واقعا جای تاسفه ... امشب کشیکم. چند مورد خانم با حال عصبی بسیار بد، تپش قلب اسپاسم عضلانی شدید و لرز و حالات عصبی به دنبال مشاجره ی خانوادگی که بوی خیانت می داد داشتم... به همراهی یکی شون گفتم چرا اینقد بد حاله خواهرتون گفت از دست این مردا( بلوزشلواری بودن همشون منم آروم به خودشون گفتم از دست این خانوما) چندین جوان زیر سی سال به خاطر قهوه و سیگار و استرس و ...با درد قفسه ی سینه و حال بد که نوار قلبها نرمال بود... خیلی وقته مریضا بیشتر روان _ تنی هستن یعنی به خاطر استرسهای روانی علائم جسمی پیدا می کنن و باز مشکل جسمی تشدید میشه و همینطور این چرخه خودشو تشدید می کنه... فرموده اند هرچی گناههای جدید بشه بیماری ها هم نوپدید می شن... چطور میشه بهشون ثابت کرد که حال بدتون به خاطر ظلمی هست که به خودتون و دیگران می کنین؟ ظلمت نفسی... امشب دعای کمیل را در حال بد بیمارانم مرور کردم و برای خودم و تمام جهانیان اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک‌ العصم و تنزل النقم و تغیر النعم و تحبس الدعا و تنزل البلاء و یارب یارب و الهی العفو و یا نور و یا قدوس خوندم... چندمین باریه که به خانمهایی می گم بلوز و شلوار نپوشین میگن اینکه مانتوئه... تحریف حقیقت از تحریف کلمه شروع می شه... انگار بعضی حواسشون نیست که با معصیت خالقمون هم اثر وضعی اون معصیت بر نفس ما حالمون را بد می کنه و هم به هم خوردن رابطه ا ی که به خاطر" نه" گفتن به یگانه معشوق حقیقی عالم دیگه عاشقانه نمی مونه... فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِكَ... اللّهم به حق الحسین عجل لولیک الفرج سحرگاه جمعه آبان ماه ۱۴۰۲ #_یادداشتهای_طبیبانه_یک_مادر https://eitaa.com/Iran_dokht_bir

🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 سلام و نور... امروز یکی از بیمارانم که نگران باردار بودنش بود آمد برای در خواست آزمایش حاملگی... اشک می ریخت و می گفت: نمی خواد باردار باشه چون بچه ی ۱۸ ماهه داره و به شیرش وابسته است و... خیلی پریشان و بی تاب بود باید باهش همدلی می کردم تا با تخلیه ی دلواپسی ها و ترسهاش، اندیشه اش رها شود و به قولی عقلش بیاد سر جاش... طبیبانه سعی کردم با موج آشفته ی عواطفش هم فرکانس شوم... و بعد طرح چند سوال،(سوال معجزه می کند در تلنگر به تفکر و پذیرش.) برایش قصه ی مادری را گفتم که چند سال قبل باحال امروز او روی همین‌ صندلی نشسته بود و چند ماه بعد با کودکش و قدردانی ای که به عظمت زندگی می ارزید، برگشت قصه امید و ایمان و صبر اشک و لبخند... الحمدلله خیلی آرامتر شد لحظه‌ای که بلند شد تا اتاق را ترک کند، گفتم:" یادت باشد که اگر باردار باشی او وجود دارد اگر چه نمی بینی اش و بیش از کودک ۱۸ ماهه ات به تو نیاز دارد و زندگی اش به تو وابسته است. آیا کسی حق دارد حیات را از کودکی در خیابان بگیرد؟ " سریع منظورم را گرفت لبخندی زد و گفت :"نگراان‌نباشید آنقدرها هم بی رحم‌نیستم"... خدایا شکرت امروز و هر روز روز یا ارحم الرحمین است. ممنون و مدیونم حضرت مادر (سلام الله علیها) 💚 #_یادداشتهای_طبیبانه_یک_مادر https://eitaa.com/Iran_dokht_bir

کاش امکانش بود کودکان بی سرپرست و آواره را میاوردن ایران، زمستان در راه است... چه خوب میشه ما پزشکا برای WHO نامه بنویسم بگیم به بچه ها رحم کنن... به انسانها رحم کنند... الان مرگ‌و میر ناشی از پشه ی آئدس بیشتر بوده یا این خفاش خون آشام صهیون که همش نامه و دستورالعمل و...بابتش میاد... از اصول PHC( مراقبت بهداشتی اولیه ) عدالته؛ کجاست این عدالت...ظلم و جنایت و فساد نکنن، عدالت پیشکش.. بنده قلمم خوب نیست و روال مکاتبه ی بین اللمللی شو نمی دونم ولی اگه چنین بیانیه ای جهانی بشه پزشکان آزاده و با وجدان بسیاری باهش همراه میشن... خیییلی دیر هست ولی از سکوت بهتره... #_یادداشتهای_طبیبانه_یک_مادر https://eitaa.com/Iran_dokht_bir 🌸⃟🧕🏻 کانال #طبس_بانو @Tabasbanoo به ما بپیوندید...

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و نور با خودم گفتم با مادر این مدلی از بچه چه انتظاریه؟ چند روز پیش یه مادر بسیار شل حجاب با دختر کشف حجابش که شالی دور گردنش بود وارد اتاقم شدن... اولش که وارد درمانگاه شدن هر دو کشف حجاب بودن و سمت پذیرش که آمد، داشتم از شرم آب می شدم؛ جلوی همکار آقام‌ روم نمی شد چیزی بگم و لحظه ای بهش نگاه متمرکز و کاملا خنثایی کردم و خداروشکر مادر شالشو با تاخیر و تردید سرش کرد.. رفتم داخل اتاقم و منتظر شدم بیان؛ وارد که شد دو باره شالش در حال افتادن بود با لحن آروم ولی جدی گفتم: شالتونو درست کنین... 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 دخترکش دهانش افت دردناکی داشت با دقت و حوصله و تمرکز معاینه شد و دارو نوشتم و توضیح دادم، ازش خواستم بره روی ترازو .... خیلی تردید داشتم که بهش بگم، حجاب فرمان خداست. با خودم گفتم با مادر این مدلی از بچه چه انتظاریه؟ ولی یاد رفتار و پیام یکی از دوستام در مورد آدمای بالای شهر افتادم در مورد استضعاف فکری شون( شکم سیر و مغز گرسنه ) با خودم گفتم: اون مادر آگاهی نداره تو براش مادری کن... پرسیدم:" چند سالته" گفت: "۱۰ سال" گفتم :"پس دیگه خانوم شدی باید حجابتو رعایت کنی و به قران رو میزم اشاره کردم و گفتم خالقمون توقران از ما خواسته حجابمونو رعایت کنیم این برای خودمون خوبه " به همین سادگی مادر بر خلاف انتظارم چهره ی آروم و پذیرایی داشت. دخترک لبخند معصومانه ای زد و سریع شالشو پوشید و سری به تایید تکون داد... گویا اینکه اونو مخاطب امر خالقش قرار داده بودم به وجد و مجد آمده بود... گمونم فرشته ها بودن که حالاتمون را آسمونی و بهشتی کرده بودن الحمد الله چقد دلم‌ می خواست مادرانه در آغوش می کشیدمش.. مادرش از نگرانی برای #بلوغ_زودرسش گفت...!!! گفتم:"این سه تا مهمه و توضیح طبیبانه ای دادم " ⬅️خوراک ⬅️پوشاک ⬅️دیدنی ها و شنیدنی ها سریع خودش گرفت، گفت:" اون که سرش تو‌گوشیه و من نمی دونم چی می بینه...." گفتم:"مشکل همینجاست..." و توصیه هایی کردم. 🔻🔻🔻🔻 🔻🔻🔻🔻🔻🔻 . در حال حاضر بر #سینمای_خانگی و بعضا حتی #_رسانه_ی_ملّی، با وجود برنامه های بسیار خوبی که داره نظارت درستی نیست. کاش این #قانون_حمایت_از_خانواده_از_طریق_فرهنگ_حجاب_و_عفاف ابلاغ و اجرا شود. چرا کسی حواسش نیست که #سلامتی بچه هامون در معرض خطره؟ چرا آگاهان جامعه ساکتن؟ #_یادداشتهای_طبیبانه_یک_مادر https://eitaa.com/Iran_dokht_bir