل دستور میدهد: «وارد شهر شوید تا پیروز گردید». اما آنها میگویند: «اول فرعونیان از شهر خارج شوند، تا ما وارد شویم»!
⬅️نفس میگوید اول باید شهر از کافران پاکسازی شود، تا من داخل شوم! اما خدا دستور میدهد تو برو تا آنجا پاک شود.
🤔این دو مسئله است.
✅همیشه انبیاء میگفتند #حرکت کنید تا خدا به شما #مدد کند
🚨اما نفسانیها میگویند ابتدا خدا ما را مسلط کند، تا بعد ما حرکت کنیم!
🌟امام راحل به ائمه جمعه و جماعات سراسر دنیا که خدمت ایشان آمده بودند گفتند: ننشینید تا قدرت پیدا کنید و بعد مقابله کنید؛ بلکه #مبارزه کنید تا #قدرت پیدا کنید!
✅این نمایانگر تفاوت راه خدا و راه شیطان است.
#رسانه_باشید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ترکناک_یابن_الحسین
#پیش_به_سوی_تمدن_نوین_اسلامی
@osvehaieiran
#جشن_بزرگ_نیمه_شعبان
#منتظران_ظهور
#منطقه_دیهشک
#تصاویر
🌺 تصاویر دومین جشن بزرگ نیمه شعبان در منطقه دیهشک بمناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج)
❇️ سخنران: حجت الاسلام و المسلمین فیض آبادی
🌸 مداح: کربلایی صادق مطهری
🔺 مجری: آقای حسن نوروزی
💠 با اجرای برنامه های شاد و متنوع و قرعه کشی بین اسماء و القاب حضرت مهدی (عج) و مادر بزرگوار امام زمان
💠 اهدای جایزه ویژه ۲ عدد سکه طلا و ۳ کارت تخفیف بیمه ایران نمایندگی شکوفه بین شرکت کنندگان
🔸 امروز ساعت ۱۷:۳۰
پارک شهید میرصادقی _ جنب مسجد جامع جواد الائمه(ع)
✍امور فرهنگی منطقه دیهشک
✍پایگاه های مقاومت بسیج شهید رجایی و مطهره منطقه دیهشک
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_سی_و_ششم : اشباح سیاه ⬛️
حالم خراب بود😷 ... می رفتم توی آشپزخونه ... بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط به در و دیوار نگاه می کردم ... قاطی کرده بودم😖 ... پدرم هم روی آتیش دلم نفت ریخت🔥 ...
برعکس همیشه، یهو بی خبر اومد دم در🚪 ... بهانه اش دیدن بچه ها بود ... اما چشمش توی خونه می چرخید ... تا نزدیک شام هم خونه ما موند ... آخر صداش در اومد ...
- این شوهر بی مبالات تو ... هیچ وقت خونه نیست 😤...
به زحمت بغضم رو کنترل کردم ...
- برگشته جبهه😢 ...
حالتش عوض شد ... سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره... دنبالش تا پای در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه ... چهره اش خیلی توی هم بود ... یه لحظه توی طاق در ایستاد🚪 ...
- اگر تلفنی📞 باهاش حرف زدی ... بگو بابام گفت ... حلالم کن بچه سید ... 😣خیلی بهت بد کردم ...
دیگه رسما داشتم دیوونه می شدم ... شدم اسپند روی آتیش ... شب از شدت فشار عصبی خوابم نمی برد😖 ...
اون خواب عجیب هم کار خودش رو کرد ... خواب دیدم موجودات سیاه شبح مانند، ریخته بودن سر علی😫 ... هر کدوم یه تیکه از بدنش رو می کند و می برد ...
از خواب که بلند شدم، صبح اول وقت ... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم در خونه مون ... بابام هنوز خونه بود ... مادرم از حال بهم ریخته من بدجور نگران شد😨 ... بچه ها رو گذاشتم اونجا ... حالم طبیعی نبود ... چرخیدم سمت پدرم👨...
- باید برم ... امانتی های سید ... همه شون بچه سید ...
و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمت در ... مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید ...
- چه کار می کنی هانیه؟😱 ... چت شده؟ ...
نفس برای حرف زدن نداشتم ... برای اولین بار توی کل عمرم... پدرم پشتم ایستاد ... اومد جلو و من رو از توی دست مادرم کشید بیرون ...
- برو ...
و من رفتم ...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕